گنجور

حاشیه‌ها

یوسف در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

به گمان من در این بیت:
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
با توجه به ابیات دیگر غزل و اشاره حافظ به کوتاهی عمر و اینکه بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند منظور از پرده دار گرداننده هستی و منظور از "به شمشیر همه را زدن" همان تاراج عجل و مرگ هست و اینکه هیچ کس را از مرگ گریزی نیست.

 

امپرور در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۳۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

سلام
من تا حالا شعر ها و کتاب های شعر زیادی رو مطالعه کردم و به نظرم نمیشه شاعری رو با شاعر دیگه مقایسه کرد اما کاش یکی جواب این سوال و میداد که چرا میگن حافظ ار سعدی بهتره (منظورم این نیست که حقیقت برعکس می باشد بلکه می گویم مقایسه دو شاعر کاریست بس اشتباه و نادرست که متأسفانه رواج زیادی یافته است) و به عقیده من حافظ لسان الغیب و شیخ اجل سعدی را اصلاً نباید با هم مقایسه نمود چرا که هر یک شعر هایی فوق العاده زیبا سروده اند و یا برخی نیز که من از آنها نیز گله دارم قصد دارند با کوچک شمردن شعرای جدید مانند شهریار، شاعران قدیم را بزرگ جلو دهند در صورتی که اصلاً ربطی ندارد و مهم محتوا و زیبایی اشعار است.

 

شاعر در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶ - بهار زندانی:

کاش بعد از همه ی رنگ و ریایی که نمودی
دل تو با دل ایینه کنار امده باشد

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:

غوغا در سر است و حجاب است.. همه رفتند و او هنوز عیان نگشته؟! گویا من هنوز هستم....

 

رضا صدر در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۵:

دو نکته درباره پانوشت خوب بالا از آقای رضا شهنی:

1-وزن مصرع‌‌ پیشنهادی پایین درست نیست، «بردار» باید همان «بدار» در متن اصلی باشد.
چون پیرشدی زکودکی دست بردار
2- همینطور وزن مصرع‌‌ پیشنهادی پایین درست نیست:
اکنون راضیم به پنیری چو یوز
وزن درست می‌شود اگر اینگونه باشد:
راضیم اکنون به پنیری چو یوز

 

بی سواد در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

شاعر در بیتهای دوم ، سوم و... به روشنی از درد و رنج جدایی سخن میگوید ؛ مثنوی شناسان ما در باره جابجایی شکایت و حکایت جامه می درانند؟؟؟

 

امین در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷:

با درود. در بعضی نسخه ها در بیت آخر بجای سخن ، خطر اومده و به نظر من خطر بهتره. بدین صورت : به خنده گفت که سعدی ازین خطر بگریز / کجا روم که به زندان عشق در بندم.

 

حاجی سیسی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۲۳ - عقل هم عشق است و از ذوق نگه بیگانه نیست:

رندانه بسته:
عقل هم عشق است و از ذوق نگه بیگانه نیست..
مضمونش به دلالت التزامی و به زحمت در برخی اشعار دیگران هم وجود دارد.
از حافظ شنو:
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق "داند" که در این وادیه سرگردانند
در شعر شاعر معاصر هم هست:
می وزد نسیمی ناب ،هوش ، عارفی شیداست
قربان ولیی

 

حاجی سیسی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۳ - در معنی حریت اسلامیه و سر حادثهٔ کربلا:

چه عارفانه بست:
سرّ ابراهیم و اسماعیل بود * یعنی آن اجمال را تفصیل بود

 

حاجی سیسی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲ - شهید ناز او بزم وجود است:

شعر پر مغزی است. بلکه مغز بی پوست است.
نیاز در نهاد بودن به این معنی نیست که نیازمندی چیزی جدا از نهاد شئ است. بلکه مراد آن است که نیاز در همان نهاد است یعنی نهاد و درون و ذات و حقیقت هر چیزی همان نیاز است. به دیگر بیان اشیاء نیازمند نیستند بلکه عین نیاز هستند.

