گنجور

حاشیه‌ها

کسرا در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:

در بیت پنجم
به چیره کشتن تن ها صحیح است .

 

نورالله در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

السلام علیکم.
الرقیب و الحبیب از اسامی خداوند است جور رقیب و جفای حبیب هردو منظور اگر خداوند جور و جفا می کند برای رشد ما است و نباید بخاطر این جور و جفا عهد و پیمان خود را با او فراموش کنیم در پایین هم منظور از حبیب را بیان کرده که از اخلاق دوست هر چه رسد نیکوست اگر حتی لعنت هم کند چون از دهان شیرین اوست گویی همه دعاست . عارفان در این پیکار هستند که روزی الله تعالی او را چه به نیکو یا چه به بدی یاد کند مهم این است که مورد خطاب خداوند باری تعالی قرار بگیرد . بقول مجنون اگر با من نداشت میلی ، چرا ظرف مرا بشکست لیلی . خدوند عز وجل خود خالق صفات است و در نزد او خوب و بد رنگ ندارد البته این سخنان در درجات و مراتب بالا عرفان است و در میدان عشق است و چون تمام کردار عارف در نظرش بدیست خود را لایق مهر و لطف خداچند هم نمی داند و راضی است به رضای او و اگر دوست تنها او را بنده خود حال چه بنده خوب و چه بنده بد همینکه لفظ بنده ی ما شنید کافیست . در مثال زمینی اگر لیلی ظرف مجنون میشکند که در اصل دل اوست می نداند دوای دل شکسته هم از لیلی است و این در همان لحظه به یکجا اتفاق می افتد لب شیرین دشنام گو نم میشکند هم مرحم میزند . و در دید کلی تماما لطف است و عطا . یار هرکه را بیشتر دوست می دارد همت بیشتر میبرد در آزارش . چه شیرین است آزارش .
والسلام علیکم

 

رضا در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم:

این شعر همه نسل دهه شصت رو به سال پنجم ابتدایی می بره، گاه با وجد و شادی و گاه با اشک و آه و حسرت! خیلی ها میتونن با بستن چشم،تصویر کتاب و این شعر و تصویر پیرزن و کودک و پادشاه اسب سواری که زیر این شعر بود رو در ذهن مرور کنند. شعری و شعرهایی که بخاطر رسوایی هایی که برای خیلی از ظالمان به بار می آورد ،از کتابها حذف شد! اما فقط از کتاب ها! این آثار هرگز از ذهن آزادی و راستی خواه مردم ستمدیده این مرز و بوم حذف نخواهد شد. به امید روزی که فرزندان ما هم این شعر را در کتاب پارسی خود داشته باشند

 

ما را همه شب نمی برد خواب در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۰ - حکایت کرکس با زغن:

به همین فرهنگ لغت ها تکیه کردید که سخن گزاف شد !
اینهایی که گفتید ما مزه نمی کنیم کسی که بلده فکر کنه دست خالی هم فکر می کنه نیازی به عرق سگی و ودکا و امثالش نداره , من نخورده مستم برای هر کسی هم این آرزو رو نمی کنم چون گاو نر می خواهد و مرد کهن
راستی سعدی هیچ جای دیگری چنین ترکیبی به کار نبرده

 

ظاهر حسینی هروی در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:

بعد از نوشتن حاشیه متوجه شدم که قبلاً کسی وزن شعر را نوشته؛ حالا چند کلمهٔ دیگر راجع به بحر کامل مینویسم.
بحر کامل به صورت مثمن(4 بار متفاعلن ) کار برد بیشتر دارد و مربع آن چندان معمول نیست.
این بحر از بحر های مورد علاقهٔ بیدل است و چندین غزل زیبا در این وزن دارد.

 

ظاهر حسینی هروی در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:

بحر کامل را به صوت مربع به کار برده و در هر مصرع دوبار متفاعلن است، لذا نام بحر:
بحرِ کاملِ مربعِ سالم
می باشد.

