گنجور

حاشیه‌ها

همایون در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۵:

کیقباد سر سلسله کیانیان که با کمک رستم شاه میشود، پادشاهی محبوب و پسندیده
اخوان صفا گروهی انقلابی و پیشرو و طرفدار علم و عرفان و در عین حال ستایشگر زرتشت و آموزه‌های او و طرفدار فلسفه یونان که بسیار مورد علاقه و تحسین جلال دین هستند و بسیار از آنها یاد میکند
با تعریف و خوش آمد گوئی از بعضی‌ شب‌ها جلال دین نشان می‌‌دهد که اهل حال است و با دوستان به کار عرفان و راز ورزی می‌‌پردزاد نه گوش نشینی و عزلت

 

همایون در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

در زمین و طبیعت همه چیز در هم آمیخته است غم و شادی ، بهار و خزان، کاه و گندم
کار انسان جدا کردن نیک و بد و صفا دادن است. جلال دین بسیار از اخوان صفا تعریف می‌‌کند و آنها را می‌‌پسندد
آنها طرفدار طبیعت و عقل و آبادانی و تلاش بودند و بسیار از مخفی‌ کاری بهره می‌‌بردند و کار‌ها را بسیار دوستانه و جمعی‌ پیش می‌‌بردند
نسبت به زمان خود (قرن چهارم و پنجم هجری) بسیار پیش رو و مترقی
در گوش یک باران یعنی‌ منتظر باران، یا همان راز و معرفتی که جلال دین به آن آگاه است

 

حسین،۱ در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

جمشید خان
تا ما با این اوهام و خزعبلات قانع می شویم و راضی
آری ، در بی خبری می میریم
ماستمالی ظلم همین است

 

جمشید فولاد در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

پرسیدم: چرا آفریدگار هستی با این بصیرت و نظارت بداد کودکانیکه سربریده میشوند نمیشتابد؟
جوابم را با دو بیتی اول این پند نیک حضرت حافظ شیراز دادند. نفهمیدم که مستور هستم یا مست.
سپاس

 

پویا در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

همایون شجریان در کنسرت ایران من(آذرماه 1396)در آهنگ او میکشد قلاب را این شعر را عالی اجرا کردند.

 

میم کاف در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۹:

کل هستی یاک وجود یا یک هشیاریست. و این معنی وحدت وجود و توحید است . وجود یا هشیاری در وجه اظهار شده اش، کل اشیاء این جهان انضمامی و از جمله بدن انسان است. بدن انسان که وجود مانیفست یا متجلیست و آن را موجود مینامیم، با اذعان به مراتب تشکیک وجود یا هشیاری، پرتوی از هشیاری غیر متجلی یا بی فرم، بعنوان ذات انسان بر بدن حاکم است. در هرلحظه بمیزانی که بر ذات اصلی خود یا هشیاری بی فرم خود آگاهیم ، بهمان میزان موازی با قضا هستیم و جف القلم ماست. و بمیزانی که آن هشیاری بی فرم را در تله ذهن با حیث التفاتی به چیز ها معطوف کرده ایم و با چیزها همانیدگی و همذات پنداری کردیم، جف القلم ما غیر موازی با قضاست و لذا مقضی بر ما مقدر است. در یک عبارت، جوهر قلم به نسبت همانیدگی و بی فرمی هشیاری مان، خشک خواهد گشت.

 

کمال داودوند در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:

5282

 

فراهنگ در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵:

در معنی آن مصرع که میفرماید: «صحبت حور نخواهم که بود عین قصور» دکتر قمشه ای می نویسد:
این بیت تلمیح و تلویحی به یک آیه قرآن دارد که میفرماید «حور مقصورات فی الخیام» (آنجا در خیمه ها زیبارویان سیه چشمی هستند که چشمها را فرو گذاشته اند و جز در حریف نمی نگرند) (الرحمن: 72).
منبع: سیصد و شصت و پنج روز با حافظ - دکتر الهی قمشه ای

 

روح اله مزارعی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

مصرع اول بیت سوم مشکل وزن دارد («دوران» )

 

روح اله مزارعی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

بین سوم را شاید بتوان این گونه نگاشت:
ای دل در این دیار، نشانِ «وفا» مجوی
جز «دردِ» یار ما، مطلب، در دیار ما

 

ر.غ در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۹:

یا سلام لطفا فطرتت را به فطرتست تغییر دهید

 

