گنجور

حاشیه‌ها

مهرداد مدیری در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰:

در این که این رباعی متعلق به خیام باشه شک وجود داره زیرا بنده در دیوان خیام ندیدم امّا دلیل محکم تر اینکه رباعیات خیام نیشابوری معمولا با هجهای بلند آغاز میشن ولی این رباعی با هحای کوتاه آغاز شده
این کوزه چومن عاشق زاری بوده است...
خوش باش که پخته اتد سودای تو دی...

 

نادر.. در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵:

بیاض روی تو را نیست نقش درخور..

 

زنده دل در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

نمی دونم دوستان چه تاکیدی دارن که بگن شعرا در تضاد بودن با مسائل مذهبی.
درثانی مسئله ای که دوستان و احتمالا سعدی مطرح کردن اصلا مذهبی نیست بیشتر تاریخیه. یه واقعه است.
منصور رو هم بر سر دار کردن و بسیاری از شعرا در موردش صحبت کردن
داستان یوسف که بماند... نمی دونم چرا می خوام مذهب ستیز باشیم؟
و در مقابل برخی می خوان همه چیو مذهبی کنن. بعضی چیزا به نظرم ذاتا مذهبی نیست

 

رضا ساقی در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
به استناد بیت نهم، مخاطب این غزل سلطان اویس حاکم بغداد وتبریزاز قبیله ی آل جلایر از ایلاتِ مغول می باشد. میان او و حضرت حافظ دوستی ورفاقتی برقرار بوده وظاهراًسلطان اویس بارها ازحافظ دعوت نموده تا به بغداد عزیمت کند تااینکه حافظ این غزل ناب را درپاسخ به دعوت اوسروده وارسال کرده است.
گرچه بعضی براین باورند که غزل هایی ازاین دست که اسم مخاطب درآن ثبت وذکر شده قبلاً بدون درنظرگرفتن مخاطب خاصی سروده می شده وحافظ درموقعیّت ها ومناسبتهای مختلف، با اضافه کردن یک یا چندبیت وآوردن نام مخاطب، آن رابه اوارسال وتقدیم می کرده است.
بنظر می رسد چنین باوری نادرست وبرساخته ی ذهن بعضی ازشارحین محترم بوده باشد. چراکه درآن روزگاران اغلب پادشاهان، وزیران وبزرگان ولایت، خصوصاً مخاطبین حافظ که بااو نشست وبرخاست کرده وانس والفتی داشتند همه اهل فن، ادیب ونکته پرداز وبسیاری خودنیزشاعر وسخن شناس بودند وقطع یقین همانگونه که پس ازگذشت قریب به هزارسال این شارحین محترم ازاین موضوع مطّلع شده اند! آنها نیزازاین بی احترامی که نسبت به آنها صورت گرفته آگاهی پیدامی کردند ودر نتیجه وجهه ی اجتماعی حافظ که در دستگاههای دولتی و اجتماعی وسیاسی جایگاه ویژه ای داشته خدشه دارمی گشت. به همین دلیل ساده، نگارنده ی این سطوربراین باوراست که حافظ ِ فرزانه،فرهیخته ترازاین بوده که مرتکب چنین رفتارعامیانه وتوهین آمیزی شده باشد. بی شک اوهرگز چنین بی حُرمتی درحق هیچیک از دوستان ومخاطبین خود روانداشته وهمه ی غزلهایی که نام کسی ازدوستان شاعر در متن آن ذکرشده تماماً با اراده ی شخصی شاعر وبرای همان مخاطب مورد نظرسروده شده است. ازآنجا که حافظ اغلب غزلها را بستری برای بیان عقاید وباورهای شخصی، ومیدانی مناسب برای مبارزه با ریا وریاکاری وآگاهسازی مردم می دانسته، به هرمنظوری که اقدام به سرودن غزل می کرده ابتدابه بیان اندیشه های ناب حافظانه و روشنگری مردم می پرداخته ودرنهایت دریک یاچند بیت به مخاطب موردنظر و منظور اصلی(دعوت ویاهرمورددیگری) اشاره می نموده است همین امرنیزموجب به خطارفتن شارحینی شده که به اشتباه چنین بپندارند که چون غزل باکلّی گویی آغازشده وازمسایل گوناگونی سخن به میان آمده بنابراین غزل قبلاً سروده شده بوده وحافظ به منظوررفع تکلیف وصرفاً دلخوش کردن مخاطب،این غزل راانتخاب واسم مخاطبی رابدان اضافه وبه اوارسال کرده است!
درست است که این غزل باخوشآمدگویی به آمدن ورویش گل آغازشده لیکن بااندکی تامّل درمی یابیم که حافظ رندانه وبصورت غیرمستقیم،درحال صحبت کردن بامخاطب وطرح باورها واعتقادات خویش وتشویق ودعوت اوبرای پذیرش مَسلکِ حافظانه هست که خودبااندیشه های ناب پی ریزی کرده است.