 

۷ در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۰ - حکایت کرکس با زغن:

ته مانده سخن گزاف
1-دانه برخوردنش همان دانه برچیدنش است و میتواند برخوردن و برخورداری هم باشد.
2-برخورم را با بخورم و برخوردم یکی نکنید.
3-مشق شب کنید و در کنار صرف چای و ماالشعیر(آبجو) ودکا و عرق نعناع و یا سگی صرف فعل کنید.برای نمونه از خوردن و برخوردن از همین داشته ها آغاز کنید.
4-به هیچ فرهنگی پابند نباشید البته لغت آن.معین که هیچ،دهخدا هم که هیچ،عقل خود هم که هیچ اگر میشود از رای ابلیس برخوردنت را نیز باکی نیست.
5-به نام و یاد عبیدالله این بیت پیشکش فلانی،بهمانی و بیساری
سنگی گران باید تا برکند ز رویش،آری
با سنگ پای قزوین این کار کمتر آید
با سپاس از آقای محمدی و بابک و دیگر دوستان

 

نادر.. در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۹:

آنقدر پستم که خاکم بر سر است
وآنقدر بالا که شاهم بر در است
آنچنان مستم که صد سالم، دمی است
وآنچنان هشیار، هر دم محشر است
آن زمان رستم که صیادم ببست
وآن کجا بند است، چون بال و پر است
آنگه آبستم که هر شاخم شکست
و آن گسستن ها مرا برگ و بر است
آنکه می‌جستم، نهان در دیده است
وآنچه پیدا گشته، اصلش دیگر است
نادر اندر عشق تو دریا دلیست
دُرد درد توش در و گوهر است..

ن.ت

 

ممرضا در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱ - ماه بر سر مهر:

آهنگ بانوی عمارت که توسط محسن چاووشی برای تیتراژپایانی سریالی با همین نام خوانده شده

 

محمد در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:

با سلام
بیت چهارم: با سگ کو آشنایی خوشتر است
بیت آخر: عشق دونان خسروا از سر بنه
لطفاً اصلاح کنید

 

رضا ساقی در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶:

