گنجور

حاشیه‌ها

روفیا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

سلام بر شما
چرا نمی توانید به شعر و ادب فکر کنید؟
ساحت فکر شما حریم خصوصی تان است و متعلق به خودتان است و کسی را یارای تهاجم بدان نیست مگر اینکه شخص خودتان به او این اجازه دهید.
اگر بتوان به وسیله ای بنیان ستم را برکند آن وسیله همانا فرهنگ و ادب است.
من شخصا پاسخ بسیاری از کشمکش های درونی را در ادبیات یافته ام.
برای ناآرامی سرزمین تان اندوهگین هستم. ولی تجربه جالبی نیز از sociology یا جامعه شناسی اقلیت دارم.
باری چهار باشنده افغانستان را در کار سنگ کاری استخدام کردم.
سنگ های عظیم کوهی یا به عبارتی سنگ لاشه!
می خواهم بگویم چنان همبستگی، تقسیم کار عادلانه، نظم و دیسیپلین، ادب و حق شناسی و پشتکاری در این مردان دیدم که نظیرش را پیش از آن ندیده بودم.
این از برکات در اقلیت بودن است. مردمی که دست روزگار آنها را در جامعه ای در اقلیت نهاده است، قدر مواهبی را می دانند که آنان که در اکثریت غرق نعمت هستند اصلا آن مواهب را نمی بینند.
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
تو در کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
بصیرت می خواهد و بصیرت ارزان به دست نیاید.

نادر.. در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۵:

معشوق غیر ما، نی ..........

نادر.. در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۳:

کی باشم من که مانم یا نمانم
تو را خواهم که در عالم بمانی...

نیکومنش در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:

درود ببکران بر دوستان جان
_ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
(ماهم این هفته شد از شهر و به چشمم سالی است)
ان ماهرخ که چشم دلم به سیمای او روشن شده بود این هفته از نظرم ناپدید شد (از شهر خویش بیرون رفت) و چهره بر من پوشاند وگویی این جدایی یک سال است که بر من می گذرد و چه می داند کسی که حال هجران و دوری از معشوق چه حال سنگین و غیر قابل وصفی است
2_مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست
به هنگام شهود ان خورشید من که در مقابل روشنایی رخ او قرار گرفته بودم و ماه ،سیمای او را بر من می تاباند تصویر سیاهی از خودم (مردم چشم )از شدت نوررخ او بر روی تصویر او که بر صفحه ماه نقش بسته بود ،به صورت خال سیاهی مشاهده کردم و پنداشتم که این نقش من بر سیمای او ،چون خال زیبای سیاهی است.
3_می‌چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش‌‌
گر چه در شیوه گری هر مژه‌اش قتالیست
این غزلیات زیبایی که من در وصف او می سرایم همانند شیری است که از لبان شیرین او بر دهان من جاری می شود هر چند که پس از شهود چهره او هر مژه اش همچون تیر بر دلم فرود می اید و جانم را به لب می رساند
4-ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر
وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست
ای معشوقه همچون ماه من که همگان تو را به نشان کرم و بخشش در اسمان به هر ماه و هر روز نشانت می دهند چرا بر عاشقان غریب دور افتاده از رخت ،رخ نمی نمایی و در این کار سستی می کنی
5_بعد از اینم نبود شائبه در جوهر فرد‌
که دهان تو در این نکته خوش استدلالیست
هستی و جوهره عاشق مقیم به وصال دهان تو با لبان او است که عاشق به یمن چنین موهبتی وجود و هستیِ واقعی پیدا کرده و کل وجودش به انوار تو روشن شده و هرچه می سراید از دهان تو می سراید و در این حال است که دیگر نمی توان در خصوص وجود ان عاشق شک و شبهه ای داشت چرا که دیگر به جاودانگی رسیده است
6_مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالیست
این نوید به گوش جانم رسید که دوباره روی بر من خواهی گشود و سیمای خود بر من خواهی نمود، معشوقا این نیت پاک را از من مگردان چرا که این مژدگانی بخت بزرگی در حق من خواهد بود.
_کوه اندوه فراقت به چه حالت بکشد
حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست
غم جدایی از تو چون سنگینی کوه غمی است که بر دل حافظ نالانِ تن
خسته یِ نی اندام مینشیندو جانش را زجر کش می کند
سربه زیر و کامیاب

نادر.. در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۰:

زین سو نظر مکن که از آن جاست آرزو...

