گنجور

حاشیه‌ها

سید کاظم در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۹ - نهال آرزو:

سلام علیکم بیت دوم ظاهرا(باغبانا )صحیح است

 

حمید ۵۶ در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲:

آه خداوند! این زبانِ اشرفِ مخلوقات است در پرستشِ تو!

 

متین در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:

این شعر رو محسن نامجو هم در ترانه‌ای با نام "من مست" خونده ولی توی لیست گنجور اصلا اونو پیدا نکردم!

 

دکتر محسن امینی یگانه در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۵:

لطفا برای درک معنی و تفسیر این غزل زیبا به کانال مولانا dr.aminiy_مراجعه نمایید

 

صدف در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را:

با عرض سلام خدمت دوستان
من با سخن آقای سید حبیب موافقم وا این بیت که:
کعبه یک سنگ نشانست که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
مسئله اصلی یار( خداوند) است

 

nabavar در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:

حافظ قول قرآن را مورد نظر داشته که میگوید :
شهان سنگها تیرهایی از طرف فرشتگان به سوی شیطان هستند
ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت
به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز
...
وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّیَاطِینِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِیرِ ﴿5﴾

 

کمال داودوند در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:

در این جا در مصرع آخر زحمه به معنی انبوهی کردن و یه دوش کشید ماست
جمع این رباعی از 5713

 

nabavar در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:

ببخشید : برانگیختن دوباره

 

nabavar در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:

تو زر نئی ای غافل نادان که ترا
در خاک نهند و باز بیرون آرند
در جای جای قرآن برابگیختن دو باره ای انسان گوشزد شده
حتی جمع آوری استخوانها از بلندای کوه ها
و این معنا در بین مسلمین مسجل است .
این بیت همان برانگیختن دوباره را نفی می کند.

 

شهلا در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:

در مناطق سرد قبل از فصل زمستان رز یا شاخه های انگور رو زیر خاک میکنند تا از سرمای زمستان در امان باشند و در بهار اونها را از زیر خاک بیرون میاورند،خیام میگه تو مثل رز نیستی که وقتی رفتی زیر خاک دوباره بیرون بیای، چو رفتی رفتی!

 

