گنجور

حاشیه‌ها

داود در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

البته در مصرع جان رب خلصنی اگر جان رب خلِّصنی خونده بشه که با وزن شعر هم موافق هست معنای جان فریاد پروردگارا مرا رها کن معنی میدهد که با توجه به اینکه مولانا زیاددر قید وزن وقافیه نبوده محتمل بر این هست همون اولی هم بوده باشه که در دو معنی کاملا مفاهیم تغییر میکنه وبستگی به برداشت خواننده دارد...

کسرا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:

بسیار زیباست

سامان در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۲ - حکایت در عالم طفولیت:

روا دارد از دوست بیگانگی
چو دشمن گزینی به همخانگی
این صحیح است ممنون

داود در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

در مورد سوال خانم زهرا دارابی
نظر ودرک من هست ودوست دارم عزیزان آگاه اشتباهات بنده رو اصلاح کنن.‌.‌.
در بالای این ابیات از عقل که اندیشه رو بوحود میاره صحبت کرده که منظور اینه اندیشه های ما در مورد موضوعات اطرافمون صد رنگی واختلف بوجود میاره وهمون اختلاف گریبان رومی وزنگی یا افراد یک جمعی با عقاید مختلف رو.‌..
مصرع بعدی واز چیزی که قابل روئیت برای خودت نیست چیزی میسازی(اصطناع...صنع...ساختن) وروی اون تعصب نشون میدی که باعث جنگ افروزی میشی.‌‌...
مصرع بعدی میگه این اندیشه های پنهان ومخفی وزیرک درونی خودت رو گوشمالی بده وبر دیگران تحمیل نکن‌.‌.
مصرع بعدی فریاد رب من خالص است یا عقیده من خالص هست سر دادن،به والله که شاخه و قسمتی از حقیقت هست وکامل نیست ای بزرگوار...پس اصرار بر درستی عقیده خودت نکن...
مرسی

غلامرضا سیسکانی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:

با سلام خدمت دوستان
بنظر بنده در بیت زیر نال بمعنی نعل اسب است
حافظ خسته که ازناله تنش چون نالیست
نال: همان نعل اسب است که همیشه تحت فشار بوده و در زمانهای گذشته به نال معروف بوده . در حال حاضر افاغنه عزیز که در زمان نبود مرزها هموطن ما بودند نیز به نعل ، نال میگویند

داود در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

در مورد برداشتهای بعضی عزیزان که نظر به تفرقه افکنی وایجاد جدایی از اشعار مولانا دارن نظر من اینه که مولانا حتی اشعارش رو با بسم الله یا بانام خدا بر خلاف بقیه شاعران شروع نکرده واین به نظر من مولانا کلمه ای بعنوان جدایی براشون ناشناس بوده چه برسه بیان در مورد دوتا مذهب به دیده تفاوت وجدا ازهم نگاه کنن.

داود در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

در مصرع هفتم وهشتم از نظرمن به زیبایی به قدرت درونی هر آدمی که امروزه تحت عنوان قانون جذب ازش نام میشه اشاره کرده...
هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا...

داود در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

سلام دوستان. به نظر من تا زمانی که تفکرات مولانا رو بعنوان یک تفکر فرامرزی وفرا مذهبی وفرانژادی وازین قبیل ننگریم متاسفانه به نظر من بهره ای از اشعار مولانا نصیبمون نخواهد شد...
با تشکر از دوستانی که با درج حاشیه کمک به درک مفاهیم وجانمایه اشعار مولانا میشن

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:

در این جا در مصرع سوم و چهارم این رباعی که چند معنی دارد که به نظر من کلمه پرسشی وبعد این ناگهان معنی میدهد.
جمع این رباعی از 5622

زرهی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

همه یکسره نزد شاه آمدند
بر نامور تخت گاه آمدند
همه سراسر درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳:

همی گفت خرم زیاد آنک گفت
که مازندران را بهشتیست جفت
بهشتست درست است

nabavar در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

دوستان در بیت :
شود برگ پژمرده و بیخ مست
سرش سوی پستی گراید نخست
همان مُست و نخُست صحیح است
مُست چند معنا دارد و یکی هم ناستوار است.
،،،
سُست و مُست
لغت‌نامه دهخدا
سُست و مُست . [ س ُ ت ُ م ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) نااستوار. نامحکم . نادرست .- امثال :همه جایم سست و مست است فقط ناندانیم درست است .

زرهی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲:

به هر سو که آییم و اندر شویم
جز او آفرینت سخن نشنویم
جز از آفرینت درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲:

چو از شاه بنشنید زال این سخن
ندید ایچ پیدا سرش را ز بن
بشنید درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

همه یکسره نزد شاه آمدند
بر نامور تخت گاه آمدند
همه سریسر درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

شود برگ پژمرده و بیخ مست
سرش سوی پستی گراید نخست
بیخ سست درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۴:

بود زخم شمشیر و خشم خدای
بیابیم بهره به هر دو سرای
نیابیم درست است

حمیدِ زارعیِ مرودشت در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

آقای نادر! شما چندتا منبع دم دست دارید که نوشتید در اکثر منابع؟ و سوال دیگه اینکه در اقلِ منابع چی اومده؟
هر کودکِ تازه‌کاری متوجه میشه که اینجا (دردنوش) درسته. درد به ضمِ اول، به معنای ته‌مانده‌ی شرابه. و افراد بی‌پول، توی میخونه‌ها معمولا به خوردن درد رو می‌آوردن.

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۷:

لطف در هستی‌ می‌‌تواند تبدیل‌ها را موجب شود نه سختی و زور زیرا از راه درون کار می‌‌کند و آن دیگری از بیرون، و بیرون خود از درون می‌‌آید
"وهم" یک حس درونی است که وقتی با عشق همراه شود به پرواز در می‌‌اید این نکته را در این غزل می‌‌توان شکار کرد، اینکه لطافت "وهم" چگونه کار می‌‌کند و یک انسان عشق آفرین چقدر ارزش و اهمیت دارد

ابن فردوس در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:

این مصرع
"چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت"
را شجریان به این گونه خوانده :
"نگه نداشت دل ما و جای رنجش نیست"

۱
۳۱۰۷
۳۱۰۸
۳۱۰۹
۳۱۱۰
۳۱۱۱
۵۶۳۶