آنچه با من میکند سودای تو
میکشم چون نیست کس همتای تو
با خیالی آمد از خجلت هلال
پیش بدر عارض زیبای تو
بر گشاید کار هر دو کون را
یک گره از زلف عنبرسای تو
تو ز خون پوشیده قوس قامتم
از خدنگ نرگس رعنای تو
هیچ کارم نیست جز جان کاستن
بر امید لعل جانافزای تو
جای آن داری که صد صد را کشند
لیک بر یک جان یک یک جای تو
تو چو شمعی وین جهان و آن جهان
راست چون پروانه ناپروای تو
کی رسم من بی سر و پا در تو زانک
بی سر و پای است سر تا پای تو
صد هزاران قرن باید خورد خون
تا توانم کرد یکدم رای تو
کی توانم پخت سودای تو من
هست سودای تو بر بالای تو
گر شود هر ذره صد دوزخ مدام
هم نگردد پخته یک سودای تو
دم فرو بست از سخن اینجا فرید
تا کند غواصی دریای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت تحت تأثیر عشق و زیبایی معشوقش قرار دارد. او میگوید که هیچکس مانند معشوقش را نمیتواند بیابد و هر لحظه از زندگیاش در انتظار و آرزوی اوست. شاعر به زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر خود اشاره میکند و احساس میکند که برای رسیدن به او باید جانش را فدا کند. او به زحمت و دردهایی که در راه عشق تحمل میکند اشاره دارد و بیان میکند که حتی اگر تمام دنیا را دوزخ تصور کند، باز هم نمیتواند ارزش و عمق این عشق را درک کند. در نهایت، شاعر میگوید که سکوت میکند تا در دریای عشق معشوقش غوطهور شود.
هوش مصنوعی: آنچه تو با من میکنی، من هم به خاطر شوق و آرزوی تو، دچار این حالت شدهام؛ چرا که هیچ کس را مانند تو نمیبینم.
هوش مصنوعی: با تصور زیبایی تو، هلال ماه از شرمندگی به جلو آمد.
هوش مصنوعی: هر دو جهان با یک گره از موی خوشبوی تو به شکوفایی میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که از کیفیت زیبایی تو صحبت میکنم، نمیتوانم از حس شوق و احساسی که در دل دارم بگذرم. زیبایی تو مانند تیر چشمانت بر من اثر گذاشته و مرا اسیر خود کرده است.
هوش مصنوعی: من هیچ کاری جز کاهش جان و دل خود به خاطر امید به تو ندارم، که وجودت باعث افزایش جان و زندگی من است.
هوش مصنوعی: تو ارزش آن را داری که صدها نفر را بکشند، ولی برای یک جان، یک تن هم برای تو کافی است.
هوش مصنوعی: تو مانند شمعی هستی و این دنیا و آن دنیا به خاطر تو است، مثل پروانهای که بیپروا به دور تو میچرخد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم بدون وجود سر و پا به تو نزدیک شوم، زیرا تمام وجود تو خود از بیسر و پا است؟
هوش مصنوعی: بسیار زمان طولانی لازم است تا به اندازه کافی رنج و درد بکشیم تا بالاخره بتوانم در یک لحظه، خواستهات را برآورده کنم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم احساس شوق و عشق تو را درک کنم؛ چرا که این شوق و عشق توست که بر فراز وجود من نشسته است.
هوش مصنوعی: اگر هر ذرهای به اندازه صد دوزخ عذاب ببیند، باز هم عشق تو را پخته نمیکند و به حقیقت نمیرساند.
هوش مصنوعی: فرید در اینجا از صحبت کردن باز ایستاد تا بتواند به عمق دریای وجود تو نفوذ کند و به آن پی ببرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقم بر لعل شکرخای تو
فتنهام بر قامت رعنای تو
ماه بر راه اوفتاد از روی تو
سرو شرمنده شد از بالای تو
پوست در تن خشک دارم همچو چنگ
[...]
ای قبای حسن بر بالای تو
مایهٔ خوبی رخ زیبای تو
یاد زلفت برد آب روی صبر
آتش غم گشت خاک پای تو
صد هزاران دل به غوغا بردهای
[...]
ای دلم مستغرق سودای تو
سرمهٔ چشمم ز خاک پای تو
جان من من عاشقم از دیرگاه
عاشق یاقوت جان افزای تو
مانده کرده عالمی دل دیده را
[...]
من ز رحمت میکشانم پای تو
کز طرب خود نیستم پروای تو
چشم من جای تو بود ای نور چشم
رفتی و ماند از تو خالی جای تو
چشم خود را اگر نمیبینم رواست
چون نبینم بی تو من ماوای تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.