رضا در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

حُسنت به اتّفاقِ مَلاحت جهان گرفت
آری به اتّفاق جهان می‌توان گرفت
این غزل ِزیبا،نغز وپُرمایه،چنانکه ازلطفِ سخن ولَحن کلام پیداست درمدح شاه شجاع ِخوش قد وقامت،خوش سیرت وخوش صورت، محبوبِ دوست داشتنی ِحافظ ودرتعریف وتمجید ازرشادت ها ودلیری های اوسروده شده است. شاید این سئوال پیش بیاید که چرا اغلبِ غزلیّات حافظ دررابطه با شاه شجاع سروده شده وچرا حافظ این همه مضامین وعبارات عرفانی رادرمدح این پادشاه بکاربرده است؟
درپاسخ بایدگفت که: اینکه حافظِ جمال دوست نسبت به شاه شجاع ِ خوش خط وخال احساس خاص وعاطفی داشته هیچ شک وتردیدی دراین نیست. لیکن اینگونه هم نیست که حافظ همه ی نبوغ خدادی خویش را به پای این پادشاه خوش سیمای خوش سیرت نثارکرده باشد. درست است که شاه شجاع محبوبِ دل حافظ بوده ودل عاشق پیشه ی رندِ شیراز را برمی انگیخته و احساسات وعواطفِ درونی اورا به غلیان درمی آورد. امّا بایددانست که این همه ی ماجرانیست. این انگیزش، صرفاً حافظ رابرای خَلق غزل تشویق وترغیب می نمود و زمینه یابستری مناسب برای بیان دغدغه های فکری اوفراهم می ساخت. چنانکه ملاحظه می گردد درهرغزلی که حافظ درمدح شاه شجاع یا سایردوستان خود سروده، شاید بیش ازیک یا دوبیت درمدح آنها نگفته است. معمولاً سایرابیاتِ غزلها یی ازاین دست، درمورد نگرش وجهان بینی حافظ،اندیشه های ناب او،بی وفایی دنیا،وعشق و...... می باشد که درقالب غزل می نشینند.
حُسن: جاذبه وجمال،زیباییِ وکشش
ملاحت: ملیح بودن، با نمک بودن، رفتارنرم ودلنشین و جذّاب.
اتّفاق:اتّحاد، به هم پیوستگی ،درکناریکدیگر
معنی بیت: زیبایی وجاذبه ی تودرکنارنمکین بودن ورفتاردلنشین توهمه ی قلبها راتسخیرکرده ودنیارافراگرفت آری درست است وقتی محاسن باهم جمع شده ودرکناریکدیگرقرارگیرند به کمکِ مجموع آنها جهانی رامی توان تسخیرنمود.
به قد وچهره هرآنکس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگردادگستری داند
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شُکر خدا که سِرّ دلش در زبان گرفت
افشا: آشکارکردن ،برملا کردن.
خلوتیان: گوشه نشینان ِ عارف وآگاه ازمسایل
معنی بیت:
شمع بند زبان ندارد قصد کرده بود که اسرار خلوت نشینان را برمَلا سازد، این اسرار بسیار مهم ومگو هستند ونبایست به گوش نامحرمان برسند ضمن آنکه خطرناک وسوزنده وویرانگر نیزهستند. آنقدراثربخش اَند که دل شمع رانیزبه آتش کشید وشعله ورساخت، خدای را شکرکه نتوانست رازی را که می خواست فاش کند.
روشن است که رازخلوتیان همان اندیشه های ناب حافظانه، وخمیرمایه ی مرام ومسلک رندیست که متعصّبین ِ یکسویه نگر،کینه توزان ومدّعیان دروغین نمی توانند آنها رابرتابند ازهمین رو این رازها مهم ومگوهستند.
گرخودرقیب شمع است اسرار ازاوبپوشان
کان شوخ ِ سربُریده بند زبان ندارد.
زین آتشِ نهفته که در سینه ی من است
خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت
آتش نهفته: سوز وگداز درونی، کنایه از آتش عشق است.
معنی بیت: سوز وگدازی که مُدام درقلب من جریان دارد،آتشی که دردرون من زبانه می کشد آنقدرسوزنده وپُرحرارت است که خورشید تنها یک شعله ازآن است که درآسمان می سوزد.
سوزدل بین که زبس آتش ِ اَشکم دل ِشمع
دوش برمن زسرمهرچوپروانه بسوخت
می‌خواست گُل که دَم زندازرنگ وبوی دوست
از غیرتِ صبا نفسش در دهان گرفت
غیرت: حمیّت،حفظ ناموس کردن، رشک،حسادت کردن
"صبا" همان نسیم سحرگاهی که پیام آور عاشقان است وبه حَرم یار دسترسی دارد دراینجا هوادار معشوق است ونسبت به اوتعصّب وغیرت دارد.
بعضی ازشارحان "گُل" راکنایه ازیک دشمن داخلی مثل شاه محمود دانسته وبراین باورند که چون دشمن شاه شجاع برادرخود اوبوده،لذا حافظ حُرمتِ خانوادگی ِ اورا نگه داشته وازواژه ی تحقیرآمیزتری استفاده نکرده است! درحالی که چنین تصوّر وچنین برداشتی غیر حافظانه بوده وچیزی جزحدس وگمان بی پایه نیست.