محمد حافظ کل قران کریم در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

همچنین در ایه سوره انعام امده است
آنان که شرک آوردند خواهند گفت: اگر خدا می‌خواست ما و پدرانمان مشرک نمی‌شدیم و چیزی را حرام نمی‌کردیم. بدین گفتار، پیشینیان ایشان نیز تکذیب (رسل) کردند تا آنکه طعم عذاب ما را چشیدند. بگو: آیا شما بر این سخن مدرک قطعی دارید تا به ما ارائه دهید؟ همانا شما پیروی جز از خیالات باطل نمی‌کنید و جز به گزافه و دروغ سخن نمی‌گویید. (148)
لذا مشرک شدن اینها به اجبار از خدا نبودهو خداوند به انها اختیار داده.
بله اگر خدا میخواست مشرک نمیشدند اگر خدا میخواست ابن ملجم توان و اراده کشتن امام را نمی داشت
و اگر خدا می‌خواست آنها شرک نمی‌آوردند، و ما تو را نگهبان ایشان نکردیم و تو وکیل آنها نیستی. (107)
اما خداوند میخواهد ما اختیار داشته باشیم و از حتی اینکه پیامبر مردم را بر ایمان اجبار کنند نهی میکند
و اگر پروردگار تو می‏ خواست قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان می ‏آوردند پس آیا تو مردم را ناگزیر می ‏کنی که بگروند (99)

 

