گنجور

حاشیه‌ها

همایون در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:

عقل با حس‌های ظاهری کار میکند و با اندازه‌ها و مقایسه‌ها سر و کار دارد
و سود بیشتر، هدف نهایی آن‌ است
جلال دین باور دارد که علاوه بر شش جهت فضایی جهت دیگری هم هست که آنرا
درون مینامد.
درون برای عقل، تاریک و بی‌ ارزش است همچون خار
حال آنکه جلال دین از این راه به گلزار معانی رسیده است
امروز علم هم از راه درون به دنیای عجیب کوانتم راه یافته است
و این ارتباط ذرات به همدیگر را جلال دین هم بار‌ها اشاره میکند
و راه درون را با پنج حس درونی مانند خیال و وهم و .... میتوان پیمود
که در آموزش‌های عرفا عشق است که خیال را به اوج میرساند
و مستی است که عشق را موجب میشود و مستی بیشتر عشق قوی تر
و سخن زیبا تر و تازه تر، می‌‌گوارا تر و صاف تر
عاشق همچون منصور آنقدر به عشق اعتماد دارد که به آسانی با خون خود بازی میکند
و هراس و محافظه کاری انسان‌های شش جهتی‌ را به هیچ می‌گیرد و در این معامله به بر ترین
جایگاه‌ها دست میابد، چون چنین کسی‌ پیدا میشود و حضور میابد دیگر به می‌‌گفتار نیز نیازی نیست

 

همایون در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:

در غزل‌های بسیاری جلال دین کوشش میکند تا مقام شمس را تا آنجا که میتواند بالا ببرد
این خود بنوعی به راه و طریقت معرفت ویژه جلال دین مربوط است و هم جوابی و واکنشی
به دشمنان شمس و رویارویی پهلوانانه با ارباب قدرت و دین فروشان هم دستشان
در این غزل اما این والائی مقام آنقدر رفیع است که دیگر بالا تری را بر آن‌ متصور نیست
در مقام شمس هم خورشید و هم سایه آن با هم یکی‌ شدند هست و نیست، فنا و بقا در هم آمیخته اند
این خود ویژگی‌ عرفان جلال دین نیز هست که به انسان راه تعألی او و مقام حقیقی‌ ا‌ش را نشان می‌دهد

 

کمال داودوند در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷۰:

8669

 

محدث در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:

ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم
:(

 

محصن در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

با پوزش از عزیزان جان که پر فایده وقتشان رابه این کمترین عنایت میدارند و عرض تشکر پیشکش که کمی پارازیت را تاب میآورید.
من اومدم 2 خط شعر بخونم چشمم خورد به کلی حاشیه نویسی از چند تا دکتر و پیر خرابات و عالم که با ادبیات قرن ششم بهم متلک میپرونن و از رفتارشون هم خجالت نمیکشم. من حتما حتما که سواد شما دکتر مهندس سید عالما رو ندارم. ولی شعور و ادب هم مهمه.
البته با خودم بودم. شما مشغول باشید عزیزان جان ...

 

علیرضا در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵۷:

در بیت اول مصراع اول اصلاح شود
صحیحش: بی من، ای بی تو به جان آمده جانم، چونی

 

محمدرضا در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵:

خوتن نام شهری در چین هست hotan و نگار ختنی میتواند اشاره به زیبا رویی از آن اقلیم داشته باشد یا غزال معروف آن دیار اگر خوتن نوشته شود قافیه درست میباشد.

 

mr در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:

مرحوم حبیب محمدی گلینی شاعری ناشناخته از روستاهای اطراف گیلانغرب در شعر زیر از سروده های خود از ابیات این شعر تضمین کرده است
من ندانستم از اول ڪه بی مهر ووفایے
چشمانش چیز دیگر به من میگفت خدایے
دوستان عیبم ڪنند چرادل به تودادم
ڪسے عیب او نڪند که چرا دل می ربایی گفته بودم ڪه بیایے غم دل با تو بگویم
چه فایده؟ڪه تو ندارے هوش وگوش شنوایے
عشق ودرویشے وانگشت نمایے وملامت
خود خوری ورنگ زردی وتنهایے وگدایے
شمع را باید ازاین خانه به دربردن وڪشت
عیب است بر سیه روزان در تاریڪے روشنایی

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۸:

.. دریاییست عشق و موج رحمت می‌زند
ابر بفرستد به دوران و به نزدیکان گهر...

