گنجور

حاشیه‌ها

حسین در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲:

بیت قبل آخر مصرع اول فکر میکنم بی سر درست باشد.

 

حسین در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۴ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲:

فکر میکنم بیت دوم مصرع دوم کن درد مرا افزون صحیح باشد.

 

محمدامین در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

بسم الله الرحمن الرحیم
ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿تکاثر/7﴾
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من
گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

 

سعید اسکندری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۹ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۲۰:

در مصراع اول شده جفت صحیح است

 

سعید اسکندری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۸ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۳۵:

در چشم منست آنکه تو‌چون‌خواهی شد

 

سعید اسکندری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۴ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۴۳:

وین توسن دهر صحیح است.
غلطنامه‌ی دیوان نفیسی ص 115

 

سعید اسکندری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۱ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۶۷:

ناگاه همی روم صحیح است.
غلطنامه‌ی دیوان نفیسی ص116

 

سعید اسکندری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۰۹ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۷۲:

طرف صحیح است.
غلطنامه ی دیوان نفیسی ص116

 

محمد رضا مسیبی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:

طبق آموزه های بسیاری از راهنمایان معنوی از جمله کریشنا مورتی،اشو،جعفر مصفا. و پرویز شهبازی انسان میباید من ذهنی را از بین ببرد.این غزل بسیار زیبا همین معنا را بیان میکند.عدم شو.یعنی بعنوان ذهن و جسم حضور نداشته باش.تو ذهن نیستی و جسم هم نیستی.تو اگاهی پشت فکرهایت هستی.پس عدم شو.راه عدم شدن آگاهی از این موضوع است و راه دیگر مراقبه و مدیتیشن.

 

سعید اسکندری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۷:

علامه همایی معتقد است این قصید از عثمان مختاری است تنها به خاطر وجود کلمه سندباد آن را به ازقی نسبت داده‌اند

 

سعید اسکندری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۱ دربارهٔ ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴:

در دیوان انوری نیز آمده است

 

منوچهر در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:

بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک بگفت ان گه که باشم خفته در خاک

 

سعید اسکندری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ ازرقی هروی » مقطعات » شمارهٔ ۳:

بله در غلطنامه‌ای که آخر دیوان‌ نفیسی اومده‌جزع د رسته

 

منوچهر در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:

سلام من با نظرهای مینا موافقم

 

سعید اسکندری در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ ازرقی هروی » مقطعات » شمارهٔ ۱:

این قطعه در دیوان انوری نیز آمده است. 1ظظششش

 

nabavar در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۰:

از بس خمیازه کشید خوابم گرفت
ابداً رعایت قافیه را نکرده

 

۱۱۹۹ در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:

حسین جان
گنجورچی خود میداند کجا و چه موضوع مربوطی
را محو نموده،،، ربط آن موضوع به گنجور و مطالب
ان اظهر من الشمس است البته عده ای پای همین
کلام مولوی وعده غذای نهار و شام خود را عنوان
میکنند و محو نمیگردد

 

دکتر ف . ق در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

سلام و عرض ادب
اقبال لاهوری غزلی دارند که تضمین غزل حضرت جان مولاناست که در ذیل می آورم و پاسخی هم هست برای دوست عزیزی که فرموده بودتد چرا بیت زین همرهان سست عناصر دلم گرفت ... در غزل مولانا نیست .
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست*** بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست زلف یار*** رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست
گفتی زناز بیش مرنجان مرا برو*** آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
ای عقل تو ز شوق پراکنده گوی شو *** ای عشق نکته های پریشانم آرزوست
این آب و نان چرخ چو سیل است بیوفا*** من ماهیم نهنگم و عمانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او *** آن نور حبیب موسی عمرانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر *** کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت *** شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
گفتم که یافت می نشود جسته ایم ما *** گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست
موید و شاد باشید .

 

khayatikamal@ در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۹۴:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 4591

 

۷ در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:

در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

 

۱
۲۷۷۷
۲۷۷۸
۲۷۷۹
۲۷۸۰
۲۷۸۱
۵۰۴۸
sunny dark_mode