گنجور

حاشیه‌ها

جاوید درویش در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

با سلام باید به آن عده کسانی که پافشاری دارند که (وصله ) بجای
(قصه) درسته بگم وصله حتی اگر معنی موی هم باشه که نیست باز هم نمی تواند مثل ( قصه) معنی شعر را زیبا کند چون قدیما شب های خوش را تا دیروقت با قصه گفتن بیدار میموندن آن شبها را شبهای دراز و خوش میگفتند و از آنجایی که زمان طول شب را تا وقتی که بیدار بودن جزو درازی شب میگفتن و باقی زمان شب را که به خواب سپری میکردن جزع کوتاهی یا نبود شب حساب میکردن به همین خاطر حافظ هم گفته شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید یعنی با ادامه دادن قصه دراز قسمت بیشتری از شب را به بیداری و شب زنده داری بگذرانید

 

hamid در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۱:

وزن شعری نسبتا کمیاب...حافظ میفرماید یوسف عزیزم کو ای برادران رحمی...کز غمش به جان دارم حال پیر کنعانی..
درردیف آوازی گوشه ای به نام کیکاووسی هست که حتمن این وزن شعر باید خوانده بشه

 

zohresadr در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین:

به گشن آمدن = طالب نر شدن

 

zohresadr در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین:

ز دشت رم گله در هر قرانی
به گشتن آید تکاور مادیانی
به احتمال زیاد و بر اساس وزن و معنا ' «گشن» صحیح است به جای «گشتن» .

 

ماح در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲:

من نیز یاد این غزل زیبا از حافظ غیب گو با صدای محمد اصفهانی افتادم:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

 

رضا ساقی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴:

ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
چاه زنخدان: گودی چانه،سیب زنخ،چاه ذقن
درعاشق پیشگی هیچکس به پای حافظ نمی رسد اغلب شاعران ازدل خویش گله وشکایت می کنند که چرا دلشان اینقدر عاشق می شود وآنهارادچارغم واندوه می نماید به هرحیله ای دست می زنندتا دلشان راازعشقبازی بازدارند بعضی حتّا خنجرازپولادمی سازند تابر دیدگان خویش کشند که مگربدین وسیله مانع ازعاشق شدن شوند امّا حافظ اغلب دل خویش رابه دلدادگی وعاشقی تشویق می کند تا هرگزازحسّ وحال ناب عاشقی خارج نگردد او درعاشق پیشگی پیشروترازدل خویش است و ازآن سبقت گرفته است.
معنی بیت: ای دل ،کنون که توفیق سعادت گرفتاری درچاه زنخدان معشوق راپیداکرده ای مراقب باش که ازآنجا خارج نگردی بدان که اگرازاین چاه خارج شوی هرجا که بروی خیلی زود نادم وپشیمان بازخواهی گشت.
به خُلدم دعوت ای زاهدمفرما
که این سیب زنخ زان بوستان به
هش دارکه گروسوسه ی عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه ی رضوان به درآیی
هُش دار: مراقب باش، به هوش باش
وسوسه: انگیزش،تحریک،بد اندیشی
آدم صفت: مانندحضرت آدم
روضه ی رضوان: باغ بهشت
معنی بیت: ای دل به هوش باش مبادا باتحریکات عقلِ وسوسه گر ازآن چاه زنخدان بیرون آیی‌، چاه زنخدان ازباغ بهشت نیزباصفاتراست مراقب باش همانندآدم اشتباه نکن تاازاین بهشت برین رانده نشوی.عقل نمی داند که دل دراسارت زنجیرگیسو وچاه زنخدان چه صفایی می کند ازهمین رو دایم دل رابه وسوسه می انازد تا ازآن بند وزنجیر خودش رانجات دهد.
عقل اگرداندکه دل دربندزلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
گرتشنه لب ازچشمه ی حیوان به درآیی
شاید:شایسته است
به آبی : به مقدارآبی
دست نگیرد: یاری نکند
چشمه ی حیوان: چشمه ی آب حیات
همچنان روی سخن با "دل" است که درچاه زنخدان یارگرفتاراست. دراین بیت چاه زنخدان به چشمه ی آب حیات تشبیه شده است.
معنی بیت: اگرازچشمه ی آب حیات(چاه زنخدان) نتوانی جرعه آبی بنوشی و تشنه لب بیرون بیایی انتظارنداشته باش که روزگارتورا یاری دهد. اگرقدرآب حیاتی که درآن چشمه ی حیات جاریست ندانی، دراینصورت شایسته هست که فلک حتّا اندک آب معمولی نیزبه توندهد.
آب حیوان اگراین است که دارد لب دوست
روشن است اینکه خضربهره سرابی دارد
جان می‌دهم ازحسرت دیدارتوچون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
صبح: فاصله ی زمانی کوتاه بین شب و روز که بادمیدن خورشید جان می سپارد وروزآغازمی شود.
معنی بیت: ای حبیب، ازحسرت دیداررخسارتوهمانندصبح درحال جان سپردن هستم امیدوارم که دراین آخرین دم، بسان خورشید درخشان طلوع کنی ومن توفیق دیدارتوراداشته باشم.
توهمچوصبحی ومن شمع خلوت سحرم
تبسّمی کن وجان بین که چون همی سپرم
چندان چو صبا بر تو گمارم دَم همت
کزغنچه چو گل خرّم وخندان به درآیی
گماشتن : کسی یاچیزی رابه کاری مامورکردن
دَم همّت گمارم: اراده ونَفَسِ گرمِ دعای قلبی رابرسراین کاربگذارم. ضمن آنکه اشاره به رسم ِ خواندن ذکر وفوت کردن نیزدارد. همانگونه که بادمیدن آتش شعله ورترمی گردد دراینجانیزحافظ با دمیدن نفس گرم ِ برخاسته ازایمان واراده می خواهد گل رخساریار را ازلابلای تودرتوی غنچه بیرون کشد،سرخی آتش رخسارش رافروزانترنماید واورابه تجلّی وادارد.
معنی بیت: آنچنان همانندبادصبا، اراده وایمان ونفس گرم دعای قلبی رابه اینکاراختصاص دهم که سرانجام بسان گلی شکوفا وخندان ازپرده ی غنچه بیرون بیایی.
محبوب حافظ درپشت پرده ی خلوت جاخوش کرده وبنابه دلایلی میلی به تجلّی وجلوه گری ندارد حافظ قصد دارد همانگونه که صبا به سرانگشت نوازش بندقبای غنچه می گشاید وآن رابه شکوفایی ترغیب می کند بانفس گرم دعا وهمّت واراده، محبوب خویش رابه جلوه گری تشویق کند.
سخن درپرده می گویم چوگل ازغنچه بیرون آی
که بیش ازپنج روزی نیست حکم میرنوروزی
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
معنی بیت: درظلمات شب فراق تو به ستوه آمده وجان برلب شده ام ای حبیب وقت آن است که همانند ماه فروزان طلوع کنی وسینه ی ظلمت شب رابشکافی.
روشنی طلعت توماه ندارد
پیش توگل رونق گیاه ندارد
بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
تا بو: به امید اینکه، در آرزوی اینکه
معنی بیت: ای محبوب، برسرراهی که توازآن عبورمی کنی صدها جویبار از اشک چشمم جاری ساخته ام به امیداینکه توهمچون سروبا ناز واَدا برلب جویبار بیایی.
قد توتابشدازجویباردیده ی من
به جای سرو جزآب روان نمی بینم
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
بازآید و از کلبه ی احزان به درآیی
احزان: حُزن ها، غمان واندوهها
کلبهِ ی احزان: نام خانه ی حضرت یعقوب پدر حضرت یوسف
مهرو: ماه رخسار
معنی بیت: ای حافظ بیم به دل راه مده که آن یوسفِ ماه رخسار سرانجام خواهد آم وتوازخانه ی اندوهبارشادمان وخندان بیرون خواهی آمد.
درست است که یوسف هرگزبه کنعان بازنگشت وکلبه ی احزان یعقوب به فیض دیدارش گلستان نشد ویعقوب فقط بابوی پیراهن یوسف به شادمانی پرداخت لیکن حافظ بسیارامیدواراست که سرنوشتی غیرازیعقوب برایش رقم بخورد وسرانجام به جای پیراهن یوسف خودِ یوسف ازراه برسد واورابه دیدارش شادمان نماید. درنظرگاهِ امیدوارحافظ، "امید"رویای خیال انگیزاست.امید همانند عندلیبی خوش آواز در روح عاشق لانه می گزیند، بدون هیچ وقفه ای آواز می خواند وهرگز خاموش نمی شود.
یوسف گمگشته بازآیدبه کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شودروزی گلستان غم مخور

 

Me در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:

در پاسخ به رضا
خیلی بعید است که حافظ با آن همه علم و دانش (حداقل در زبان عربی) تفاوت بین حقیقت و واقعیت را نمی دانسته و شراب انگور را حقیقت می پنداشته است.

 

محسن ، ۲ در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۲:

برهان الدین عزیز
آیه ی قرآن است
کم ترکوا من جنات و عیون
(سرانجام همگی نابود شدند و) چه بسیار باغها و چشمه‏ ها که از خود به جای گذاشتند،
خاقانی در قصیده ی ایوان مدائن آورده ،
کسری و ترنج زر، پرویز و به زرین
بر باد شده یکسر، با خاک شده یکسان
پرویز به هر بزمی زرین تره گستردی
کردی ز بساط زر زرین تره را بُستان
پرویز کنون گم شد، زان گمشده کمتر گو
زرین تره کو برخوان؟ روکم ترکوا برخوان
گفتی که کجار رفتند آن تاجوران اینک
ز ایشان شکم خاک است آبستن جاویدان
سعد ، پس از تسخیر بیستون ، به کاخ خسروان درآمد، به جای سپاسگزاری پیروزی هشت رکعت نماز گزارد و آیه کم ترکوا من جنات و عیون برخواند.
سلمان فارسی به دستور عمر ابن خطاب فرماندار تیسفون شد

 

برهان در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۲:

سلام و خسته نباشید.
عبارت رو کم ترکوا برخوان به چه معناست؟

 

مرتضی رضایی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۱:

در بیت اول همانطور که سعید گفته باید به جای پنگان، پنگانی باشد که وزن درست شود

 

مسیر موفقیت در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - داستان دقیقی شاعر:

خداوند هر دویشان را بیامرزد! الحق که شاعرانی بس توانمند بودند!