رضا در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
گل حمرا: گل سرخ.
صَلا: صداکردن وبا خبر کردن با بانگ وآواز، دعوت نمودن – صلا مخفّف الصّلوة و ذکر بلند این کلمه، دعوتِ مردم به نماز است. صوفیان، به ظاهر پرهیزگار وباتقوابودندوازخوردن شراب پرهیزمی کردند امّا حافظ که مدّتی باآنها نشست وبرخاست کرده بود به این رازپی بُرده بود که اغلب حُقّه باز وریاکارهستند وشراب پنهانی نیز می خورند!لیکن باتغییر اوضاع سیاسی وروی کارآمدن دولت مذهبی ، رنگ عوض کرده،توبه نموده وژستِ تقوا وپرهیزگاری به خودمی گرفتند ودوباره باتغییرحکومت، طاقت نیاورده وتوبه می شکستند.
صوفی زکنج صومعه باپای خُم نشست
تادید مُحتسب که سبو می کشد به دوش
دراینجا باطنز وطعنه ازآنها دعوت به شرابخواری می کند،تا مردم نیزبدانند که اینها دروغگویانی بیش نیستند.! دعوت کردن حافظ هم حافظانه است.صوفیان را به رسمی صَلا می زند که آنها همدیگر رابرای نمازخواندن صلا می زنند تا بدینوسیله طعنه اش غنی تر واثرگذارترگردد!
سرخوشی: سرمستی و شادی و باده نوشی.
"صوفیان ِ باده پرست" نیزخودطعنه ای دیگراست. آنها که به ظاهرخداپرستند وازشراب بیزاری می جویند باده پرست نامیده شده اند. یقیناً درآن روزگاران که بازارصوفیگری وزُهد وتقوا گرم بوده وصوفیان برای خود حُرمت واحترامی (البته کذایی وپوشالی) دست وپاکرده بودند، ازاین غزل نیش دار تودهنی ِ محکمی خورده اند. همین که حافظ از آنها با عنوان ِ" صوفیان باده پرست" یادکرده، روشن است که موضوع چگونه درمیان صاحبنظران وشاعران وبزرگان شهر پیچیده ورشته های صوفیان راپنبه کرده است!
معنی بیت: (ظاهراً موسم بهاربوده) گل سرخ شکفته شد وبلبل ازبوی گل وجلوه گری آن سرمست شده وشروع به آوازخواندن کرد. همه چیزبرای برگزاری عیش ونوش مهیّاست. ای صوفیان باده پرست شمارا دعوت به عشرت وعیش ونوش می کنم.
اساس ِتوبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زُجاجی چه طُرفه‌اش بشکست
اساس توبه: بنیان توبه
چوسنگ نمود: مثل سنگ محکم وشکست ناپذیربه نظرمی رسید.
جام زُجاجی: جام شیشه ای وبلورین
چه طُرفه اش بشکست: چه شگفت آورشکست
اشاره به همان توبه های مصلحت اندیشانه ی صوفیان است که بظاهر خوب ومحکم همچون سنگ، سفت وسخت توبه می کردند ولی بادیدن ِ پیاله ی بلورین وسوسه ی شرابخواری کرده وتوبه می شکستند. به عبارتی شیشه ی نازکِ شراب، توبه ی همانندِ سنگِ صوفیان رامی شکست.
معنی بیت: مشاهده کنید وببینید آنکه توبه اش به مثال سنگی سفت،شکست ناپذیربه نظرمی رسید چگونه درمقابل وسوسه ی شرابخواری بنیانش درهم ریخت وشکست! شیشه ی نازک جام شراب چه قدرتِ شگفت آوری دارد؟!
صوفی که بی توتوبه زمِی کرده بود دوش
بشکست عهد چون در ِ میخانه دید باز
بیار باده که در بارگاهِ استغنا
چه پاسبان وچه سلطان چه هوشیاروچه مست
بارگاه استغنا: درگاه بی نیازی، کنایه از بارگاهِ بی نیاز خداوند.
بیارباده وازگناهِ باده خواری بیمناک مباش،چراکه درحضرت پرودردگارکریم وبخشنده، همه یکسان هستند سلطان وگدا وهوشیار ومست تفاوتی ندارند.
نکته ی مهمّ این بیت یا بهتربگوئیم این فتوای حافظانه اینجاست که: همانگونه سلطان وگدا درحضورخداوند یکی هستند مست وغیرمست هم درپیشگاهِ آن کریم بزرگواریکی هستند، شرابخواری ازدیدِ اوهیچ اهمیّتی ندارد. آنچه که برای اواهمیّت دارد این است که فقط انسان باشی ومردم آزاری نکنی!
امّا آیاسایرگناهانی مثل،حق کسی راپایمال کردن، مال وقفی راتصاحب کردن وغیره، درنظرگاهِ گناه محسوب نمی شوند ؟
باید درنظرداشت که حافظ دراینجا یک شاخص ومعیارمهمّ ارایه داده تا دوستارانش با درنظرگرفتن آن شاخص رفتارکنند. اگرکسی تصمیم بگیرد که درپی آزارنباشد خودبخود ازارتکابِ سایرگناهانی مثل دل شکستن، دزدی، حق کسی راپایمال کردن وووووو نیز خودداری خواهد کرد. چراکه تمام این رفتارهای غیراخلاقی،گرچه عنوانهای متفاوت دارند لیکن درحقیقت همه آزارنده بوده و درزیرمجموعه ی این شاخص مهم (آزار واذیت) قراردارند. حافظ بادرنظرگرفتن ِ این نکاتِ کلیدیست که می فرماید:
مباش درپی آزار وهرچه خواهی کن
که درطریقتِ ما غیرازاین است گناهی نیست!
ازاین رباط دودر چون ضرورت است رَحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پَست
رِباط یا رُباط ِ دو دَر: مهمان سرا، کاروانسرا کنایه ازدنیا که دودر دارد : درورودی(حیات) درخروجی (ممات)
رحیل: کوچ کردن
رواق: آستانه
طاق: سقف
معیشیت: اسباب زندگانی
رواق وطاقِ معیشت: هرچیزی که برای زندگانی لازم است. خانه وایوان وسقف و.....
معنی بیت: درشرایطی که همه می دانیم دراین دنیا میهمانیم ودیر یازود ازاین مهمانخانه ی دو در کوچ خواهیم کرد، چه تفاوتی می کند اسبابِ معیشتمان، کمی محقّر یا اندکی مجلّل بوده باشد. چه فرق می کند درخانه ای که مسافر ومیهمان هستم طاق ورواقش بلند باشد یاپَست؟ اگر دایمی بود اهمیّت داشت حال که می دانیم چندصباحی بیشتر نیستیم چرا اینقدر درحق همدیگرجفا کرده وبه خاطر چیزهای بی ارزش دل یکدیگر رامی آزاریم!؟