صبا تو نَکهَت آن زلف مُشک بو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری
غزلیست یکدست عاشقانه که دروصف فضایل ومحاسن معشوق سروده است.
صبا: نسیمی که رابط میان عاشق ومعشوق است. ازکوی معشوق می وزد وعطروبوی اورابه عاشقان می آورد.
نَکهت: بوی خوش
مُشک: مادّه ی سیاهرنگ ومعطّری که ازنافه ی نوعی آهوی ختن گیرند.
زلف مُشکبو: زلفی که بوی مشک دارد.
به یادگار بمانی: پیوسته جاویدان باشی
معنی بیت: ای صبا تو بوی معطّر گیسوان مُشکینِ معشوق راباخود داری ای کاش پیوسته جاویدان بمانی که بوی معشوق رامی پراکنی.
بوی خوش توهرکه زبادصباشنید
از یارآشنا سخن آشنا شنید
دلم که گوهر اسرار حُسن و عشق در اوست
توان به دست تو دادن گرش نکو داری
"گوهر" : 1- دُرّ ومروارید وسنگهای گرانبها، 2- جوهر واصل هرچیز، بانظرداشت هردومعنی بکارگرفته شده است.
گوهراسرار وعشق: اسرار زیباشناختی وعشقبازی به گوهر تشبیه شده است.
معنی بیت:ای محبوب، دل من جوهر واصل اسرارعشقبازی وزیبایی راباخوددارد اگربتوانی درست نگهداری کنی می توانم دلم رابه توبسپارم. یا اسرارعشقبازی وحُسن وجمال همچون گوهری ارزشمنداست واین گوهردرخزانه ی دل من جای دارد اگربتوانی درست نگهداری کنی می توانم این خزینه ی گرانبها رابه توبسپارم.
خزینه ی دل حافظ به خطّ وخال مده
که کارهای چنین حدهرسیاهی نیست
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز این قدر که رقیبان تندخو داری
شمایل: اندام، قد وقامت
مطبوع: دلپذیر ودلپسند، مورد قبول طبع
رقیبان: نگاهبانان حرم یار
معنی بیت: زبان ازتوصیف جاذبه ی آن قد وقامت والا قاصراست هیچ خُرده ای ازاندام وقامت موزون تونمی توان گرفت تنها ایرادی که برتووارد است این است که نگاهبانان کج خُلق و تندخو داری.
رقیب آزارها فرمود وجای آشتی نگذاشت
مگرآه سحرخیزان سوی گردون نخواهدشد؟
نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
که گوش وهوش به مرغان هرزه گو داری
"گل" استعاره ازمعشوق وبلبل استعاره ازعاشق است.
"مرغان هرزه گو" کنایه ازچاپلوسان وریاکارانیست که چونان مگسان ِگِردِ شیرینی، دوروبر معشوق راگرفته وبرای رسیدن به مقاصدشخصی پاچه خواری می کنند. صدای ناخوش یاوه سرایان متظاهرفضاراآلوده کرده ومانع ازرسیدن نوای عاشقانه ودلنشین بلبلِ عاشق به گوش گل شده است.
معنی بیت: ای گل(ای محبوب)، بدان سبب که گوش ِدل به صدای ناهنجارچاپلوسانِ فرصت طلب سپرده ای، کجاخواهی توانست نوای خوش ِ بلبل شیدا که ازسرصدق می نالدراشنیده وحسّ وحال اورادرک کنی؟
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش رامسوز
کزسرصدق می کند شب همه شب دعای تو
به جُرعه ی تو سرم مست گشت نوشت باد
خود از کدام خُم است این که در سبوداری
جُرعه: مقدارکمی نوشیدنی (شراب)
سبو:کوزه یاظرف بزرگ که درآن شراب ریزند. درمیکده ها شراب پس ازآنکه طی فرآیندی درخُم به عمل می آید ومی رسد به سبومنتقل شده وازسبوبه صراحی سپس به پیمانه ها جهت صرف ریخته می شود. دراینجا سخن ازشراب عشق ومحبّت است.
نوشت باد: بر تو گوارا باد.
معنی بیت: ازاندک محبّت ولطفی که ازجانب توشامل حال من شد مست وسرخوش شدم. این یک جُرعه شراب عشق ومحبّتی که نصیب من شد ازکدام خُم است که تو درسبو(وجودخویش) داری؟ گوارای وجودت باد.
روان تشنه ی مارابه جرعه ای دریاب
چومی دهند زلال خِضِر زجام جم اَت
به سرکشیّ خود ای سرو جویبار مناز
که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
سرکشی : نافرمانی وطغیان، دراینجا گردن فرازی وسربلندی
معنی بیت: ای سرو جویباربه گردن فرازی وقامت والای خود نازمکن که اگر معشوق مرا ببینی ازخجالت سرافکنده خواهی د.
پیش رفتارتوپابرنگرفت ازخجلت
سروسرکش که به نازازقدوقامت برخاست
دَم از مَمالک خوبی چو آفتاب زدن
تو را رسد که غلامان ماه رو داری
ممالک خوبی: حُسن وخوبی به کشورها تشبیه شده است. یعنی اینکه همه ی خوبیهارا توداری. دَم از ممالک خوبی زدن: ادّعای مالکیّت تمام مملکت حّسن و زیبایی را درسرداشتن
معنی بیت: تو که بندگان وخدمتگزاران زیباروی بسیاری داری گویی که همه ی جهان رابسان خورشید فتح کرده ای بنابراین ادّعای تسخیر سرزمینهای حُسن وزیبایی تنها زیبنده وبرازنده ی توست.
صباازعشق من رمزی بگوباآن شه خوبان
که صدجمشید وکیخسروغلام کمترین دارد
قبای حُسن فروشی تو را برازد و بس
که همچو گل همه آیین رنگ و بو داری
قبای حسن: حُسن وزیبایی به قبا تشبیه شده است.
حسن فروشی : جلوه گری،عشوه گری باناز واِفاده
تورا برازد: شایسته ی توست
معنی بیت: قبای عشوه گری برازنده ی قامت والای توست که همانند گل رنگ وبوی زیبا ودلپذیری داری.
فرخنده بادطلعت خوبت که دراَزل
ببریده اند برقد سروت قبای ناز
ز کُنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق
قدم برون نه اگر میل جست و جو داری
صومعه: خانقاه، عبادتگاه صوفیان
معنی بیت: ای حافظ درعبادتگاههای صوفیان عشق وجودندارد اگر تمایل به جستجوی عشق وعشقبازی داری ازصومعه بیرون آی( ای حافظ،این مکانهابه ریا وتظاهرآلوده است وعبادتهای صوفیان معامله ای برای بدست آوردن بهشت است صومعه را رهاکن وبه میان مردم برو وعشقورزی بی قید وشرط را پیشه کن تارستگارگردی)
بیا به میکده وچهره ارغوانی کن
مروبه صومعه کانجا سیاهکارانند

 

علیرضا در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد را به گوشه ی چشمی دوا کنیم
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند
پر واضح است که بیت مطلع حافظ دعایی است و مثبت است .
بنده هیچ‌ معنای طنز و کنایه از آن نمی فهمم و متوجه حرف دوستانی که گفته اند نمی شوم .
در بیت دوم نیز حافظ فرموده است ؛
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
یعنی درمان درد من کار طبیب نیست بلکه کار ان کسی است که صدها درد را با گوشه ی چشم دوا می کند

 

ما را همه شب نمی برد خواب در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:

در به در شعله به دنباله ی خس می گردد ...
بسیار زیبا
تاثیر پذیری آشکار از حافظ اما تصویر پردازی بی بدیل بدیع ناب