معنی بیت: (دراین موسم نشاط انگیزبهار) روئیدن وشکوفایی گل بسیارخوش ونیکوست امّا ازاین خوشتر وازاین نیکوترآن است که به دورگل باشراب وشاهد بنشینی و به عیش ونوش بپردازی.
به دورگل منشین بی شراب وشاهد وچنگ
که همچوروزبقا هفته ای بودمعدود
زمان خوشدلی دَریاب ودُر یاب
که دایم درصدف گوهر نباشد
بی گمان حافظ درمضمون سازی این بیت،گوشه ی چشمی به وعده های داده شده به مومنان وپرهیزگاران در آیات 24 سوره ی طور و 22 سوره ی واقعه داشته است:
("......وگرداگردِ آنها غلامانی می گردند که مال آنهاست و به مانند مروارید در صدف هستند.... حوران سیاه چشم، امثال مرواریدی که در صدف نگاهداشته شده اند....")
چنانکه ملاحظه می شود دراین آیات، سفارش به تقوی و اطاعت از دستوراتِ شرع شده و به مومنین و پرهیزگاران وعده های بهشتی داده شده وغلامان وحوریان، به دُر ومرواریدهای دردرونِ صدف تشبیه شده اند.
در این بیت حافظ رندانه با بکارگیری واژگان (دُر وصدف) مضمونی زیبا ونکته دارخَلق نموده وتلنگری نیز به شیخ وزاهد والبته به (سلطان اویس مخاطب غزل) زده است.
حافظ دلسوزانه سفارش می کند که منتظرفردا وبه امید نسیه نباشیددراین فصلی که دردسترس است به عیش ونوش بپردازید واین فرصتِ درحالِ گذر وناپایداررا دریابید تا به جواهرو مرواریدهایی که درصدفِ خوشدلی قرار دارد درهمین دنیابرسید وبصورت نقدی کامرانی کنید درنگ جایز نیست که این فرصت موقّتی هست دلخوش به فردای نامعلوم نباشید ومپندارید که هروقت بخواهید می توانید جواهرو مرواید ازصدف استخراج کنید پس بشتابید که فردا معلوم نیست دردرون صدف دُر وگوهری باشدیا نباشد.
ای دل اَرعشرت امروزبه فردافکنی
مایه ی نقدبقاراکه ضمان خواهدبود؟
غنیمت دان ومی خوردر گلستان
که گل تا هفته ی دیگر نباشد
غنیمت دان: اهمیّت فرصت رادریاب وغافل مشو
معنی بیت: زمان شکوفایی گل و فرصتِ خوشدلی وخوشباشی رادرک کن ودرگلستان درکنارگل وسبزه به عیش ونوش بپردازغافل مباش که مجالِ ناپایدار عشرت، به سرعتِ سپری شدن یک هفته،درحال گذراست وخیلی زود دیر خواهد شد.
چوامکان خلودای دل دراین فیروزه ایوان نیست
مجالِ عیش فرصت دان به فیروزی وبهروزی
ایا پرلُعل کرده جام زرّین
ببخشا برکسی کش زَر نباشد
"لعل" جواهروسنگ گرانبها به رنگ سرخ، دراینجاکنایه ازشراب است
جام زرّین: جامی که ازطلا ساخته شده یانشانهایی ازطلا داشته باشد. جام های شراب پادشاهان ،سلاطین وبزرگان با طلا ونقره آراسته می شدند. دراینجامستقیماً با، سلطان اویس سخن می گوید.
معنی بیت: ای سلطانی که جام جواهرنشانِ شاهانه دراختیارداری حال که جام طلایی ات پرازشراب ناب است وروزگاروفق مُرادت می چرخد،ازروی کرم و بخشش، حال فقیران را دریاب وازتهیدستان دستگیری کن.
توانگرادل درویش خود بدست آور
که مخزن زَر وگنج درم نخواهدماند
بیا ای شیخ وازخُمخانه ی ما
شرابی خورکه درکوثر نباشد
باتوجّه به اینکه سلطان اویس درظاهر وانمودبه پرهیزگاری ودینداری می کرده وبه توسعه ی مکانهای مذهبی همّت می گماشته حافظ دراین باخطاب قرار دادن شیخ، درواقع مستقیماً باسلطان اویس سخن می گوید.
معنی بیت: ای شیخ وای زاهد که دل به شرابهای بهشتی بسته وبدین امید و آرزو پرهیزگاری پیشه کرده ای بیاازشراب ما جُرعه ای بنوش که خوشگوارترازاین شراب حتّا درحوض کوثر بهشت نیزپیدا نخواهی کرد.
گرچه بعضی هااین بیت را نشانه ای روشن ازتاثیر پذیری حافظ از افکار اپیکوری وفلسفه ی خیّامی می دانند. امّا بنظرنگارنده حافظ خود دارای فلسفه ای منحصربفرد ونگرشِ خاصّی به خدا،زندگی،عرفان،عشق ،لذت وجهان فانی وباقی دارد وانتساب اوبه هرفلسفه و مکتبی بی انصافی وکم لطفی درحقّ این اندیشمند فرهیخته هست.