تیرانداز در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:

اتفاقآ تاریخ بیشترین اشتباهات رو داره خصوصا تاریخ طبری . دوست عزیز ساده انگار نباشید. ضمنا تغییر کربلا تعبیر نزدیکی است.

فرناز در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو ،را دوستان بزرگوار و صاحب اندیشه توضیح بفرمایند.سپاس بیکران

گمنام در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

شست آن روز شصت شدن آغازید که نیاکان از درخت فرود آمدند، دل به دریازده سر به صحرا نهادند.
ور نه امروز می بایست چون عموزادگان به جوریدن شپشهای یکدیگر سر گرم می کردیم.

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸:

8815

موسوی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

درود بر دوستان.
از سایت گهربار شما بی نهایت سپاسگزارم.
من از باشندگان (شهروند)افغانستان هستم که الآن در ایران ام.
کشور من جنگ و ویرانی بسیار دارد و حتی نمیتوانیم به موضوع شعر و ادب فکر کنیم.از برادران و خواهران ایرانی خواهش میکنم اجازه ندهید شاعران فراموش شوند و از حاشیه های بیهوده پرهیز کنید.
با سپاس فراوان.

موسوی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

درود بر دوستان.
امروز بصورت اتفاقی وارد سایت شدم و حاشیه ها رو خوندم.
واقعا خییلی شرم آور هست که به این نکته ها در اینجا دقت میشه.
نظر هرکس برای خودش محترمه.اما به نظر من اینجا جاش نیست.
ضمنا از دوستان خواهش میکنم از کلمات رکیک که نشان دهنده شخصیت خانوادگی شون هست در اینجا استفاده نکنند.

ناصر در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

این راه ترکستان عجب بیراهه ایست.
با حسین موافقم ، حیوانات خلاقیت ندارند .
دست و پا آنقدر ها هم در خلاقیت و نو آوری تأثیر ندارند .مغز کار خودش را می کند.

مهرزاد محمدی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:

با سلام و احترام.
دربیت نهم:
گر به تو دل داده‌ام، هیچ ملامت "مکن".
کلمه ی انتهای مصراع نیاز به تصحیح دارد.

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸:

از غزل‌های ابتدایی و صوفی مسلک پیش از ملاقات شمس در رده غزل‌های عرفان کلاسیک
و بسیار متفاوت با غزل:
این جا کسی است پنهان دامان من گرفته
خود را سپس کشیده پیشان من گرفته
جلال دین نیز مانند شهاب دین به پنج حس درونی و پنج حس بیرونی عقیده دارد
پنج حسی که رو به بیرون دارند و پنج حس که روی به درون دارند
آن‌ کس پنهان است اینجا آشکار و پیدا می‌‌شود
ساقی غیب بینی پیدا سلام کرده
پیمانه جام کرده پیمان من گرفته
اشراق آن پری که راه حس‌ها را باز و بسته نگاه می‌‌دارد جای خود را به شمس می‌‌دهد
تبریز شمس دین را بر چرخ جان ببینی
اشراق نور رویش کیهان من گرفته
بیت اخر بجای خون باید چون باشد
برجوشد آن ز چشمه چون برجهیم فردا

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:

از غزل‌های ابتدایی و صوفی مسلک پیش از ملاقات شمس در رده غزل‌های عرفان کلاسیک
و بسیار متفاوت با غزل‌های پس از دوستی‌ شمس که روی سخن همه با شمس است نه‌ آنکه ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی
ز شعاع مه تابان ز خم طره پیچان دیگر شمس است نه‌ تو بی‌ نام و نشان
در بیت اخر راه دهان اول به نظر معنی‌ راهبران است کسانی‌ که راه را نشان می‌‌دهند راه ده‌‌‌

امین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

گوش دادن به سخن دینانی آموزنده بود ولی همه جور مغلطه نموده
میگن آدمی اسم نادانی های خود را نسبت به یایر موجودات و عقل آنها غریزه میخونه.
موافقم بدون 06 ما 0 تشریف داشتیم

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:

سلام
این غزل زیبا را استاد شجریان در جایی اجرا کرده اند و فکر کنم اجرای خصوصی باشد
هرچه فکر کردم به یادم نیامد اگر دوستان حضور ذهن دارند بفرمایند

عبدالله جهانسری در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

این شعر محمدرضا نوربخش در آلبوم آسمان و سه تار بهداد بابایی خوانده شده است...

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

هنوز هم انسان نمی‌‌داند زمان چیست و مکان کدامست
می‌ گویند برای ذرات بنیادین زمان صفر است و در سیاه چاله‌ها زمان بی‌ نهایت، یا به عبارت دیگر ذرات مکان را اشغال می‌کنند و در سیاه چال‌ها مکان نزدیک صفر است
به هر حال آنچه ظاهراً علم یافته این است که زمان و مکان هر کجا بازی عجیبی‌ می‌‌کند
انسان باید زمان و مکان خود را پیدا کند و اسیر زمان و مکانی نباشد که برایش تعیین می‌کنند تا کلاه بزرگی بر سرش نرود
مکان ما کنار یار است نه‌ جای دیگر و زمان ما باید مستقل از حوادث و رویداد‌ها باشد
این زمان را اصطلاحاً دم می‌‌نامند یعنی‌ زمانی ویژه برای انسان که با رویداد‌های عمومی پر نشده است بلکه با هم سخنی با دوست می‌‌گذرد یا اصطلاحا در میخانه می‌‌گذرد و می‌‌ آن نیز سخن پیر است یا همان یار جانی در این صورت است که ما حضور خود را و جان خود را و دل‌ خود را تجربه می‌‌کنیم
در این غزل زیبا که آغاز راه را نشان می‌‌دهد که آغاز مهم‌ترین است بی‌ وزنی زیاد دیده می‌‌شود
که هم می‌‌تواند عمدی باشد و یا اشتباه کاتب آن‌، مثل:
جز خلوت عشق نیست درمان
رنج غم باریک اندهان را

روفیا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

انسان حیوان ناطق
انسان حیوان خلاق
انسان حیوان ابزارساز
طی سالیان مغز میمون و بدنش به انسان تکامل یافته است. گمان نمی کنم کسی بداند کدام اول تکامل یافت، مغز یا دست؟
اصلا چرا و چگونه بعضی گونه ها این میان پدید آمدند؟ چرا بعضی گونه های بینابینی منقرض شدند و بعضی همان میمونی که بودند باقی ماندند؟ گونه های شبه انسان بتدریج طی هزاران یا میلیونها سال پدید آمدند یا طی یک یا چند فقره جهش ژنتیکی؟
یک نگاه به عکس هایی از دختران ناصرالدین شاه و سوگلی اش جیران نشان می دهد تکامل حتی طی یک قرن نیز آثار کاملا مشهودی بر جای می گذارد.
کمند خسرو صیدافکنان را
غزالی شوخ جیران نام باشد
ما که هر چه بیشتر غزال جستیم کمتر یافتیم!
در گذشته علم مکانیک را علم الحیل می خواندند. و ابزار یا وسیله یا device به نوعی حیله بود. حیله ای که بدان وسیله کارها آسانتر صورت می گرفت.

۱
۳۱۲۹
۳۱۳۰
۳۱۳۱
۳۱۳۲
۳۱۳۳
۵۶۳۳