باید یادآورشد همانگونه که پیشترگفته شد گرچه غزل درمدح شاه شجاع وتمجید ازپیروزیهای اوآغازشده لیکن به جزمطلع غزل سایرابیات هرکدام معنا و منظوری مستقل دارند ومتاثّرازباورها وعقایدِ شخصیِ حافظ نسبت به آدابِ عاشقی،جایگاه معشوق، وغیره می باشند وهیچ ارتباطی به شاه شجاع ندارند. دراین بیت نیز واژه ی "گُل" به همان معنای اصلی( گل سرخ) بکارگرفته شده هیچ اشاره ای به دشمن داخلی یاخارجی ندارد چراکه حافظ رابه چوب ببندی دشمن راچه داخلی باشدچه خارجی "گل" نمی شمارد.
همانگونه که دراغلب غزلیّاتِ حافظ، سرو و ماه وخورشید و...... درمقابل قد وقامت وزیبایی ِمعشوق کم می آورند وتحقیرمی شوند دراینجا نیز به همان سیاق قبلی "گل" درقیاس بارنگ وبوی معشوق کم آورده و تحقیرشده است.
معنی بیت: گُل دراین خیالِ باطل که شاید توانسته باشد دَم ازرنگ وبوی دوست بزند وبا اورقابت کند مشغول جلوه گری وعشوه گری بود که غیرتِ صبا برانگیخته گشت وگل با مشاهده ی خشم وغضبِ صبانَفَس اَش دردهان حبس شد.
گل بررُخ رنگینِ توتالطفِ عرق دید
درآتش شوق ازغم دل غرق گلاب است
آسوده برکنارچوپرگار می‌شدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
پرگار: وسیله ای دوشاخه برای رسم دایره، دراینجا باتوجّه به اینکه "دوران" نیز به معنی چرخش پرگار وچرخش روزگاراست می باشدتشبیهات بسیارزیبایی به مددِنبوغ شاعرخَلق شده است
شاعردرمصرع اوّل خودرا به شاخه ی بیرونی ِ پرگارتشبیه کرده که درحاشیه ی دایره حرکت می کند. وقتی بیرون ازدایره باشی فارغ بال وآسوده خاطرهستی امّا دروسط معرکه ودایره مشوّش ونگران ومضطربی.
درمصرع دوّم:
دوران به معنی روزگار به شاخه ی بیرونی ِ پرگار که به حالتِ دَوَرانی می چرخد تشبیه شده وخودِشاعراینبار به شاخه ی ثابتِ پرگارتشبیه شده که باتکمیل شدنِ دایره کاملاًمحاصره شده وبه اصطلاح به دامی می افتد که راه ِ گریز ندارد‌‌. به عبارتی شاعر به زیبایی وباهنرمندی، یکبارخودرا شاخه ی متحرّک ویکبارنیز به شاخه ی ثابتِ پرگارتشبیه نموده ومضمونی بِکر وبدیع خَلق کرده است. کاری که ازعهده ی هیچ شاعری جزرندِ شیرازبرنمی آید.
امّا چرا شاعر خودرا دردامی می بیند که راه گریز ندارد؟
باتوجّه به روحیّاتِ لطیفی که ازحافظ سراغ داریم،قطع یقین تمایلاتِ قلبی اواین نبوده که درکانون توجّهاتِ عموم به ویژه پادشاهان ووزرا قرارگیرد ونتوانسته باشددرگوشه ای دنج وآرام، با خاطری آسوده بدون دغدغه های سیاسی زندگی گذراند،بلکه بی شک میل درونی او،یک زندگی ِ آرام، بی استرس وبه دوراز هیاهو وچه بسا درویشانه بوده که شوربختانه نصیب اَش نشده است. ظاهراً ازهمین رو باشِکوه واندوه وحسرت می فرماید:
معنی بیت: همانندِ شاخه ی بیرونی پرگارباخاطری آسوده، یک زندگانیِ در حاشیه وبیرون ازدایره داشتم وازهیاهوی آزارنده وقیل وقال اندوهبارسیاسی اجتماعی فارغ بال بودم لیکن ازبداقبالی، روزگار بامن چنان کرد که وقتی به خودآمدم، همانندِ شاخه ی ثابتِ پرگار،خودرا احاطه شده دروسطِ دایره دیدم که هیچ راه فراری نیست! دوران باحرکتِ دَوَرانیِ خود مرا درمیان معرکه انداخت وگرفتار مسایلی کرد که خواستِ قلبی من نبود. من نمی خواستم اینچنین درکانون توجّهاتِ عام وخاص قرارگیرم.
آن روز شوقِ ساغر مِی خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارضِ ساقی در آن گرفت
عارض: چهره، رخسار
"ساقی" دراشعارحافظ همان شراب دهنده هست لیکن مقام والایی دارد وهمیشه زیباروی وخوش خُلق وخوش حرکات است وگاه مثل همین بیت به جایگاهِ معشوق تکیه می زند وهمان خودِ معشوق است که عاشقانش رابه شراب محبّت سرمست می سازد.