شاید نگرش حافظ بابسیاری ازصاحبان اندیشه ها،در بعضی جهات موازی ومشابه بوده باشد لیکن این دلیلِ قانع کننده ای برای برچسب زدن مارک وانتساب اوبه یک فلسفه ی خاص نیست.
حافظ دراینجا شیخ ویاهمان سلطان اویس راکه بخاطر مشروعیّت بخشیدن به حکومت خود ازمذهب استفاده می کند دعوت به خوشباشی وشادمانه زیستن کرده واورابه غنیمت شمردنِ فرصت،گرفتن ِنقد وچشم پوشی ازنسیه (وعده های بهشتی)ترغیب کرده است.
بهشت عدن اگرخواهی بیاباما به میخانه
که ازپای خُم اَت یکسربه پای کوثراندازیم
بشوی اوراق اگرهمدرس مایی
که علم ِعشق در دفتر نباشد
این بیت نغزکه بسیارپُربار وپُرمعنیست و شایدزیباترین بیتِ دیوان گُهربارحضرت حافظ بوده باشد درادامه ی بیت قبلی وخطاب به شیخ یاهمان سلطان اویس است. حافظ دریک جمله ی به ظاهرساده امّابسیارنکته دار، شالوده وبنیان فکری مکتبِ حافظانه راطرح نموده واتاق فکری شیخ وعابد وصوفی راباخاک یکسان کرده است.
منظورازدفتر دراینجا همه ی کتابها ونوشته جاتیست که شیخ وزاهد وواعظ بااستنادبه آنها،پایه های اعتقادات و باورهای خویش را پی ریزی نموده وبراساس آنهابه بندگی ،پرهیزگاری وموعظه می پردازد.
معنی بیت: عشق واژه ایست که درکتابها ودفاتردینی نمی گنجد وشرح آن به تحصیل دانش وبیان وقلم میسّرنیست. بنابراین اگرتمایل داری به جمع عاشقان بپیوندی و طریق عشق برگزینی هرچه کتاب ودفترداری به کناری بنه.
بادرس خواندن واَزبرکردن ومشق نوشتن عشق حاصل نمی شود.عشق لطیفه ای نهانیست،عشق شعله ورشدن آتش اشتیاق دردل وجان است عشق دلدادگی،دلباختگی و محبّت ومهرورزیست. عشق سوختن وساختن است وسوز وگدازراهرگزنمی توان در مدرسه و مکتب تحصیل وتدریس کرد.
ای که ازدفترعقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق نخواهی دانست.
زمن بنیوش و دل در شاهدی بند
که حُسنش بسته ی زیور نباشد
بنیوش: بشنو، بپذیر
شاهد: معشوق، دلستاننده، کسی که همیشه درفکر ودل وجانِ دوستدارخود حاضر باشد وعاشقِ خود رادرگیر خودش کند.
حُسن: زیبایی وجمال
بسته ی زیور: وابسته به زینت وزیورآلات
معنی بیت: ازمن بشنووبپذیر دل به دلستانی ببازکه زیبائیهای اوذاتی ،باطنی وخدادادی باشد نه ظاهری. زیبائی هایی که برخاسته اززینت وزیور آلات بوده باشد باحذف آنها زیبائی ها نیزحذف می شوند امّا چنانچه زیبائیِ کسی خدادادی باشد به آسانی وبا هر اتّفاقی ازبین نمی رود.
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبرماست که باحُسن خدادادآمد
شرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ دردِ سر نباشد
خُماری: سردرد،بی حوصلگی وبیقراری که پس ازپایان مستی دست دهد.
معنی بیت:خدایا برای من شرابی عنایت فرما که پس ازمستی، دردسر وبیقراری نداشته باشد. شراب انگوری خماری درپی دارد امّا شراب عشق ودلدادگی خماری وسردرد ندارد وغم واندوه وبیقراریهایش نیزلذّت بخش وروح نوازند.
روزگاریست که سودای بُتان دین من است
غم اینکار نشاط دل غمگین من است
من از جان بنده ی سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
من ازصمیم دل وجان دوستدار وغلام سلطان اویس هستم بااینکه اوهیچوقت یادی ازچاکرخودنمی کند.
احمد الله علی معدلة السلطان
احمد شیخ اویس حسن ایلخانی
خان بن خان و شهنشاه شهنشاه نژاد
آنکه می‌زیبد اگرجان جهانش خوانی
به تاج عالم آرایش که خورشید
چنین زیبنده ی افسر نباشد
عالم آرا: زینت بخش عالم
معنی بیت: قسم به تاج شاهنشاهی جهان آرای سلطان اویس که خورشیدهم باآن همه زیبندگیش نمی تواند به زیبایی این تاج شاهی، عالم رابیاراید.
داور دارا شکوه ‌ای آن که تاج آفتاب
از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد
معنی بیت: کسی بر شعر حافظ خُرده وایراد می گیرد که هیچ ذوقی دروجودش نباشد. کسی که طبع خشک دارد روشن است که ازفهم لطایف وظرایف شعر نیز عاجزوناتوان خواهدبود.
زشعردلکش حافظ کسی بودآگاه
که لطفِ طبع وسخن گفتن دری داند.

