گنجور

حاشیه‌ها

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۶:

این شاید تنها غزلی است که جلال دین با اسم خود نیز تخلّص میکند علاوه بر شمس دین
خشمگین از دست فقها و کسانی که به عشق او به شمس بدیده شّک و تحقیر مینگرند
شما را چه کار به عشق مردان شما چون کودکان گردو بازی کنین و مشغول حرام و حلال و بکن نکن خود شوید
خود می‌گوید برو بخواب و وقت خود را صرف این افراد نکن که بسیار از مرحله پارت هستند

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۴:

شهر دل‌ همیشه بهار همیشه فراوانی
جلال دین اهل این شهر است و از شهر خود تعریف میکند
نه بیماری نه دکتر نه کمبود و مرگ پر از شادی و شیرینی‌

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۰۹:

9566

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۵:

خانه دل‌ فقط جای دل‌ است ولی عاشق هم مرتب به آنجا سر می‌زند
دل‌ می‌گوید اینجا خانه من است آفتاب و ماه هم اینجا جای ندارند تو اینجا چه میکنی‌
گفتم من عاشق دل‌ ریش و پر آرزو هستم به اینجا پناه آورده‌ام به من رحمی بکن که از من کاری ساخته نیست
ریسمانی بدست من داد و گفت ریسمان را بسوی خود بکش ولی مراقب باش که پاره نشود
این ریسمان چاره‌ها و راه‌ها و بینش خوب را به من نشان میداد و صورت دل‌ نیز با این کشیدن و برخورداری من هر لحظه زیبا تر میشد
خواستم به آن دست برم خشمگین شد و گفت دست خود را کوتاه کن‌ که دل‌ دست یافتنی نیست
این هم ماجرای آن‌ شب
ولی روز که میشود جلال دین صورت دل‌ را در دوست میبیند و آن‌ روز دوست او صلاح دین بود

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۶:

جلال دین دل‌ را همواره بما معرفی‌ میکند و از ویژگی‌ها و توانایی‌های آن‌ می‌گوید
مرکز هستی‌ دل‌ است مرکز هر چه در هستی‌ هست نیز دل‌ است ولی خود دل‌ جایش در عدم است
همه دل‌‌ها بهم وصلند، نور عقل و خرد و بینش ما از دل‌ است، دل‌ به همه اسرار آگاهی‌ دارد
حال می‌ماند ما چه رابطه یی با دل‌ داریم، هر چه ارتباط بیشتر انسان روشن تر
جلال دین آنقدر با دل‌ آشنا شده که بعضی‌ شب‌ها به دیدار آن‌ می‌رود و سلامی میکند و احوالپرسی
اینم هم ماجرای آن شب و آنچه دیده است

محمد در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب:

در ادامه ی یادداشت "محمد نوشته:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
در جواب کل شعر خصوصا 2 بیت اخر:"
در قران کریم یا یکسان بودن موجودات مخالفت شده
و بر اختلاف و تفاوت انها تاکید شده
در ایه ای هم که می فرماید در خلقت رحمان تفاوتی نمی بینی
نشان از قدرت الهی دارد که در عین داشتن تفاوت غیر قابل انکار ذاتی پهنه اسمان، خداوند چنان ان را مشابه و یکدست و بی نقص افریده و استوار کرده که چشم انرا یکدست میبیند
بحث دیدن است دیدن ظاهری اما کنه ذات اسمان متفاوت است و مخلوق خداوند است اما بقدرت خدا چنان مشابه افریده شده که به حکم چشم هیچ تفاوتی در ان نیست و این شکوه و عمت میدهد به اسمان و بهخورشید مثلا که بزرگتر از ماه است

حمید سامانی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:

این دو بیتی لنگ دارد و بخصوص مصراع سوم هم موزون نیست و هم از واژه پست در آن استفاده شده، به ظن قوی از خیام نیست و مثل چندین شعر دیگر منسوب به وی میباشد و یا به احتمال دیگر اصل شعر را تغییر داده اند که به این شکل به دست دیگران و در نهایت به تارنامه گنجور رسیده و باز نشر شده

امیر شاهد در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

در قرآن مجید، نگهبانان نادلرحم، با نیزه باران کردن دیوها به خدا مدد می رسانند. اما در این غزل حافظ بنا نیست به خدا کمک کنند. به خاطر خدا، نگهبان معشوق او را باید نیزه باران کنند تا حافظ به او دست یابد. در آیات هشتم، نهم و دهم سوره جن، دیوها میگویند که دستمان را که به سقف زمین رساندیم، دیدیم که پر است از نگهبانهایی که دلرحم نبودند و پر است از نیزه/ وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا اما قبلا در جایهایی از سقف زمین می نشستیم و [به دعوای خدا با درباریان والامقامش] گوش می دادیم. [مثل وقتی که خدا با درباریان والامقامش بر سر نابودی زمین و سقهایش جدل می کرد و ما شنیدیم و به زمین آمدیم و به نوح گفتیم راضی کردن خدا به دست کشیدن از نابودی زمین، مدتی طول می کشد. تا آن موقع، یک کشتی بسازد و مانع نابودی همه آدمها شود] اما [از وقتی که محمد آمده] هرکس گوش بایستد، از کمینگاههایی، نیزه باران می شود./ وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا و ما دیگر نمی دانیم که شری در زمین برای ساکنانش در نظر گرفته شده است یا خدا برایشان ترقی یی خواسته است/ وَأَنَّا لَا نَدْرِی أَ شَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا آوردن سها هم خطاست. نیزه بارانی هم کمکی به سهای کم نور نمی کند. نه در قرآن و نه در اساطیر و نه در فیزیک، شهابها، نوری بر سهای کم نور نمی تابانند.