 

رضا در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شــود ؟!
پیش پایی به چراغ تـو بـبـیـنـم چه شــود ؟!
باغ می تواند استعاره از دولت ،امکانات،زیبایی ِجسم و وجود یا جمال و چهره‌ی محبوب بوده باشد.
میوه : اگرباغ را به معنی دولت بگیریم میوه یعنی بهره، اگرباغ رااستعاره ازسیمای معشوق بگیریم منظورازمیوه "بوسه " خواهدبود.
اگرخطاب به معشوق بگیریم، معنی بیت چنین خواهدشد:
من اگریک بوسه‌ای از صورتِ ماه و زیبایت بردارم به توچه زیانی می رسد؟ نه زیبایی ِ تو کم می شود ونه اتّفاق ِ بدی می افتد! پس چراممانعت می کنی؟
من اگرتاریکی های راه وپیش ِ پایم را بانور چراغ تو ببینم چه اشکالی دارد؟! آیانورچراغ شما کم می شود؟
حافظ به زبانی ساده واستدلالی محکم ومنطقی،به مخاطبِ می فرماید که حال توچراغی دردست داری، حال که تو دولتی وامکاناتی دراختیارداری، حال که توزیبایی ِ رخسار داری، دل یک عاشقی راخرسند کنی، یا نیاز نیازمندی را برطرف کنی چقدر خوب می شود، چقدر به فضایل تواضافه می شود وچقدر صواب واحسان می کنی. پس بهتراست که در توانایی، دستِ ناتوانی راگرفته ودل شکسته ای رابدست آوری. این باغی که دراختیارتوست، همیشگی نیست وروزی خشک وویران خواهدشد.
اگرهمین یک بیت مَلکه ی ذهن آدمیان گردد، اگرهمین یک بیت را توانگران وتوانمندان، درزندگانی خویش عمل کنند. اگرآدمیان نیز همچون درختان که بی هیچ منّتی، بی هیچ قید وشرطی،سایه ی خودرا دریغ نمی کنند، ازمساعدت،همراهی وهمدلی یکدیگردریغ نمی کردند، دنیا گلستان چون بهشت می شود! دریغا که می دانیم وازخوابِ غفلت بیدارنمی شویم.
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را دروقتِ توانایی
یارب انـدر کـَنـف سایه‌ی آن سرو بلند
گر من سوخته یکـدم بنشینم چه شود ؟! کَنف : حمایت، حفظ ، پناه
سرو : استعاره از معشوق
"سایه" و "سوخته" تناسب زیبائی‌است ، آدم سوخته و گرمازده به دنبال سایه‌ی خنکی است تا در آن آرامش یابد.
همه ی آدمیان توانگرنیزسایه هایی چون سروبرای دلسوختگان دارند. لیکن چه سود!
معنی بیت : اگر من عاشق ِ دل‌سوخته درکوره ی سوزان ِ هجران، درحمایت ودر پناه ِ سایه‌ی آن یار بلند‌قامت، دَمی بیاسایم وآرامشی بیابم، چه اشکالی خواهدداشت؟
حافظ باهوشمندی تمام سخنان خودرا رنگِ عاشقانه زده تابه مذاق ِمخاطبین دلپذیرافتد.ازطرفِ دیگرهمه ی بیت ها را سئوالی طرح نموده تا مخاطبین راپیرامون موضوع به اندیشه وادارد ومخاطب ازخودبپرسد واقعاّ اگراینگونه می شد چه می شد؟ چرا چنین نمی شود؟ چه کسی باید چنین کند؟ کجا باید چنین کند؟ وووو
آخـر ای خـاتـم جـمـشـیـد همایون آثـار
گرفتدعکس تـوبرنقش نگینم چه شود؟
خاتم : مُهر،نگین ،انگشتر
جمشید : نام پادشاه افسانه ای، درادبیات مابیشتر منظور حضرت سلیمان است. نگین : انگشتر "خاتم‌جمشید" منظور "انگشترسلیمان" است که اسم اعظم برآن حَک شده‌بود و باعث نیکتختی بود و تأثیر بسیاری در انجام امور و موفقیت در کارها داشت .
معنی بیت : خطاب به معشوق است.آخر ای محبوب من، که مُهرلعل ِ لبِ تو ،اثراتِ معجزه آسای ِ انگشترسلیمان رادارد ونجات بخش است، اگرمُهرتو(لبِ تو) برانگشتری من (استعاره ازلب) لب ِ من بخورد ومن موردِحمایتِ تو قرارگیرم چه اشکالی پیش می آید ؟!
حافظ درجای دیگری لبِ لعل ِ معشوق را خاتمی نامیده که به رنگِ عقیق است:
اگربه رنگِ عقیقی شداشگ من چه عجب
که مُهر ِخاتم ِ لَعل توهست همچوعقیق
واعـظ شهـر چومِهـر ملِک و شَحنه گـزیـد