 

حیدر در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۳۹ دربارهٔ عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۹ - می صافی:

با عرض سلام بیت نهم
چرائی بنده غمگین چو از لطف و کرم آخر
صحیح است

 

محمد در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۵۸ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲:

احتمالا این گونه است ..ور عقل شود ویران ویرانه نخواهم شد

 

کمال داودوند در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:

8917

 

محدث در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم
اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم
چو بگذری، قدمی بر دو چشم من بگذار
قیاس کن که منت از شمار خاک درم
بکُشت غمزه‌ی خون ریز تو مرا صد بار
من از خیال لب جانفزات زنده‌ترم
گرفت عرصه‌ی عالم، جمال طلعت دوست
به هر کجا که روم آن جمال می‌نگرم
به رغم فلسفیان بشنو این دقیقه ز من
که غائبی تو و هرگز نرفتی از نظرم
اگر تو دعوی معجز عیان بخواهی کرد
یکی ز تربت من بر گذر، چو در گذرم
که سر ز خاک بر آرم، چو شمع و دیگر بار
به پیش روی تو، پروانه‌وار جان سپرم
مرا اگر به چنین شور، بسپرند به خاک
درون خاک، ز شور درون کفن بدرم
به دان صفت که به موج اندرون رَوَد کشتی
همی رَوَد تن زارم درون چشم ترم
ادیب پیشاوری

 

۷ در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

به راستی.که نه همبازی تو من بودم
تو شوخ دیده مگس بین که می کند بازی
همبازی:حریف و هماورد/یار بازی
شوخ:گستاخ
شوخ دیده:گستاخ چشم دریده/چشم سفید/پررو
به راستی بازی با تو کار من نبود(تو باز بودی)
ببین چگونه مگس پررو نقش باز را بازی می کند.
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
بازی بازی با دم شیر بازی!?

 

حسین،۱ در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴:

فرشاد جان
گل با گیه است و صاف با دردی
در مقابل گل ، علف هرز است و در مقابل شراب صاف ، دُردِ شراب است
زنده باشی

 

ابراهیم ازبک در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۷:

سبحان الله-ﺿَﺮَﺏَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻣَﺜَﻠًﺎ ﺭَّﺟُﻠًﺎ ﻓِﻴﻪِ ﺷُﺮَﻛَﺎﺀ ﻣُﺘَﺸَﺎﻛِﺴُﻮﻥَ ﻭَﺭَﺟُﻠًﺎ ﺳَﻠَﻤًﺎ ﻟِّﺮَﺟُﻞٍ ﻫَﻞْ ﻳَﺴْﺘَﻮِﻳَﺎﻥِ ﻣَﺜَﻠًﺎ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠَّﻪِ ﺑَﻞْ ﺃَﻛْﺜَﺮُﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ
ﺧﺪﺍ ﻣﺜﻠﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ : ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺷﺮﯾﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺳﺮﺍﻭ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺑﺮﻧﺪ ? ﺳﭙﺎﺱ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﻪ ، ﺑﯿﺸﺘﺮﺷﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ
سوره زمر -29