حمید سامانی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:

آقا/خانم ایران نژاد
ظاهراٌ در دستور زبان شما مفعول در جمله نقشی ندارد

حمید سامانی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:

آقای/خانم ایران نژاد
بیت نمونه شما "بگفتند هرگونه ای هر کسی" صحیح است، یعنی به هر شکلی (گونه ای) به او گفتند، این جمله ایرادی ندارد و با شعر مورد نظر اینجا از لحاظ دستوری فرق دارد، شاید شما متوجه فرق این دو نیستید
نمونه دومتان "برفتند هر مهتری با نثار" را نیافتم و نمیتواند از فردوسی باشد چرا که "نثار" یک واژه عربی است و در اشعار فارسی فردوسی نمیگنجد
البته در آداب معاشرت معمولاٌ برای احترام به شخص ثالث از فعل جمع استفاده میشود مثلاٌ: جناب آقای ایران نژاد گفتند / فرمودند

علی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۹:

جای تامل در زندگانی خود آدمی دارد این رباعی از حکیم خیام
وقتی این مرد عظیم در خصوص شعر و ادب و فلسفه ، همچنین ریاضی دان قادری که مباحثش زبان زد اهل خرد در جهان هست میگوید :
افسوس که بیهوده فرسوده شدیم...
خیام با فاییده های بسیاری که در عمر خود داشت چنین میگوید
بایست در حیات خود بازنگری کنیم که تا بحال چگونه روزها گذراندیم
ادمی هر چقدر در خرد به کمالات بالاتری دست میابد بیشتر به جهل خود اگاه میشود

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:

با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
تراویدن یا تراوش کردن به معنای رفتن آب به پالا و به نرمی و آهستگی است. منظور همان چکه کردن است. و پالا از مصدر پالاییدن, به معنای صاف شدن آمده است.
در قدیم شراب و گاهن آب را برای نوشیدن می پالاییدند. آب را در کوزه ای می ریختند, در کوزه را با کلاهکی از حصیر یا ابریشم می پوشاندند و کوزه را در ظرفی دیگر قرار میدادند. آب به نرمی و آهستگی از درپوش عبور میکرد و در ظرف دیگر ریخته می شد. در این روش معمولا کوزه و درپوش هر بو و طعمی که داشتند به آب منتقل میکردند. در اینگونه مواقع می گفتند؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست.

هرکه هر چه خواندم مرا خوش است در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸:

بیت آخر غزل بیت آخر غزل 240 نیز میباشد

حمید در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

این قالبش غزل نیست مثنوی. اگر به قافیه هایش دقت کنید مسدفهمید که اشکالی دارد

مهدی آقاکثیری در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳ - در نعت خواجه کاینات:

بیت سیزدهم علی القاعده کسری درست است به جای کری

منصور بنانی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۴:

در این غزل تجربه آگاهی ورای فکر (خود متعالی) در مقابل افکار مقایسه گر، رقابت جو، غیبت کننده و اسیر خود باختگی به قضاوت ها (خود کاذب) بیان شده است.
معانی لغات و ابیات:
خفیه: نهان و پنهانی، مخفی. ؛ کدو و می: در قدیم در کدوی خالی و خشک شده، شراب می انداخته اند. کدو در اینجا به معنای کوزه و کدو کدو یعنی چندین کوزه. ؛ شوبه شو: شوهر به شوهر ؛ لقمه هر خورنده را، درخور او دهد خدا : به احتمال زیاد اقتباس از آیه ششم، سوره هود است: ( و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها: هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر آنکه روزی او بر خداوند است.). شتردل: ترسو ؛ حلق و گلو بریده با، کو برمد از این ابا: بریده باد حلق و گلوی کسی که از این آش، فراری باشد! (ابا به معنای آش است. چنان که مخفف آن در شوربا و... آمده است.) ؛ دست بریده‌ای بود، مانده به دیر، بر سمو: دیر صومعه معنی شده و سمو با ضمه س و م، به معنای بلندی و سکو. در جای دیگر دیر به معنای دیرگاه آمده است.
کلمات کلیدی: مولوی، اصالت انسان، توهم خود، مراقبه.
منابع:
1-سایت گنجور: غزل 2154 دیوان شمس اثر مولانا
2-کتاب انسانم آرزوست (شرح غزلیات مولانا)؛ اثر بهاء الدین خرمشاهی
منصور بنانی آدرس تلگرام پیوند به وبگاه بیرونی

۷ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:

ابیاتی از این حکایت از مثل های رایج زبان فارسی شده است.
درباره واژه اوباش باید گفت که معرب اباش و اباشه فارسی میباشد که به معنی دسته و گروه میباشند و اوباش هم همان گروه و دسته است.ولی دسته و گروه نااهل

بابک در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش

سروش sabetjavad@yahoo.com در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۶:

انبوییدن. [ اُم ْ دَ ] (مص ) بو کردن ، کذا فی شرفنامه. (مؤید الفضلاء) . || در قنیه منقول از حاشیه ٔ زفان گویاست که انبوییدن ستایش و بانگ کردن [ است ] چنانکه انبویدن (کذا). (مؤید الفضلاء). و رجوع به انبوییدن شود.

دکتر امینی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱ - آغاز:

باسلام
بیت 4 باید به این صورت اصلاح شود:
از آن پیش کآورد گیتی پدید * همه هرچه بد، خواست، دانست ودید
طبق نسخه تصحیح آقای یغمایی در این بیت واژه پیش درسته نه پس . بعد از واژه خواست نیز حرف واو اشتباه چاپی است در برخی کتابها،که باید حذف شود.

۱
۳۱۱۰
۳۱۱۱
۳۱۱۲
۳۱۱۳
۳۱۱۴
۵۵۱۳