گنجور

حاشیه‌ها

پارمیدا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:

حاجیمون کارش درست بوده. کور مادرزادم که بوده. و تبحر شایان توجهی در مسائل حسی داشته. حاجیمون بوده. فقط منظورشو از کلمه خنگ متوجه نشدم. همین.

 

شهرام در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:

مثل بعضی رباعیات دیگر خیام، این یک اثر سوریالیستی در ذهن مخاطب بجا میگذارد که شاهد نیهلیسم استاد است.

 

سامان در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۵ - طعن زدن بیگانه در شیخ و جواب گفتن مرید شیخ او را:

بنده تفسیر جدید و ادبی را درج کرده بودم اما به صورت سلیقه ای حذف شده بود. که بسیار مایه ناراحتی شد.
در این شعر مضامین زیادی وجود دارد. اما بخاطر توجهصداوسیما فقط به یک بیت آن (و آن هم غلط) دیگر بیت ها محجور مانده است.

جان نباشد جز خبر در آزمون
هر که را افزون خبر جانش فزون
این بیت را خیلی معانی متعدد شده است. و در خبر صدا وسیما این بیت را بعضی گوینده ها می خوانند که خب معنی غلطی است.
اما معنی صحیح تر یعنی در فضای حیرتی که در عولم بالا داریم و به صورت آزمون است، جان گرفتن ما بخاطر خبری است که رفع تحیر می کند.
هر کس که اخبار بیشتری بدست آورد از این تحیرها بیشتر بیرون می آید و در آزمون موفق می شود.

 

مجید رحمانی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۳ - گفتار اندر پروردن فرزندان:

اگه میشه معنی شعر هم بزارید

 

محمد در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۳ - در صفت جاه‌جویان و زر طلبان و درویشان صورت گوید:

انگار امروز سروده

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:

نسخه چاپی دیوان خواجه حافظ شیرازی به اهتمام مرحوم سید ابوالقاسم انجوی شیرازی این بیت آخر(گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل- حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی) را ندارد. البته آن را در حاشیه ذکر نموده و بیان داشته که این بیت هم پس از تخلص آمده است. والحمد لله رب العالمین علی کل حال...

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:

وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفته‌ای تو در آغوش بخت خواب زده
در ادامه سخن سنجی دوستان گنجور، خوبست این نکته را اضافه نماییم که دولت بیدار سه بار در غزلیات دیوان لسان الغیب حافظ شیرازی آمده است که هر سه مرتبه معنای معرفتی و اخلاقی در عرفان عملی می دهد و آن حاکی از نوعی بیداری عرفانی«یقظه» است که در اوایل سیر و سلوک الی الله روی می دهد و اگر این بیداری استمرار داشته باشد از اولین مقامات شمرده می شود که از لوازم حتمی سیر عرفانی است. یقظه(بیداری) در کتاب شریف منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری اولین منزل از منازل صدگانه است. به هر حال حافظ شیرین سخن تجربه عرفانی خود را در این غزل به زیبایی بیان نموده است و از این گنج احیاء به دولت بیداری نام برده که ارزشمندترین ثروت ها می باشد. حافظ خود در غزلی از شدت تاسف بیدار نبودن مخاطبش می گوید:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
بنابراین حافظ اهل راز بیداری را شرط رفتن می داند و خوابیدن در دنیا را خطری بزرگ می شمارد. از جمله می فرماید:
گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
مسند جم یعنی پادشاهی و ولایت داشتن بر مُلک و ملکوت و جام جهان بین یعنی چشم باطن که مشاهده همه عوالم مُلک و ملکوت را می نماید، همه در گرو بیدار شدن است نه خوابیدن و ندیدن و نفهمیدن و اندیشه نکردن و خلاصه به حقیقت نرسیدن.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
همین معنا در قرآن کریم به زیبایی هرچه تمامتر آمده است؛
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجیبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم ۖ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وَقَلبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیهِ تُحشَرونَ﴿ سوره مبارکه الأنفال آیه 24﴾ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه خدا و رسول شما را به چیزی که حیات‌بخش(بیدارکننده) شماست دعوت می‌کنند، بپذیرید و بدانید خداوند، میان انسان و دل او حایل می‌شود(قرارمی گیرد) و به سوی او محشور می‌شوید.
آری؛ همواره هوشیاری بعد از بیداری است و تا این بیداری صورت نگیرد هیچ نافه ای از صحرای خُتن نفس آدمی گشوده نمی شود و بویی از آن وجود خاکی ومادی انسان به مشام نمی آید. وجود گلستانی است که بوستانی به بار می آورد. یعنی تا گلستان وجود آدمی شکوفا نشود، بوستانی برای نسیم سحری و در نتیجه از دولت بیداری در سحرگاهان بهره ای نخواهد بود، هر چند آن خسرو شیرین هم بیاید. پس بیاییم؛
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم
شاید که نگاهی کند، آگاه نباشیم
اللهم عجل لولیک الفرج....