معنی بیت: آن روز که سرخیِ رُخسار ساقی، همانندِ پاره ی آتش در درونِ ساغرمنعکس شده بود من بی تاب وبیقرار شدم واز شوق واشتیاق ِ سرکشیدن ساغرمی همه ی هستی اَم بسوخت.
شراب خورده وخوی کرده می روی به چمن
که آبِ روی توآتش در ارغوان انداخت
خواهم شدن به کویِ مُغان آستین فشان
زین فتنه‌ها که دامنِ آخرزمان گرفت
کوی مُغان: مغان در اصل قبیله ای از قوم ماد بودند که مقام روحانیت منحصراً به آنان تعلق داشت . آنگاه که آیین زرتشت بر نواحی غرب و جنوب ایران یعنی ماد و پارس مستولی شد مغان پیشوایان دیانت جدید شدند. در کتاب اوستا نام طبقه ٔ روحانی را به همان عنوان قدیمی که داشته اند یعنی آترون می بینیم اما در عهد اشکانیان و ساسانیان معمولاً این طایفه رامغان می خوانده اند. بعضی ها بااستناد به بیت هایی ازاین دست براین باورند که حافظ به دین زرتشت گرایش داشته ومُرادِ وی ازپیرمغان همان زرتشت است.
امّا بنظرچنین می رسد که: گرچه ارادت واحترام حافظ به زردتشت قابل انکارنیست ودرچندین غزل به صراحت به این پیامبرایرانی الاصل ارادت ورزیده است لیکن همانگونه که قبلاً نیز توضیح داده شده حافظ در گذرِ زمان به یک نوع آزاداندیشی بامحوریّت عشق وانسانیّت رسیده واندیشه های نابِ اوفراقومی و فرامذهبی هستند و در چارچوب هیچ یک ازمذاهب جای نمی گیرند اوخودبه تنهایی یک مَسلک تمام عیاراست. باتوجّه به اینکه درمذهبِ زرتشت شراب خوردن مجازاست حافظ بیشتر"مُغان" رابه معنای میخانه بکارگرفته،تاپیوندِ معنایی نیزباشراب خواری دراین مذهب داشته باشد.
آستین فشان: حرکاتی موزون با دست است که صوفیان به هنگام رقص، انجام می دهند. به معنای رهایی ازبندِ تعلّقات است.
معنی بیت: ازبس شرارت وفتنه وآشوب دراین دوره ودراین جامعه شاهدهستم گویی که آخرالزّمان فرا رسیده است. برآنم ازتمام تعلّقاتِ دنیوی دست بردارم وازباورها وعقاید خویش دل بکَنم ورقص کنان به میکده بشتابم تا باجام شراب ازشروشور دنیا خلاص گردم وبه رهایی برسم.
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وَعظِ بی عملان واجب است نشنیدن
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
ازغم سبک برآمد و رَطلِ گران گرفت
ازغم سبک درآمد: رنج واندوه دنیا راسبک می شمارد وبرخودسخت نمی گیرد.
رَطل: واحد وزن مایعات برابر 12 اوقیه یا 84 مثقال. این وزن در جاهای مختلف تفاوت داشته؛ وزنی که در ایران یک‌رطل گفته میشده معادل صدمثقال بوده (هر مثقال 24 نخوداست)
،پیاله و پیمانه ی بزرگ شراب
معنی بیت: شراب بنوش که هرکسی که بی وفایی و ناپایداری دنیا رافهمید دیگر به جای سخت گرفتن برخود و خوردنِ غم وغصّه ی دنیا،شراب باپیمانه ی سنگین وبزرگ می خورد.
من وهم صحبتی اهل ریا دورم باد
ازگرانانِ جهان رطل گران مارابس
بر برگِ گل به خونِ شقایق نوشته‌اند
کان کس که پُخته شد میِ چون اَرغوان گرفت
معنی بیت:
چون نیک بنگری طبیعت نیزآدمی رابه عیش وعشرت دعوت می کند وازاندوه وغصّه خوردن برحذرمی دارد چنانکه باچشم جان ودل بنگریم هربرگ گلی پیامی دارد وهرآوازبلبلی مارابه شادی ونشاط تشویق می کند.
معنی بیت: برروی گلبرگ ها به خون شقایق نوشته شده که آنکس که سرد وگرم دنیا چشیده وبه فهم ودانایی رسیده باشدازشراب ارغوانی رنگِ نشاط بخش غافل نمی ماند وغم واندوه دنیارا بااین متاع ارزشمند خنثی می سازد.
غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
دَواش جزمِیِ چون ارغوان نمی بینم
حافظ چو آبِ لطف ز نظم تو می‌چکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
نکته گرفتن:خُرده و ایراد گرفتن
نظم : شعر
حاسد: حسود
معنی بیت: ای حافظ زمانی که اشعارتواینقدرلطیف و ظریف ونغز هستند حسودان چگونه می توانند برتوخُرده گیرند؟ لطفِ شعرتودهانِ هرمدّعی وحسود رابرمی بندد.
شعرحافظ همه بیت الغزل معرفتست
آفرین برنفس دلکش ولطف سخنش