 

Ben Omar در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در پاسخ پرسش سلطان سنجر دربارهٔ مذهب:

در بیت چهارم
هر که چون کرکس به مرداری فرود آورد سر
کی تواند همچو طوطی طمع شکر داشتن
به نظر حقیر طمع شکر باید طبع شکر داشتن
باشد.

 

الهام در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

درست ترین چیزی ک من شنیدم درباره ی بیت یکی مونده به آخر اینه ک ترکان پارسی گو بخشندگان عمرند...
چرا که این ریشه ی تاریخی داره و اون هم اینه که اون زمان یک سری از ترکان در ایران زندگی می کردند که به خوبی نمی تونستنند فارسی حرف بزنند و حافظ اونها رو ترکان پارسی گو معرفی می کنه که حتما براش جذاب جالب بوده.

 

امیرحسین در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

سلام
مگر من همون نفس نیست؟

 

جان در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

با سلام درود بر قدرت لایتناهی
اگر تمامی هستی به ادراک این بیت از شعر حضرت برسن اتقاقی شگرف خواهد افتاد لطفا امتحان بفرمایید
آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست
در این بیت حضرت به من و شما و تمامی هستی شاه کلیدی میدهد اگر میخواهی به تمامیت برسید و الماس درونتان هویدا شود باید از اول شعر را چندین بار و چندین بار بخوانید و درخود حفظ نمایید تا حضرت در زمانهای خاص به راهنمایی بیاید تا راهنمایی باشد برای رسیدن به حضرت عشق
جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای
زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای

و در آخر
من کجا باران کجا
باران کجا راه بی پایان کجا
هرچه کویت دور تر دل تنگ تر مشتاق تر
در طریق عشق بازان مشکل آسان کجا
راه امشب میبرد سویت مرا
میکشد در بند گیسویت مرا
من تورا بر شانه هایم میکشم
یا تو میخوانی به گیسویت مرا
زخم ها زد راه برجانم ولی
زخم عشق آورده تا کویت مرا
خوب شد دردم دوا شد خوب شد
دل به عشقت به عشقت مبتلا شد خوب شد .
>>> یا حق <<<

 

محسن ، ۲ در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:

نگار گرامی
جان‌ها شمار ذره ، معلق همی‌زنند
هر یک چو آفتاب در افلاک کبریا
ایشان چو ما ز اول خفاش بوده‌اند
خفاش شمس گشت از آن بخشش و عطا
جان ما چون ذره های سرگردان است در عظمت افلاک ، چون خورشید ، که آنهم ذره ای بیش نیست.
از کرم و لطف ازلی چشم ها ی ما که در تاریکی و نابینا بوده اند اکنون بینا شده اند.
منظور آنست که از رحمت حق دنیای حقیقی به روی ما گشوده شده
می گویند خفاش به علت بینایی ضعیف در تاریکی بسر می برد

 

مجید در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

کلمه ی "اوباش" دربیت دوم به شکل "او باش" درج شده که صحیح نمی باشد

 

هانیه سلیمی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - قصیدهٔ در مدح شاه شیخ ابواسحاق:

هوشنگ ابتهاج در کتاب "پیر پرنیان اندیش" در گفتگو با میلاد عظیمی،ص 413 در باره ی این مصرع از حافظ میگوید: در دیدار با عباس زریاب خویی به او گفتم فخر میکنم که من هم به نکته ای رسیدم که شما نیز به آن رسیدید.
صورت درست این مصرع :" ز گال شب که کند قدح در سیاهی مشک" است. چرا که کاتبان چون قدح را به فتح دال میخواندند وزن خراب میشده و اجبارا کلمات را پس و پیش کرده اند. در حالیکه قدح به سکون دال در عربی همیشه با فیه به کار میرود: در چیزی قدح کردن. هیچوقت چیزی را قدح کردن به کار نمیرود.
بنابراین نظر آقای حمید خادمی در کامنت پیشین درست مینماید.

 

غلامحسین مرادی قره قانی در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۷:

با سلام خدمت عرفان عزیز وسایر گنجوریهای عزیز .عرفان جان نه تنها تو نمیفهمی منم نمیفهمم حتی فکر کنم خود شاعر هم نمیفهمه .چون همش میگه یا اینه یا اونه

 

نگار در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:

در بیت آخر خفاش استعاره از چی هست ؟ دو بیت آخر رو کسی میتونه معنی کند لطفا؟

 

۱
۲۰۷۴
۲۰۷۵
۲۰۷۶
۲۰۷۷
۲۰۷۸
۵۰۵۰
sunny dark_mode