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

سحرم دولت بیدار به بالین آمد
در ادامه سخنان دوستان از جمله آقای فضل الله شهیدی ، نیکو منش ، مهدی ربیعی و تنهای خراسانی خوبست این نکته را اضافه نماییم که دولت بیدار سه بار در غزلیات دیوان لسان الغیب حافظ شیرازی آمده است که هر سه مرتبه معنای معرفتی در عرفان عملی و اخلاق عرفانی می دهد و آن حاکی از نوعی بیداری عرفانی«یقظه» است که در اوایل سیر و سلوک الی الله روی می دهد و اگر این بیداری استمرار داشته باشد از اولین مقامات شمرده می شود که از لوازم حتمی سیر عرفانی است. یقظه(بیداری) در کتاب شریف منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری اولین منزل از منازل صدگانه است. به هر حال حافظ شیرین سخن تجربه عرفانی خود را در این غزل به زیبایی بیان نموده است و از این گنج احیاء به دولت بیداری نام برده که ارزشمندترین ثروت ها می باشد. حافظ خود در غزلی از شدت تاسف بیدار نبودن مخاطبش می گوید:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
بنابراین حافظ اهل راز بیداری را شرط رفتن می داند و خوابیدن در دنیا را خطری بزرگ می شمارد. از جمله می فرماید:
گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
مسند جم یعنی پادشاهی و ولایت داشتن بر مُلک و ملکوت و جام جهان بین یعنی چشم باطن که مشاهده همه عوالم مُلک و ملکوت را می نماید، همه در گرو بیدار شدن است نه خوابیدن و ندیدن و نفهمیدن و اندیشه نکردن و خلاصه به حقیقت نرسیدن.
وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفته ای تو در آغوش بخت خواب زده
همین معنا در قرآن کریم به زیبایی هرچه تمامتر آمده است؛
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجیبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم ۖ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وَقَلبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیهِ تُحشَرونَ﴿ سوره مبارکه الأنفال آیه 24﴾ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه خدا و رسول شما را به چیزی که حیات‌بخش(بیدارکننده) شماست دعوت می‌کنند، بپذیرید و بدانید خداوند، میان انسان و دل او حایل می‌شود(قرارمی گیرد) و به سوی او محشور می‌شوید.
آری؛ همواره هوشیاری بعد از بیداری است و تا این بیداری صورت نگیرد هیچ نافه ای از صحرای خُتن نفس آدمی گشوده نمی شود و بویی از آن وجود خاکی ومادی انسان در نمی آید. وجود گلستانی است که بوستانی به بار می آورد. یعنی تا گلستان وجود آدمی شکوفا نشود، بوستانی برای نسیم سحری و در نتیجه از دولت بیداری در سحرگاهان بهره ای نخواهد برد، هر چند آن خسرو شیرین هم بیاید. پس بیاییم؛
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم
شاید که نگاهی کند، آگاه نباشیم
اللهم عجل لولیک الفرج....