 

سیدمحمدرضانجفی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴:

در مخطوطات یکی از علما دیدم که ابیات را بصورتی که دوستان نقل فرمودن نوشته شده بود ودر انتها یک بیت اضافه داشت که شاعر تخلص میاورد وبه خود نهیب میزند:
ناصر تومنم را زسر خویش برون کن... بنگر زعقابی که منم کرد چها خاست. یاعلی مدد

 

عمر شیردل در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۴:

بیت دهم ، مصرع اول ، را باید چنین نوشت :
ما و من نغمهٔ قانون خیال است اینجا

 

علی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:

من بیت دوم رااینطورشنیده بودم
ناگاه یکی بانگ برآوردزجبین کی بیخبران راه نه آنست ونه این
البته بنده کمترازاین هستم که بخواهم تفسیرموضوعی بکنم ولی بیشترفکر میکنم که منظورشاعراین بوده که هرقومی فکرمیکنندکه درراهی که قدم گذاشته اند صحیح است ودیگران راهم به راه خوددعوت میکنندواین درحالیست گه نمیدانندخودشان هم دربیراه هستندوتنها کسانی درراه اصلی هستندکه پی به حقیقت هستی برده باشند

 

ریحان در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:

سلام .من بیت (به موافقت بیاید تن و جان سماع جانی....) رو خوب متوجه نمیشم . ممکنه یه معنی ساده و روان ازین بیت لطف کنید بگید . ممنون.

 

لشگرآرا در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۴:

بیت نهم مصرع اول (چه سوی گنج کشیدش ز جمله خلق بریدش) صحیح آن " چو " می باشد.
ماخذ : دیوان شمس تبریزی - بدیع الزمان فروزانفر

 

عقل سرخ در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:

وزنی زیبا و تند با قافیه میانی.طبق اطلاعات کسب شده فخرالدین عبدالصمد استاد شیخ بوده

 

مهربان در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

@سهیل قاسمی
با درود و عرض ادب، از پاسختان بسیار سپاسگزارم

 

آرش فضلی شمس آبادی در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۸:

‎اعنات در علم بدیع آن است که شاعر یا دبیر در سخن خود رعایت چیزی را التزام کند که آن ضروری و واجب نباشد، مثل آوردن سه باره «چشم» در هر مصراع در همین رباعی و یا نمونه‌ی دیگری از سلمان ساوجی (کپی از گنجور):
‎چو چشمت هرگزم چشمی به چشمم در نمی‌آید
‎به چشمانت که چشمم را به جز چشمت نمی‌باید
‎چو چشمت چشم آن دارد که ریزد خون چشم من
‎اگر چشمت به چشمانم زند چشمی بیاساید
‎هر آن چشمی که می‌بیند به غیر چشم او چشمی
‎چو چشمش چشم تو بیند ز چشمش چشمه بگشاید
‎به سوی چشم من چشمی، بکن ای نور چشم منخ
‎که تا چشمم ز چشمانت به چشمانی بیاساید
‎به وعده چشم تو گفته: که چشمم را به چشم آرد
‎به چشمت هم شتابی کن که چشمم چشم می‌باید
چه دانی حال چشم من چو چشمت نیست در چشمم؟
‎که چشمم در غم چشمت چه خون از چشم پالاید
‎اگر چشمت به چشم آرد به چشم خویش سلمان را
‎خوشا چشمی که پیش چشم تو جانا به چشم آید
سلمان ساوجی

 

زهره نامدار در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۶:

صادق شیخ زاده ؛ در البوم مولا جان این غزل را خوانده است.

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:

دلارامِ نهان گشته ز غوغا،
همه رفتند و خلوت شد، برون آ!..

 

۱
۲۷۷۶
۲۷۷۷
۲۷۷۸
۲۷۷۹
۲۷۸۰
۵۰۴۴
sunny dark_mode