من اگر مِـهـر نگاری بگزینـم چـه شـود ؟!
مهر دراین بیت ودرهردومصرع می تواند "مُهر" به همان معنای خاتم وانگشتری خوانده شود وهم "مِهر" به معنای علاقه ، محبّت ، عشق
مَلِک :سلطان، پادشاه
شِحنه : باکسره یافتحه هردودرست است والی ، داروغه ، رئیس پاسبانان
"واعظ" درنظرگاهِ حافظ همچون زاهد وعابد ریاکار،شخصیّتی منفی دارد. چراکه درفراز منبر وفرودِ محراب، جلوه ای نیک وقابل قبول دارند امّا درخلوت، آن کار ِ دیگرمی کنند وظاهر وباطنشان یکی نیست.
معنی بیت : واعظ ِشهرکه (ازروی چاپلوسی) مِهر ومُحبتِ پادشاه و داروغه را انتخاب کرد و با آنان همدست شده‌است چه اشکالی دارد که من هم مِهر وعشق و محبّت شاهدِ زیبارویی را بگزینم ؟!
برداشت ِ دوّم باخوانش ِ "مُهر":
واعظ ِ شهر برنگین ِ انگشتری پادشاه وداروغه بوسه می زند (ازروی پاچه خواری ) من هم اگربه خاتم لعل نگاری بوسه بزنم(ازروی عشق ومحبّت) چه اشکالی دارد کدام مطلوب تراست؟
در قدیم مُهر بزرگان و پادشاهان،همان نگین انگشتریشان بود. وقتی که واعظین به خدمتِ بزرگان یا پادشاه می‌رفته‌اند انگشتر او را می‌بوسیده‌اند.
واعظِ مابوی حق نشنیدبشنوکاین سخن
درحضورش نیزمی گویم نه غیبت می کنم
عقلم از خانه به دررفت وگر مِی این است
دیدم از پیش که در خانه‌ی دیـنم چه شود!
معنی بیت : مقداری باده نوشیدم عقل وهوشم را ازدست دادم هماندم فهمیدم که این متاع( باده وشراب) خانه ی دین وایمانم(ازمنظرشریعت) راویران خواهدساخت. نه می توانم ازخوردن ِ آن پرهیز کنم نه می توانم باخوردن ِ آن پایبندِ شریعت باشم! بنابراین ازپیشتر روشن است که دینم نیز همچو عقلم برباد خواهد رفت.
حافظ دراینجا نوعی تمسخر وطنز را نیزچاشنی سخن کرده وشراب وشریعت رادرتقابل ِ یکدیگرقرارداده است. تقابلی که درغایت باده غالب میدان می شود!
"چه شود" در این بیت سؤالی نیست بلکه رساننده ی اطمینان ِ خاطر شاعراز سرنوشتِ دینش است.
دی می فروش که ذکرش بخیرباد
گفتاشراب نوش وغم دل ببرزیاد
گفتم به باد می دهدم باده نام وننگ
گفتاقبول کن سخن وهرچه بادباد
سود وزیان ومایه چوخواهدشدن زدست
ازبهر این معامله غمگین مباش وشاد
صرف شد عمر ِگرانـمایه به معشـوقه و مِـی
تا از آنم چه به پیش آید ، از اینم چه شود ؟!
"آن" اشاره به "معشوقه" و "این" اشاره به مِی است.
تمام عمرمن درعشق ورزی به معشوق ومیخوارگی سپری شد تاببینیم که ازمعشوق چه لطف وکرمی نصیبِ من بشود وازمیخوارگی چه حاصل آید ومرابه کجاها خواهدکشید.
حافظ گرچه نیک می داند که شراب وباده عقل وهوشش را برباد داده وخانه ی دینش راویران ساخته است. اوگرچه بهترازهمه می داند که تمام ِ عمرارزشمندِ خودرا درفراق وسوزو گداز عاشقی گذرانده، لیکن اصلا وابدا به فکر انتخابِ راه دیگری نیست! چرا که نشاط وسعادت وکامیابی ِ حافظ دراندوه وغم ودردِ عاشقیست.
روزگاریست که سودای بُتان دین من است
غم این کار نشاطِ دل غمگین من است
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
حافظ اَر نیز بداند که چنیـنم چه شـود
شاید منظور از"خواجه" وزیرتورانشاه بوده باشد.
معنی بیت :
خواجه فهمید که من طریق ِ عشق راانتخاب کردم وچیزی نگفت.(سکوت علامتِ رضاست) اوکه مخالفتی نکرد حالا حافظ ِ شیرازی نیز بداند چه اهمیّتی دارد وبادانستن ِ یکی دیگرچه اتّفاقی می افتد؟ من این طریق راانتخاب کرده ام وهرگزپاپَس نخواهم گذاشت.
من هماندم که وضوساختم ازچشمه ی عشق
چارتکبیرزدم یکسره برهرچه که هست