 

جعفر عسکری در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۸ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷۸:

سلام.
فقط به "بر گردن من" توجه کنید.
بار اصلی این رباعی رو این کنایه به دوش می کشه.
بسیار زیباست

 

جعفر عسکری در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۳ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۴:

سلام.
با توجه به اشکالات این رباعی،شکل صحیح این گونه باید باشد:
سهمی که مرا دلبر خبّاز دهد
نه از سر کیمخ،از سر ناز دهد
در چنگ غمش بمانده ام همچو خمیر
ترسم که به دست آتشم باز دهد

 

جعفر عسکری در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۳۹ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۸:

سلام.
مصرع دوم و سوم اشکال وزنی دارند
شکل صحیح این رباعی:
چشمم چو به چشم خویش،چشم تو بدید
بی چشم تو،خواب چشمم از چشم رمید
ای چشم همه چشم به چشمت روشن!
چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید
از لطف آقای آرش فضلی هم تشکر میکنم که بسیار به جا و زیبا بیان کردند.

 

جعفر عسکری در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۳۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۵:

سلام.
مصرع چهارم در نسخه "نزهت المجالس" آمده:
این بی معنی،ببین و برخوان آخر
پیشنهاد جناب ناقلی کاملا اشتباهه و بسیار خارج از وزن.

 

جعفر عسکری در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۶:

سلام.
در نسخه"نزهت المجالس" آمده:
دریافتم آخر ز قضا را به شبش
که به نظر درست تر از پیشنهاد آقای خادمیان میاد

 

جعفر عسکری در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۱۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱۳:

سلام
کاش آقای نبوی به مصرع درست هم اشاره می کردن
خیلی گشتم که درست این رباعی رو پیدا کنم،نشد
حدس می زنم اینگونه باشه:
در بستان،دوش،از غم و شیون خویش
می گشتم و می گریستم بر تن خویش
آمد گل سرخ و چاک زد دامن خویش
وآلود به اشکم،همه پیراهن خویش
کماکان اگر کسی دسترسی به نسخه ای داره،شکل صحیح رو بنویسه

 

جعفر عسکری در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲۹:

سلام.
قطعا مصرع دوم مشکل وزنی داره
جایی دیدم "زان خمّ زکات مِی بیاور پیشم" نوشته
نمی دونم چقدر درسته،تا اهل تحقیق،تایید کنند یا نه؟

 

جعفر عسکری در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۲۸ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۳۳:

سلام
با توجه به تذکر دوستان،شکل صحیح اینگونه باید باشد:
تا ظنّ نبری کز پی جان می گریم
زینسان که نه پیدا و نهان می گریم
از آب لطیف تر نمودی خود را
در چشم من آمدی،از آن می گریم
البته میشه مصرع دوم رو این طور هم نوشت:
زینسان که نه پیدا،که نهان می گریم

 

جعفر عسکری در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۲۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۴۱:

سلام
به نظر می رسه با توجه به اشکال وزنی مصرع چهارم،شکل صحیح این باشه:
خود داد منش کاش ستاند زو زن!
مصرع اول رو هم اشاره کردند که "بدیدم"درسته

 

علیرضا بخشی زاده روشنفکر در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:

چناب مالک رضایی ارجمند،گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن؛ مشتاق شنیدن خوانش شماییم/

 

مهدی فاضلی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

در بیت ششم مصرع اخر به نظرم اینگونه صحیح تر است .اب ده ای یار مرا

 

مهدی فاضلی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

باسلام
در بیت دوم مصرع اخر (پردر(گوهر)مرا)به نظرم صحیح تراست

 

۱
۱۴۹۰
۱۴۹۱
۱۴۹۲
۱۴۹۳
۱۴۹۴
۵۰۷۳
sunny dark_mode