گنجور

حاشیه‌ها

محمد در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:

با سلام خدمت جناب رازقی . مقصود شما از جمله اول که نوشتید چیست ؟ یعنی بنده ناپاکم ؟ دوستان در کامنت های قبلی در مورد بیت دوم و مذهب جناب مولوی سخن گفته بودند ، بنده نیز درباره این بیت توضیحی ارائه کردم . شما نیز اگر برخی دیگر از صفحات این سایت که اشعار جناب مولوی در آنهاست را دیده باشید می بینید که بحث های زیادی درباره مذهب و اعتقادات ایشان شده ، اما کسی ، دیگری را متهم به دوری از راه و رسم عاشقی و بازی در زمین ابلیس نکرده بود .

م.ب در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:

اشاره به ناپیداری هستی نیست بلکه منظورش به تکرار بودن جهان است و اینکه قدرت از یک نفر به نفری دیگر میرسد.

سجاد در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » بیات اصفهان:

در بعضی قسمت های این شعر در این سایت اشتباه درج شده...اگر صوتی این شعر را از اقای تاج گوش کنید متوجه می شوید که در بعضی قسمت ها مانند(با بتی دلستان محرم بودن با هم بودن همدم بودن)اشتباه اصل این قسمت(با بتی دلستان همدم بودن محرم بودن با هم بودن)است‌....ممنون

ایلیا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:

سلام بنده با احمد موافقم و تبرا و تولا صحیح تر می باشند، تبرا و تولا از فروع دین بوده و به ترتیب به معنی دشمنی و بیزاری و برائت جستن و دوستی و محبت و مودت داشتن می باشد که نضاد قشنگی ایجاد کرده است
استاد شجریان هم تولا (تولی) خوانده است، ساز و اواز دود عود از استاد شجریان به همراه کمانچه عالیه...

مهدیه در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

بخش هایی از این غزل را محمود اسچریکر و محسن نامجو در آهنگی بنام دوب دوامی به زیبایی خوانده اند

رازقی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:

محمد گرامی کارِ پاکان را قیاس از خود نگیر...
با یک روایت و حدیث که نمیشود مولانا را زیرسوال برد!
به قول شیخ بهایی:
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
حال انتخاب با توست که در زمین ابلیس بازی کنی و به خواندن حدیث ادامه دهی یا قدم در راه عاشقی بگذاری ...
یاحق

تماشاگه راز در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان :
نظامی در شرح داستان خسرو و شیرین خود می‌گوید خسروپرویز دارایِ دو معشوقه بود یکی به نام شیرین ارمنی و دیگرشِکَّرِ اصفهانی ومیل دل او بیشتر به سوی شیرین بود و چنین شرح می‌دهد که روزی شیرین در راه سفر به چشمه آبی گوارا رسید و چون در اطراف آن کسی را در آنجا ندید لخت شده و برای آب‌تنی در آن چشمه که نامش چشمه‌نوش بود وارد وخسرو در این حال او را می‌بیندونظامی در این‌باره دادسخن می‌دهد.
حافظ در بیت هفتم اشاره و ایهامی به این موضوع دارد و نیز گوشه‌چشمی به این نکته داستان که شکر اصفهانی درمبارزه رقابت زیبائی و دلبری از شیرین شکست خورد نیز دراین بیت مشهود است. و بدین سبب معنای این بیت به دو صورت ظاهری و ایهام‌دار آن انجام شد.

هیچ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴:

در بیت اول به جای واژه "خلق "واژه "غیر" صحیح است
ما در خلوت به روی غیر ببستیم...از منظر زیبایی شناسی نیز وزن زیباتری داری

پوریا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲:

احتراز درست است، به معنی پرهیز کردن و دوری جستن

م در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۴ - فِی التَّأَسُّفِ وَ النّدامَةِ عَلیٰ صَرْفِ الْعُمرِ فیما لایَنْفَعُ فِی الْقِیامَةِ وَ تأْویلِ قَولِ النَّبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: «سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفاءٌ»:

سلام و عرض ادب
اینکه شیخ حدیث نبوی را داخل این شعر آورده است، آیا منظور خاصی داشته است؟

سرگشته در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۷ - داستان پیرزن با سلطان سنجر:

دربارۀ بیتی که مورد بحث است:
بی گنه از خانه به رویم کشید
موی کشان بر سر کویم کشید
مهم نیست چه چیزی از نظر ما معنی دار تر به نظر می رسد. مهم این است که مصحح محترم که قاعدتاً چند نسخه را در اختیار داشته کدام واژه را صحیح تر دانسته باشد و ضبط کرده باشد.