 

رضا مسیحا در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۰:

پیشنهاد میکنم حتما از آلبوم افسانه ی تنبور استاد بیژن کامکار آهنگ مستان را دانلود کنید که این شعر در این قطعه خوانده شده

 

رضا در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶:

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماهِ ابروانِ منت شرم باد رو
معنی بیت:
معشوق گفت: ای عاشق به تماشای ماه نودرآسمان آمدی! برو، ازماهِ ابروان من شرم نمی کنی؟ وقتی عاشق هستی فقط باید به معشوق توجّه کنی وهمه ی زیبائیها رادروجوداوببینی.
آسمان گومفروش این عظمت کاندرعشق
خرمن مه به جوی خوشه ی پروین به دوجو
حافظ دراین غزل اززبان معشوق، عاشق را پندواندرزمی دهد واورابااصول عشق ورزی آشنا می سازد.
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
معشوق درادامه گفت: توکه عمریست درحلقه های گیسوان من زندانی هستی بهترآنست که‌‌‌ ازاحوالاتِ سایرهم بندانِ خود( عشّاقی که همانندِ تودرحلقه های زلفِ من اسیرند) بی خبرنباشی،حُرمتِ آنان نگاهدار وباهمّتی عاشقانه همپای آنان عشق وَرز وازاین قافله جدامشو.
جنابِ عشق بلنداست همّتی حافظ
که عاشقان رهِ بی همّتان به خودندهند
مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما
کان جا هزار نافه ی مُشکین به نیم جو
عطرعقل: عقل به عطرتشبیه وازشمیم زلفِ سیاه به عنوان "هندو" یادشده است امّاچرا؟
برای اینکه حافظ قصد دارد عقل رادریک کفّه وعشق را درکفّه ی دیگرترازو قرار دهد واین دو رابسنجد! (درست است که ازعشق به ظاهرچیزی گفته نشده لیکن هندوی زلف"دراینجا نمادِ عشق است)
"هندو" بیان کننده ی سیاهی زلف است،ازقدیم بردگان سیاه هندو وراهزنی آنها شهرتی داشته،بعدهازلف سیاه به سببِ اینکه دریک چشم به هم زدن دلها راغارت ومی ربودند به هندو معروف شدند. امّااین همه ی ماجرانیست. هندوستان ازقدیم مرکز صدورعطرهای خوشبو ومعطّرنیزبوده وهندوی زلف یادآوراین قضیّه نیزهست.
معشوق درادامه ی بیت های پیشین به عاشق می گوید:
...غفلت مکن وبه وسوسه ی عقل گوش مده، شمیم ِدل انگیززلفِ من هزاربار برتر ازعطرعقلِ مصلحت اندیش ِ توست‌. درطریقِ عشق هزارنافه ی مُشکین که به ظاهر گرانبهاترین عطر دنیاست درمقابل بوی زلفِ یاردوجو ارزش ندارد.
هشدار که گروسوسه ی عقل کنی گوش
آدم صفت ازروضه ی رضوان بدرآیی
تخم ِ وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آن گه عیان شود که بود موسم ِ درو