 

شهراد در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

خطاب به فرهاد
"بیت سوم آشکارا کنایه آمیز است"
بله، اما کنایه به اهل ریاست که فی المثل ثروت جمع می کنند اما به دیگران می گویند با خمس و زکات بهشت مال شما خواهد بود (واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند, چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند)

 

ولی در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۶ - لیس للماضین هم الموت انما لهم حسره الموت:

روفیا تو عارفی

 

Hamed Salehi در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:

کلمه ( در ) دوبار استفاده شده در عقلم و در دینم
بهتر است که در عقلم به عقلم تغییر کنند !
تو را من دوست می‌دارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است به عقلم اگر رخنه است در دینم

 

محمدمصطفی در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

با سلام
فکر می کنم مصرع اول بیت هشتم “گشته خیال همنشین با عاشقان دلنشین” باید بجای خیال ، خیالش یا خیالت باشه به شکل زیر
“ گشته خیالت همنشین با عاشقان دلنشین”

 

محسن در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

در یک غزل مثنوی زیبا از حامد عسکری که برای زلزله بم سروده مصراع اول این شعر رو تضمین زیبایی کرده که خواندنش خالی از لطف نیست:
بنویسید که با عطر وضو آوردند
نعش دلدار مرا لای پتو آوردند
زلف ها گرچه پر از خاک و لبش گرچه کبود
"دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود"

 

محمود در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۴:

باارض ادب. این شعرهمان سورده ابوسعیدابوالخیربامعنی ترهست،
مولوی تقلب کرده
من اهل شیرازم
یاتواهل شیرازی
یاخواجه شیراز
یاشیخ اجل شیرازی
درودبرشما

 

حمید در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸:

دربیت 41 مصراع اول به جای واژه "سپاه " به نظر می رسد واژه (سیاه ) درست است ومعنی شعراین می شود: چون من زین زرین را براسب سیاه بگذارم . که دراینجا شاعربه خاطر معروف بودن اسب سیاه اسفندیار وبه ضرورت شعر به جای " اسب سیاه ) ازواژه (سیاه ) استفاده کرده است .

 

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:

با تشکر از آقای علی اصغر یوسفی بخاطر زحمتی که در راستای معنی نمودن این غزل عرفانی و زیبا کشیده اند و ایکاش تفسیری هم در این رابطه از اساتید فن و حافظ شناسان می داشتیم و جناب سید علی ساقی بنظر میرسد در بیت ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
مراد از بلبل ،خود حافظ خوش الحان باشد که در آهنگ غزلهای حضرت عشق بلبل همواره خجل و درمانده است. عزت زیاد و پایدار باشید

 

علی در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۱:

منظور از سالی دو عید توی شعر کدوم عید هاست یکی رو میتونم بگم احتمالا عید نوروزه ولی عید دوم کدومه؟؟؟

 

۱
۲۴۸۲
۲۴۸۳
۲۴۸۴
۲۴۸۵
۲۴۸۶
۵۰۴۹
sunny dark_mode