هرکه راخوابگه آخرنه که مشتی خاک است؟
گوچه حاجت که برافلاک کشی ایوان را؟
مقام عیش میسّر نمی‌شود بی‌رنج
بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست
بلی: بله‌،آری
بلا: مصیبت وگرفتاری
عهدِ اَلست: زمان خلقتِ آدم، گویند خداوند ازانسان سئوال کرد آیا من پروردگارتوهستم ؟آدم پاسخ داد بله ودرهماندم بودکه بلا رابه جان خرید وباخداوندعهد وپیمان بست که تاآخرهرچه مصیبت وبلا برسرش بیاید ،بنده وفرمانبردارخدا باقی بماند وبه عهد ومیثاق خویش وفادارباشد.
معنی بیت: خوشی وراحتی زائیده ی رنج وزحمت است. هیچکس بی آنکه رنجی متحمّل شود به گنج نمی رسد. این قانون زمانی وضع شد که انسان باخداوند عهد وپبمان بندگی بست. آدم تا بله راگفت خداوندنیزبلا وگرفتاری رابه ماتحمیل کرد تاببیند آدم تاچه اندازه می تواندبه عهد وپیمان خویش پایداربماند!
دررهِ عشق که ازسیل بلا نیست گذر
کرده ام خاطرخودرا به تمنّای توخوش
به هست و نیست مَرنجان ضمیر و خوش می‌باش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست
ضمیر: روح وروان، خاطر
معنی بیت: غم وغصّه ی بود ونبودِ دارائیها وثروت وجاه وجلال دنیوی رامخور واین چندصباح زندگانی را دل خوش دار. یقین داشته باش که هیچ چیزپایدارنخواهدماند وهمه چیز به فنا ونابودی خواهدرفت.
چه جای شُکروشکایت زنقش نیک وبداست
چوبرصحیفه ی هستی رَقم نخواهدماند!
شکوهِ آصفی و اسبِ باد و منطقِ طیر
به بادرفت وازاوخواجه هیچ طَرف نبست
شکوه: هیبت، جاه و جلال. "آصف" دراصل نام پسر برخیا و وزیر سلیمان نبی بوده است که گفته‌اند بر علوم غریبه دست داشت و تختِ بلقیس، ملکه ی سبا، را در یک چشم زدن در پیشگاهِ سلیمان حاضر ساخت.
اسبِ باد:اشاره به تسلطِّ سلیمان برباداست
منطقِ طیر: زبان پرندگان، اشاره به تسلّطِ حضرت سلیمان به زبان پرندگان است.
"خواجه" درقدیم به شخصیّت های محترم گفته می شد. دراینجامنظور خودِ حضرت سلیمان است.
طَرف بستن: سودجُستن وبهره مند شدن.
معنی بیت: درادامه ی سخن پیرامون ناپایداری دنیا وجاه وجلال ومال ومنال می فرماید:
آن همه شکوه وجاه جلالِ آصفی وقدرتِ تسلطّ برباد وزبان ِ حیوانات وشوکت وجلالی که نصیبِ حضرتِ سلیمان شده بود همه بربادِ فنا رفت ونابودشد وسلیمان درنهایت بادستان خالی به زیرخاک رفت وازآن همه قدرت نتوانست برای ماندگاری سودجوید.
حافظ دربسیاری ازغزلیّات، به وزیران باکفایت وباتدبیرلقبِ آصفِ ثانی داده است.
وفاداریّ وحق گویی نه کارهرکسی باشد
غلام آصف ثانی جلال الحق والدّینم
حافظ درتمام مَدح هایی که درحق پادشاهان ووزیران سروده، سعی کرده صفاتِ حَسنه وفضایل اخلاقی را رندانه به آنها تلقین نماید تا شاید موثّرافتاد وبه خاطر برآوردن انتظاراتِ دیگران هم که شده، ناگزیر به حق گویی وعدالت گستری گردند.
به بال و پَر مرو از رَه که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
بال وپَر: کنایه ازمال ومَنال وجاه ومقام
مروازره: غافل مشو، مغرورنباش، ازراهِ راست خارج نشو.بلندپروازمباش.
هواگرفت: اوج گرفت
ضمن آنکه تیر وپیکانی که ازکمان پرتاب می شود به کمک بال وپری که درانتها داردبه جلومی رود. دربرداشتِ معنای سطحی ازواژه ها، چنین می شود که : تومثل تیروپیکان مباش وبه کمکِ این بال وپری که داری(مال ومنالی که داری) به پیش مَرو، این بال وپرچندان اعتباری ندارد همانگونه که تیرهم پس ازطی مسافتی سرنگون می گردد تونیز سرنگون می شوی.
معنی بیت: ای کسی که صاحبِ دولت وشوکت وجاه وجلال هستی، تکیه براینها مکن که هیچ اعتباری بدانها نیست .دیدی که سلیمان با آن همه حشمت وجلال دست خالی رفت. شاید به کمکِ مال ومنال، مثل تیرپرتاب شده ازکمان برای مدّتِ کوتاهی اوج بگیری، امّا دروَرایِ این اوج گرفتن، سرنگون شدن وسقوط درورطه ی نابودی هست هشدارغفلت مکن.
به جای بلند پروازی ،سعی کن ازمال ومنال خویش درجهتِ کسبِ فضایل اخلاقی وهنربکوشی ویا دلهایی بدست بیاوری که درآن سوی هستی به دادت برسند.
توانگرا دل ِ درویش خود بدست آور
که مخزنِ زَر وگنج ِ درم نخواهدماند
زبانِ کلکِ تو حافظ چه شُکر آن گوید
که گفته ی سخنت می‌برند دست به دست
کلِک: قلم، خامه.
تُحفه: هدیه و ارمغان.
چه شُکرآن گوید: چگونه تواندازعهده ی شکرآن برآید.
درمصرع دوّم (گفته ی سخنت) هردو واژه یک معنی دارد وبکارگیری هردو برای یک منظورحافظانه نیست.احتمالاً به جای گفته "تُحفه" بوده است وخطّاطان که درآن روزگاران معمولاً یکی شعر رامی خوانده ودیگری می نوشته،به خاطرهم آوایی ، دچاراشتباه شده اند. درهر صورت چندان درمعنی تفاوت وتغییری ایجاد نمی شود.واگرهم گفته ی سخنت مدِّ نظرخواجه بوده، قطعاً منظورخاصی داشته ونگارنده ازدرک آن ناتوان است.
معنی بیت:
ای حافظ ،زبان ِ قلم ِ شیوای توچگونه می تواند ازعهده ی شُکراین برآید که اشعار تواینچنین دست به دست می چرخد ومرزها را درنوردیده وبه عنوان هدیه وارمغان تقدیم جویندگانِ حقیقت می گردد.
شعرحافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین برنفس دلکش ولطفِ سخن اَش