بذرمهرومحبّت درمزرعه ی دل وجان،پس ازکاشت،نیازبه رسیدگی، توجّه وتلاش مداوم دارد،باید هرروزآبیاری شود،علف های هرزبرچیده شود،باآفات مقابله گردد تابه ثمردهی رسد وحاصل مطلوب به دست آید. صرفِ ادّعای کاشتن تخم محبّت کافی نیست ودرروز درو معلوم می شود که چه کسی چقدربذرمحبّت کاشته ، چقدرمراقبت نموده وچقدربرداشت می نماید.
تادرختِ دوستی که بَردهد
حالیارفتیم وتخمی کاشتیم
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سِرِّ اخترانِ کهن سِیر و ماه نو
اختران: ستاره ها
ای ساقی باده بیاوربنوشم تاسرمست شوم می خواهم رمزی ازاسرارگردش وحرکتِ ستارگان وماه نوفاش کنم.
حافظ هرگاه می خواهد سرّی ازحقیقتِ روزگار بگوید اوّل شرابی می نوشد تا مست شود چون معتقداست که انسان تنهادرحالت مستیست که می تواند بی پرده وبی ملاحظه سخن بگوید.(مستی وراستی)
گفتی زسِرّعهداَزل یک سخن بگوی
آنگه بگویمت که دوپیمانه سرکشم!
شکلِ هلالِ هر سر مه می‌دهد نشان
از افسر سیامک و تَرک کلاه زو
"سیامک وزو" هردواز پادشاهانِ پیشدادی هستند.سیامک دوّمین اسطوره ایرانی بعد از کیومرث در شاهنامه است. او شاهزاده‌ای بود که بخاطر نجات قبیله‌اش و سلطنت پدر به جنگ دیوسیاه شتافت و در آن راه جانش را از دست داد. "زوتهماسب" نیزفرزند تهماسب بودپس از آن که افراسیاب، نوذر را کشت؛ زو به شاهی رسید. زو پنج سال پادشاهی کرد و به یاری توس، گستهم و رزمان با افراسیاب جنگید و پس از خشکسالی در ایران و توران، افراسیاب و زو صلح را پذیرفتند.
هردو از شخصیتهای اساطیری ایرانیان است
درلغت تَرک به معنی کلاه، خود آهنی، و بخشها و سوزه های کلاه است. تاج ِ کلاه
معنی بیت: شکل هلالی ماه دراوّلِ هرماه، به مایادآوری می کند که سیامک وزو چقدرقدرتمندبودند وچه جاه جلالی داشتند امّا ازآنجاکه دراین جهانِ خاکی هیچ چیزپایدارنمی ماند آنهانیز خیلی زود تاج وتختِ خویش راازدست داده ونابودشدند. بنابراین دراوّل هرماه بامشاهده یِ هلالِ ماه یادمان می افتد وعبرت می گیریم که همه چیزفناشدنی وناپایدار است.
چه جای شکروشکایت زنقش نیک وبداست
چوبرصحیفه ی هستی رقم نخواهدماند
حافظ جنابِ "پیرمُغان" مامن وفاست
درس ِ حدیثِ عشق بَرِ او خوان و زو شنو
ای حافظ! تنهادرگاهِ پیر مغانست که جایگاهِ مطمئن وزوال ناپذیراست،آنجاست که عشق وفاداری وراستی ودرستی وپاک باطنی را تبلیغ می کند پس درس عشق ومحبّت راتنها پیش اوبخوان وازاوبشنو.
"پیرمغان"تنهاکسیست که حافظ اوراازصمیم قلب تاحدِّ پرستش دوست دارد،به پاکی باطن، پندار،گفتار و کردار اوایمان کامل دارد وسخنان وتوصیه های اورابه جان می پذیرد.
دولتِ پیرمغان بادکه باقی سَهل است
دیگری گوبرو ونام من ازیاد ببر