 

سیدمسعود در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

با سلام به دوستان و اساتید بزرگوار
به نظر این حقیر کلیه این " نیست که نیست " ها به معنی " هست " می باشد
در بیتی که می گوید
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
می گوید
اگر هنوز وجود دارم آن نام و نشان من است نه خود وجودم
یعنی" هست "اول مربوط به نام و نشان و "هست" دوم مربوط به " وجودم " می باشد
این " نیست که نیست " ها در این غزل چندان پیچیده نیست لکن گروهی که ذهنشان از این ترکیب به کاربرد عوامانه آن در گویش فارسی رفته که مثلا
یکی می گوید فلان چیز نیست
و دیگری در جواب می گوید نیست که نیست به جهنم که نیست
یا مثلا کاربرد "نیست که نیست " به معنی تاکید بر نبودن چیزی
مثل اینکه کسی می گوید
هرچه می گردم فلان چیز را پیدا نمی کنم و انگار نیست که نیست مثل اینکه آب شده و به زمین فرو رفته
این نوع کاربرد های عامیانه در گویش ما باعث شده تا ترکیب " نیست که نیست " در غزل فوق را پیچیده تصور کنیم
در حالی که باید در همه ابیات به مقدمه چینی استادانه حافظ در مصراع اول توجه کنیم تا در مصراع دوم به معنی " هستِ مطلق " که از "نیست که نیست " فهمیده می شود ، دست یابیم
با تشکر و عذر خواهی

 

فرهاد در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:

با سلام در بیت نهم مصرع اول فکر میکنم چو کوه گران صحیح باشد.

 

نادر.. در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۴:

آتش بیار و چاره ی مشتی سپند کن..

 

طریق عشق بازان در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۸:

به نظر بنده حقیر این متن زیبا از حضرت عشق..باصدای داوود ازاد واقعا بی نظیره در البوم شمس باخ هستش البته یه اهنگ دیگه هم از مولانا خونده در همون البوم به نام من ان ماهم...و این رباعی روهم در همون البوم بانام اهنگ ازتو کجا گریزم خونده..واسه یه بار هم شده گوشش بدید با صدای داوود واقعا بی نظیره عاشقش میشد

 

عرفان در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲:

منظور خیام از بیت اول این است:
مرا مقصر چیزی ندان که قضا و حکم پروردگار است و از من ناراحت نباش
و منظور خیام از بیت دوم این است:
من(فلک)هم از جبر سرنوشت سردرگم و حیران شده ام.

 

ما را همه شب نمی برد خواب در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱:

یک وقت هایی هست که ذهن ما شدید درگیر مشکلی میشه ,
پیش اومده که با نا امیدی زمزمه کنیم که آخرش چی میشه ...
اگر شعر رو کامل مد نظر داشته باشیم , چنین حال و هوایی داره

 

محمد منتظری در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:

با سلام
فکر میکنم در بیت آخر با توجه به مضمون بیت که گرفتن اسیر است، بهتر است بکِش (از مصدر کشیدن) استفاده شود تا بکُش (از مصدر کشتن) چون کشتن اسیر هرچند از معشوق بعید نیست ولی مراد عاشق هم نیست و همچنین رسم عرفی و دینی هم بر کشتن اسیر نیست. به جز معدودی از فتوحات صدر اسلام در سایر موارد اسرا به بردگی کشیده می‌شدند و به نقاط مختلف جهان اسلام کوچانده می‌شدند.
از طرفی نمونه‌هایی از کشیده شدن به زنجیر یار در ادبیات وجود دارد. مانند:
حلقه‌ای بر گردنم افکنده دوست
می‌کشد هر جا که خاطر خواه اوست
از طرفی اگر قصد کشتن باشد تیر معشوق است که به سمت عاشق روانه می‌شود نه کمند. کمند بر سر انداختن برای اسیر گرفتن است. مگر اینکه تصور کنیم معشوق قصد خفه کردن عاشق را داشته که در ادبیات فارسی یک نو آوری در نحوه عاشق کشی است!
این ابیات بیشتر با مضامین تسلیم و رضا و متابعت و اطاعت تناسب دارد تا قتل و گشودن دست غارت معشوق بر جان عاشق. چنان که در بیت دوم معشوق کسی است که عاشق را از کمند انانیت می‌رهاند و آزاد می‌سازد.

 

۱
۲۱۴۴
۲۱۴۵
۲۱۴۶
۲۱۴۷
۲۱۴۸
۵۰۴۴
sunny dark_mode