گنجور

حاشیه‌گذاری‌های فرهود

فرهود


فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پنجاه و سوم - فرمود اولّ که شعر می‌گفتیم داعیه‌ای بود عظیم:

از تصحیح فروزانفر این بند به اینصورت آمده:

معتزله می‌گویند که خالق افعال بنده است، و هر فعلی که ازو صادر می‌شود بنده خالق آن فعل است . نشاید که چنین باشد . زیرا که آن فعلی که ازو صادر می‌شود یا بواسطهٔ این آلت است که دارد مثل عقل و روح و قوتّ و جسم ، یا بی‌واسطه . نشاید که او خالق افعال باشد به واسطه‌ی اینها، زیراکه او قادر نیست بر جمعیت اینها. پس او خالق افعال نباشد به واسطه‌ی آن آلت چون آلت محکوم او نیست، و نشاید که بی این آلت خالق فعل باشد. زیرا محال است که بی‌آن آلت ازو فعلی آید. پس علی‌الاطلاق دانستیم که خالق افعال حق است نه بنده.

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پنجاه و سوم - فرمود اولّ که شعر می‌گفتیم داعیه‌ای بود عظیم:

ز دزدی صاع آوریده خبر
بدین داستان من شدم چون شرر

شمسی ( یوسف و زلیخا )
 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۰۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

تویی کز شکستم رهایی دهی وگر بشکنی مومیایی دهی

مومیایی ترکیبی دارویی در قدیم بوده که برای درمان شکستگی استخوان استفاده می‌کرده‌اند.

مرا از شکستن چنان درد ناید
که از ناکسان خواستن مومیایی

عمادی غزنوی  
 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۵۹ در پاسخ به نجمه برناس دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

دانگدانه یعنی پول ناچیز، در آن زمان معادل یک ششم سیم یا درهم.

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

اژدهایی چون ستون خانه‌ای می‌کشیدش از پی دانگانه‌ای

دانگدانه در اینجا یعنی پول کم‌ارزش معادل یک دانگ، یک ششم درهم.

شش یک درم . دانق . شش یک درهم . سدس درهم و دینار. داناق.(منتهی الارب)

 

 

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳ - در نعت خواجه کاینات:

سیاهی‌دهِ خالِ عباسیان سپیدی‌بر چشم شماسیان

سپیدی‌بَر (یا سپیدی‌بُر) چشم شماسیان: یعنی کورکننده چشم پیروان آفتاب‌پرستی (از کمال درخشندگی)

شماس بعدا به پیروان کلیسای سُریانی گفته شد.

خال عباسیان یعنی پرچم عباسیان.

 

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش:

پوست چه بود گفته‌های رنگ رنگ ...

زره: موج روی آب

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۳ - بقیهٔ قصهٔ پیر چنگی و بیان مخلص آن:

گفت: خواهم از حق، ابریشم‌بها ...

ابریشم‌بها : یعنی مزد ساز زدن.

در قدیم تار ( امروزه سیم) ساز را از ابریشم می‌کرده‌اند.

 

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

گر بیاماسد مرا دست و شکم عشق ...

ماسیدن یعنی ورم کردن ، پندام گرفتن

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۴ - لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق:

مسأله کیس ار بپرسد کس ترا گو ...

کیس: کیسه‌ای که در آن درم و دینار ریزند. ( ناظم الاطباء )

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۴ - تازه کردن داستان و یاد دوستان:

جوان را چو گل نعل بر ابرش است ...

اسب ابرش به انگلیسی تقریبا میشود Dappled horse

 

یعنی اسبی که نقطه‌های روشن‌تری نسبت به رنگ اصلی بر پوستش آشکار شده که نشان سلامتی کامل اسب است. (البته همیشه این رنگ و حالت، ابرش نیست )

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۶ - در حسب حال و انجام روزگار:

به کنجی کند بی‌علف جای خویش ...

در نمونه چاپی:

نلیسد مگر دست با (یا) پای خویش

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۶ - در حسب حال و انجام روزگار:

برون آی از این پردهٔ هفت رنگ ...

شاید:    که زنگی بود آینه زیر رنگ

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۶ - در حسب حال و انجام روزگار:

چو رهوار گیلیم ازین پل گذشت ...

رهوار گیلی: اسب گیلانی

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

این نقد بگیر و دست از آن نسیه ...

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار  >>    این نقد بگیر و دست از آن نسیه بشوی

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۵۱ دربارهٔ سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۵ - در بیان آنکه چون خدا خواهد که قومی را هلاک کند خصمان را در نظر ایشان خوار و بی‌مقدار و اندک نماید اگرچه بسیار و بی‌شمار باشند و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امراً کان مفعولا:

نی ز یک پشه کشته شد نمرود؟ هیچ لشکر نکرد او را سود

این بیت شاید اینطور بوده است:

نی ز یک پشه کشته‌شد نمرود؟      هیچ لشکر کرد او را سود؟

 

 

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

 گاهی آیینه و گاهی آینه. در اشعار مولانا دهها و صدها بار کلمه آینه استفاده شده‌است که اگر «آیینه» به جای آنها بگوییم ریتم و آهنگ شعر به هم می‌خورد. مانند:

هر جا که بینی شاهدی، چون آیِنه پیشش نشین

بنابراین این بیت حافظ هم بدین شکل آهنگین‌تر است:

آیِنه‌یِ سکندر، جام می است بنگر

یک مثال دیگر از شعر حافظ:

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد

 

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست:

«گر بوَد اندیشه‌ات گل، گلشنی»

من این مصرع را اینجور بیشتر شنیده‌ام.

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست:

زبان فارسی امروز غلطهای زیادی دارد مثل حالت «فعل نهی» نگو، نکن، نرو و ... که امروز ما استفاده می‌کنیم اما قدما این را هرگز استفاده نمی‌کرده‌اند و از «میم» برای حالت نهی استفاده می‌کرده‌اند؛ مانند مگو، مکن، مرو ....

در زمین مردمان خانه مکن / کار خود کن کار بیگانه مکن (از همین صفحه)

 نون را فقط برای حالت نفی استفاده می‌کرده‌اند مانند نمی‌گویم، نمی‌دانم و ... .

 

 

 

فرهود در ‫۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۴ در پاسخ به مصیب دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:

در گذشته آیینه را از فلز می‌ساخته‌اند بنابراین زنگ می‌زده است. 

 

 

۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