 

محمدرضا فروزنده در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:

آهنگ faces
اثر Armand amar از vocalist ایرانی برای این رباعی استفاده شده

 

عین. ح در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱:

سلام
تیر در متون کهن به معنای دی‌ماه است و گاهی مجازاً به معنای زمستان به کار می‌رود. در اینجا نیز همین معنی را دارد و مصراع ششم باید به این صورت تغییر یابد: «به بهار و به تیر و تابستان». «به تیره» نادرست است.

 

سعید در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:

با سلام خدمت اساتید بزرگوار دربیت حبذا عمرگرانمایه که درلغو برفت .....با آنکه حبذا ازادات تحسین میباشدبیت چگونه معنی میشود ؟

 

سحر در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

سلام دوستان
من یک دیوان حافظ قدیمی دارم که در اون ترتیب ابیات مثل اینجا نیست مخصوصا در مورد این شعر
من میخوام ازتون بپرسم این مهمه یا نه

 

سید مجید در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

من که اذری زبان نیستم بارها این اثر جاویدان را خوانده ام با ترجمه های متفاوت.ولی این ترجمه یک چیز دیگری است که خیلی بهتر فارسی زبانها با این اثر انس میگیرند در واقع این ترجمه ما فارسها را در لذت بردن از مفهوم شعر شریک میگرداند.

 

مهرداد الف در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۷ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۷ - قزوین، رییس علوی آن و صنعت کفشگری در قزوین:

مذهب علوی رییس شهر قزوین که ناصرخسرو از آن یاد می کند با شیعه فرق می کند و مانند علویان امروز ترکیه بوده است. در سفرنامه ناصرخسرو می بینیم که فقط از شهرهای طبریه (دربلندی‌های جولان) و صور (در لبنان) به عنوان شهرهای شیعه مذهب یاد می کند و در زمان وی اصفهان همگی سنی مذهب بوده اند همچین است تبریز و اکثر شهرهایی که سفر کرده و نام برده است.

 

مهرداد الف در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۹۴ - اصفهان:

در سفرنامه ناصرخسرو می بینیم که فقط از شهرهای طبریه (دربلندی‌های جولان) و صور (در لبنان) به عنوان شهرهای شیعه مذهب یاد می کند و در زمان وی اصفهان همگی سنی مذهب بوده اند همچین است تبریز و اکثر شهرهایی که سفر کرده و نام برده است.

 

دکتر اندیشه قدیریان در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۶ - در ستایش پادشاه رضوان آرامگاه محمدشاه غازی طاب‌لله ثراه گوید:

در شش بیت مانده به آخر، «جوال» نادرست است و باید به جایش «جوان» نوشته شود: تا که این بخت جوان همدست عقل پیر توست

 

۱
۲۶۷۶
۲۶۷۷
۲۶۷۸
۲۶۷۹
۲۶۸۰
۵۰۴۴
sunny dark_mode