 

محمد حافظ کل قران کریم در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

در واقع با توجه به ایه 28، این امام علی ع بودند که به فرمان خداوند در مسجد به نماز ایستادند
و این ابن ملجم بود که بر خلاف فرمان خداوند و با پیروی از فتنه شیطان یا نفس خود مانع عبادت امام علی شد و امام را در محراب بر خلاف دستور و رضایت خداوند شهید کرد و اجازه نداد امام به عبادت خالصانه خداوند ادامه دهند.

خدایا به وجاهت امیر المومنین دست ما را بیش از پیشبگیر

 

محمد حافظ کل قران کریم در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

خصوصا در ترجمه دو ایه زیر دقت کنید
ای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله‏ اش شما را از آنجا که آنها را نمی ‏بینید می ‏بینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی ‏آورند (27)
و چون کار زشتی کنند می‏ گویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی‏ دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می‏ دهید (28)
که شامل دو عبارت 1-"زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد"و 2-"و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی‏ دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می‏ دهید " است

 

محمد حافظ کل قران کریم در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

در تایید فاضل و رد فردی به نام محمد
ای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده می دارد و [برای شما] زینتی است و[لی] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانه‏ های [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند (26)
ای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله‏ اش شما را از آنجا که آنها را نمی ‏بینید می ‏بینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی ‏آورند (27)
و چون کار زشتی کنند می‏ گویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی‏ دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می‏ دهید (28)
بگو پروردگارم به دادگری فرمان داده است و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده‏ اید وی را بخوانید همان گونه که شما را پدید آورد [به سوی او] برمی‏ گردید (29)
[در حالی که] گروهی را هدایت نموده و گروهی گمراهی بر آنان ثابت‏ شده است زیرا آنان شیاطین را به جای خدا دوستان [خود] گرفته‏ اند و می ‏پندارند که راه‏یافتگانند (30)
ای فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازی برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لی] زیاده‏ روی مکنید که او اسرافکاران را دوست نمی دارد (31)

 

مجید آقا در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۸:

به نظر من
فلکم جواب گوید که کسی تهی نپوید
که اگر کهی بپرد بود آن ز کهربایی
بجای کلمه بپرد بپوید بهتره

 

مجید آقا در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۸:

به نظر من
فلکم جواب گوید که کسی تهی نپوید
که اگر کهی بپرد بود آن ز کهربایی
بجای کلمه بپرد بپوید بهتده

 

Ali در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲ - شمشیر قلم:

لطفا معنی و مفهوم کامل این شعرو (نالم از دست تو)بزارید ممنون.

 

abbas raee در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۰۷:

و در بیت پایانی به جای فتح باید فتوح بیاید.

 

۱
۲۵۹۷
۲۵۹۸
۲۵۹۹
۲۶۰۰
۲۶۰۱
۵۰۴۴
sunny dark_mode