 

بهزاد در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۱:

به نظرم مصرع دوم احتمالا یک کاما و یا “و” کم داره
خون در دل و آرزو ز چشم تر ماست

 

فرشاد در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴:

در مصرع آخر "صاف با دردی" به چه معناست؟

 

بیگانه در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

سلام.
چه قدر شعر را بد و غلط نوشته و درج کرده اید.
این چه مدل نوشتن است
کلمات را کامل بنویسید
درست «ه» پایان قافیه را بگذارید و درست «است» ردیف را بنویسید. گشادست چیست دیگر. گشاده است. این دیگر باید در خوانش گشادست باشد نه در نوشتار. یعنی چنین چیز ابتدایی و بدیهی ای را گنجور هنوز نمی داند؟ بعد آن وقت از عوام، توقع درست نویسی داریم وقتی وضعیت املا در یک سایت ادبی این است؟ لا اقل یک ویراستار داشته باشید که نظارت بر صحیح بودن نوشتار داشته باشد. گنجور خیلی در نوشتار، غلط دارد و این، خیلی زشت است.
تمام.

 

حامد وحید در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:

به حاشیه قبل اضافه شود:
وجود ضمیر متصل (ت) در مصراع آخر موید موجود بودن ضمیر منفصل (تو) در مصراع سوم و ارجاع به آن در اصل شعر است.

 

حامد وحید در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:

در مصرع سوم:
بگزین تنگ دستی از این عالم
وزن مصرع را یا باید با احتساب نون ساکن بعد از حرف مد (بگزین) اعمال کرد که بر خلاف قاعده توزین است. اما در بعض اشعار عامیانه (شعر غیر رسمی) و بندرت در شعر رسمی بغلط اعمال می شود. یا اینکه لاجرم اصلاح شعر می تواند به این شکل باشد:
«بگزین تو تنگدستی از این عالم»

 

تماشاگه راز در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
شاه شجاع در جنگی که با برادر خود کرد کار بر او سخت شد و ناچاربه مذاکره با برادرش شاه محمود شده قبول کرد که از شیرازخارج و به ابرقو برود و شیراز پس از 11 ماه محاصره به محمود سپرده شود . چنین شد و شاه شجاع که از جانب برادر اطمینان نداشت از ابرقو تصمیم به رفتن به سوی کرمان گرفت و در اسفند ماه 765 با سیصد سوار به سیرجان حرکت کردو پس از زد و خورد هایی کرمان را به تصرف در آورد و پس از مرتب کردن امور کرمان روبه شیراز آورد و به طرف سردسیر حرکت کرد ودر محلی به نام چهار گنبد ، برادر کوچکتر شاه یحیی ، شاه منصور به حضور عموی خود شرفیاب شده و کمر اطاعت اورا بست. مردم شیراز که از شاه محمود دلسرد شده بودند به استقبال شاه شجاع شتافتندکه باری از برادرش محمود به مراتب بی آزار تر بود . حافظ شیرازی که با شاه شجاع و شاه منصور هر دو سابقه دوستی داشت این غزل را پس از شنیدن خبر الحاق شاه منصور به شاه شجاع سروده است و با رسیدن این خبر خوش در این غزل می گوید ای شاه شجاع بیاکه ملائکه بهشتی تو را برای آرامش خاطر دل حافظ به شیراز بازگردانیده است و از قول او می گوید مسلم است که با عنایت دوست یعنی شاه منصور به سوی شیراز می آیم و در بیت مقطع با ایهام زیبایی می فرماید بیرق شاه منصور از اینکه به بارگاه شاه شجاع ملتجی شد سر به فلک می ساید.

 

بیگانه در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد!
هاهاهااااااااااااااااااا!....

 

کمال داودوند در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹:

در این جا در مصرع سوم بسط به معنی گستردن معنی میدهد
جمع این رباعی از 7918

 

محمدزاده در ‫۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

شعر های عراقی واقعا زیباست و اگر شعر دیگری از او می خواهید من گل باغ را پیشنهاد می کنم

 

۱
۲۳۵۰
۲۳۵۱
۲۳۵۲
۲۳۵۳
۲۳۵۴
۵۰۴۶
sunny dark_mode