مهدی کاظمی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیه‌السلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن:

تو برای خدمت عاشقانه این عالم رو بوجود اوردی ..لطفی بر گرفته از لطف تا با تجربه این عالم باز بتو برگردیم و قدر تورو بدونیم و باتو یکی شویم
این من و ما بهر آن بر ساختی
تا تو با خود نرد خدمت باختی
تا من و توها همه یک جان شوند
عاقبت مستغرق جانان شوند
حالا دیگه ما بوجود اومدیم بیا ایکسیکه با فرمان موجود باش ما بوجود اومدیم(امر کن) ایکه تو از هر بیان و کلام برتری ..
این همه هست و بیا ای امر کن
ای منزه از بیا و از سخن

مهدی کاظمی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیه‌السلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن:

برای خشنودی و رضایت شاه یگانه خودم عاشق درد و رنجی ام در زندگی متحمل میشم ...مولوی معتقده عاشق لطف یار بودن سهل و اسونه و عاشق جور یار بودنه که مرد راه عشق رو مدعیان دروغین تمییز میکنه...عاشق خاک غم و اندوه نگار رو سرمه چشمانش میکنه تا ازین دریای اشک چشماش مروارید های روحانی حاصل کنه و دست خالی بدیدار معشوق نائل نشه
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاه فرد خویش
خاک غم را سرمه سازم بهر چشم
تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم
گریه و اشکی که درین راه ریخته میشه همون گوهر و مروارید دریای عشقه و مردمان عادی اون قطرات اب و اشک معمولی می انگارند .این گریه ها حاکی از شاکی بودن من از جان جانم نیست که من در مقام تسلیم و رضا هستم در واقع من راوی این احوالات هستم
اشک کان از بهر او بارند خلق
گوهرست و اشک پندارند خلق
من ز جان جان شکایت می‌کنم
من نیم شاکی روایت می‌کنم
یه چیزی تو درونم ندایی سر میده که من رنجیده خاطرم از آن شاه خوبان اما من به این دورویی میخندم
دل همی‌گوید کزو رنجیده‌ام
وز نفاق سست می‌خندیده‌ام
بزرگی کن ای که من بر استانه درگاهت ولی تو در صدر جایگاه عشاق راستین هستی ...براستیکه بالا و پایین توی عالم معانی که تو هستی بیمعناست و ماهمه اونجا یکی هستیم و آنیکی تویی
راستی کن ای تو فخر راستان
ای تو صدر و من درت را آستان
آستانه و صدر در معنی کجاست
ما و من کو آن طرف کان یار ماست
تو از قید من و ما ازادی و روحی واحد در مرد و زن هستی مرد و زن وقتیکه یکی شوند و جنسیت معنی پیدا نکنه اون تویی ای روح مجرد ای معشوق نهانی وقتیکه حتی همین یکی شدنها هم ازبین میرن اون چیزی که میمونه اون تویی..
ای رهیده جان تو از ما و من
ای لطیفهٔ روح اندر مرد و زن
مرد و زن چون یک شود آن یک توی
چونک یکها محو شد انک توی
تو برای خدمت عاشقانه این عالم رو بوجود اوردی ..لطفی بر گرفته از لطف

حسین،۱ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۱:

جناب جمشید پیمان
بسیار عالی بود
نکته سنجی ، روانی و ،،،،
به شما تبریک می گویم
زنده باشید

جمشید پیمان در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۱:

چند دهی وعده ی فردا به من؟
«جمشید پیمان»
شِکوِه کنم از دلِ تو یا دلم
کرد دلت واله و شیدا دلم
غیر تماشای رخ خوب تو
نیست قرارِ دگری با دلم
بی تو چه گویم که دلم چون بوَد
همچو پریشانیِ دریا، دلم
یاد تو و این دلِ دلتنگِ من
نیست دگر جای تمنّا دلم
باغ دلم بی تو ز گُل شد تهی
خشک تر از پهنه ی صحرا دلم
چند نشینم که تو آئی ز در
چند کند خواهش بی جا دلم
کار جنونم چه تماشائی است
شد ز غمت خانه ی سودا دلم*
چشم من و رویِ تو ؟ این آرزوست
گشته پریشیده ی رؤیا دلم
چند دهی وعده ی فردا به من
گو چه کند با غم فردا دلم
*مطلع غزلی از جلال الدین بلخی


د

فرشید در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۴۳:

با سلام این رباعی 305 انوری می باشد لطفا تصحیح نمایید

تماشاگه راز در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

شیرینی بیت 2 با خواندن بیت زیر از غزل 69 حافظ صد جندان میشود :
گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت
در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست

حمید بیمقدار در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

دوستان با سلام و وقت بخیر
با کمی دقت در نظرات دوستان و اشفتگی این همه تحلیل و إظهار نظر
متضاد در میابیم که حضرت مولانا چه بجا و با دقت به انتخاب ابیات
ابتدایی مثنوی معنوی خود میپردازد انجایی که میگوید:
هر کسی از ظن خود شد یار من وَز درون من نجست اسرار من
و یا جایی که حضرت حافظ میفرماید:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
دوستان داستان ما مثل داستان چند تا بچه دبستانی است که از زبان
معلمین خود در خانه یا مدرسه چند کلامی راجع به فیزیک کوانتم شنیده اند
و حالا دور هم جمع شده اند و میخواهند راجع به شنیده های خود إظهار
نظر کنند.
عزیزان ، عالم روحانی یک هشیاری پاکیزه الهی است . تا حالا کسی در این عالم خاکی از فرامین و یا نظرات کسی که در خواب است ویا کاملا
مست است پیروی کرده است ؟ حکم ما حکم انسانهایی است که در خوابند و راجع به انسانهای بیدار إظهار نظر میکنند. بیایید ابتدا از خواب بیدار شویم و بعد دیگر احتیاج به بحث و گفتگو نخواهد بود. ممکن است که
بفرمایید چگونه ؟ اینجا است که مطالب در این غزل زیبا به کمک ما میاید.
با یاد گیری هنر مردن به شکل اختیاری.
همانطور که بعضی از دوستان اشاره کرده اند، برای انسان دو نوع مرگ
متصور است. مرگ اجباری و مرگ اختیاری.
مرگ اجباری همان مرگی است که برای تمامی موجودات زنده که از سطحی از زندگی به سطح دیگری از زندگی منتقل میشوند، رقم خورده
است. این مرگ را حتی أولیا و أنبیاء هم تجربه میکنند.
مرگ اختیاری تنها مخصوص انسانهایی است که توانایی عبور از موانعی
چون لشکر خواب ، لشکر غم ، لشکر خشم، لشکر شهوت ، لشکر حرص و
طمع ، لشکر وابستگی و در نهایت لشکر منیت( Ego ) را پیدا میکنند.
مرگ عبارت است از خروج نیروی روح از بدن . این نیرو از قسمتهای تحتانی بدن از تک تک سلولها و بافتهای بدن خارج میشود و به سمت بالا
میرود. کسانی که تجربه دیدار یک شخص محتضر را داشته اند میدانند که روح به مرور از انگشتان پا خارج میشود و به سمت بالای بدن حرکت میکند
و در نهایت از دریچه چشم درون ( روزن دل، در دل، چشم دل ) که بین دو ابرو از درون واقع شده است، خارج میشود . اگر شخصی در هنگام خروج
روح چشمش باز باشد بعد از خروج روح اگر کسی چشم او را با دست
نبندد ، این چشم باز میماند و پس از مدتی که عضلات پلک خشک شد، دیگر با دست هم بسته نمیشود.
حالا ممکن است بفرمایید که چگونه باید مردن را تجربه کنیم!!!
جواب شما در دست أنبیاء و أولیا است. انان هر یک در زمان خود با آرائه
یک روش عملی به مریدان خود اموختند که چگونه مرگ اختیاری را تجربه
کنند.این روشها را اصطلاحا در عالم روحانی مراقبه یا مدیتیشن مینامند.
مراقبه پیامبر گرامی اسلام نماز بوده است ، برای همین است که نماز را
ستون دین مینامد. در زمان شمس و مولانا مراقبه رقص سماع بوده است
حضرت حافظ هم به سماع اشاره میکند انجایی که میگوید:
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پا کوبان سر اندازیم
اساتید زنده امروز هم روشهای دیگری به مریدانشان عرضه کرده اند که
در مرحله عملی شباهت زیادی با تکنیکهای قبل دارد با کارایی بیشتر
در این مورد مطلب زیاد است و وقت ضیق. عزیزانی که دوست دارند در در رابطه با این غزل بیشتر بشنوند ، میتوانند به کانال مخصوصی که بر روی تلگرام موجود است با نام:
( گوش به فرمان بزرگان جهان هستی )
مراجعه کنند تا با شرح و تفصیل بیشتری راجع به مباحث روحانی که در
این غزل مطرح شده است بدانند.
لینک این کانال : پیوند به وبگاه بیرونی
با تشکر به امید روشنایی دل و دیده

پامک عزیزی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:

باور بکنید و یا نکنید دختر 2ساله من با این شعر حضرت مولانا و صدای حیرت انگیز همایون شجریان رقص سماع می کند... دوست دارم روزی ویدیو غرق شدن کامل او را در این اثر برای قدردانی از همایون و اهنگساز این اثرجناب ژانو باغومیان به اشتراک بگذارم که بدانند چه دارند و بدان ببالند که هنرشان اتش میزند بر جان و دل و حق است اگر بگوییم "چو ان حال ببینی بگو جل جلالا"

امین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳:

*هخامنشیان ندارد

۱
۳۱۰۷
۳۱۰۸
۳۱۰۹
۳۱۱۰
۳۱۱۱
۵۵۱۳