وقت آن است که از خانه به میخانه روم
مست و مخمور و پراکنده و دیوانه روم
بر در بارگه پیر مغان مست و خراب
نروم، ور بروم عاقل و فرزانه روم
در دلم هست که روزی به بر مفتی شهر
خرقه انداخته، با ساغر و پیمانه روم
گو مکن شنعت ما، مغ بچه باده فروش
من نه آنم که ز میخانه به افسانه روم
نوبهار است و چمن غیرت گلزار بهشت
ساقیا دور تو یک جام که مستانه روم
بلبل زمزمه سنجم من و در محفل گل،
شمع سان سوزم و با حالت پروانه روم
دیده ام حلقه زنجیر پری رویان را
که چو دیوانه سراسیمه به ویرانه روم
یارب این طرفه حدیثی است که بر درگه دوست
آشنا آمده بودم من و بیگانه روم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بیانگر تصمیم شاعر برای ترک خانه و رفتن به میخانه است. او با احساساتی همچون مستی و دیوانگی به سوی میخانه میرود و میخواهد از قید و بند عقل رهایی یابد. شاعر بر این باور است که دلش میخواهد با سادگی و بیخیالی به میخانه برود و از باده لذت ببرد. او همچنین به بهار و زیباییهای آن اشاره میکند و حس طراوت و شگفتی را در قالب تقابل با زندگی جدی و عقلانی بیان میکند. در نهایت، او ابراز میدارد که رغم نزدیکیاش به دوست، به نوعی در حس غریبی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: زمان آن فرارسیده که از خانه خارج شوم و به میخانه بروم؛ با حالتی سرشار از شادی و سرخوشی، بیپروا و به دور از قید و بندها.
هوش مصنوعی: من به درگاه پیر مغان به حالت مستی و نابسامانی نمیروم، اگر هم بروم، باید با عقل و خرد و در کمال هوشیاری بروم.
هوش مصنوعی: در دلم آرزو دارم که روزی به در خانه عالم شهر بروم و جام شراب در دست داشته باشم.
هوش مصنوعی: نمیتوانی مرا از مسیر خود منحرف کنی و به سمت داستانها و افسانهها ببری. من آن کسی نیستم که تحت تأثیر بادهفروشی و میخانهها قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و باغ گلها پر از زیبایی و شوق است. ای ساقی، بیا و یک جام برایم بیاور تا با سرخوشی و شادمانی در این فضا گردش کنم.
هوش مصنوعی: پرندهای که آواز میخواند، آهنگ دلنشینی دارم و در جمع گلها مانند شمعی میسوزم و با حالتی شبیه پروانه، به عشق میچرخم.
هوش مصنوعی: چشمانم زنجیری از زیباییهای افسونگر را دیده که مانند مجنون، بیهدف و گیج به خرابهها میروم.
هوش مصنوعی: ای خدا، این داستان شگفتانگیزی است که من برای دیدار دوست نزدیک وارد شدم، اما ناخواسته به یک غریبه تبدیل شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر از این منزلِ ویران به سویِ خانه رَوَم
دگر آن جا که رَوَم عاقل و فرزانه رَوَم
زین سفر گر به سلامت به وطن باز رَسَم
نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
[...]
من که مخمور سحرگاه به میخانه روم
شام سرمست و غزلخوان سوی کاشانه روم
روز از ساغر می چون که ببندم پیمان
نا شده شب به سر ساغر و پیمانه روم
آشنایان خرابات مرا نشناسند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.