محو کن نقش دویی از ورق سینه ما
ای نگاهت الف صیقل آیینه ما
وقف تاراج غم تست چه پیدا چه نهان
همچو رنگ از رخ ما، رفت دل از سینه ما
چه تماشاست ز خود رفته خویشت بودن
صورت ما شده کس تو در آیینه ما
عرصه بر الفت اغیار چه تنگ آمده است
خوش فرو رفته به طبع تو خوشا کینه ما
محتشم زاده اطراف بساط عدمیم
گوهر از بیضه عنقاست به گنجینه ما
نیست مستان ترا تفرقه بدر و هلال
باده مهتاب بود در شب آدینه ما
غالب امشب همه از دیده چکیدن دارد
خون دل بود مگر باده دوشینه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به عواطف و احساسات عمیق خود اشاره میکند. او از تاثیری که نگاه و حضور محبوب بر احساساتش داشته سخن میگوید، و به نوعی احساس گم شدن در عشق را توصیف میکند. او غم و درد ناشی از این جدایی و فقدان را به تصویر میکشد و این احساسات را با تصاویری از رنگ و آیینه مقایسه میکند. به نظر میرسد که وجود او تحت تاثیر این عشق، به دنیای دیگری منتقل شده و دیگر نمیتواند به خود واقعیاش بازگردد. همچنین شاعر به ارتباط ضعیفش با دیگران اشاره میکند و فضای تنگ و دشوار روابط اجتماعی را مینویسد. در نهایت، او به تأثیرات روحی و عاطفی ناشی از عشق و حذف خود از دنیای واقعی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: نگاه تو، ای معشوق، تمام آثار جدایی و فاصله را از دل ما محو کن و به ما صفا و درخشندگی ببخش.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که بر ما سایه انداخته، در همه حال و در هر لحظه حس میشود؛ چه به وضوح و چه در پنهان. مانند رنگی که بر چهرهمان نشسته، دل ما نیز از سینهمان رفته و دیگر نمیتوانیم آن را احساس کنیم.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد به اینکه چه حس عجیبی است که وقتی خود را در آینه میبینیم، به نوعی از خودمان جدا شدهایم و تنها تصویری از خودمان را میبینیم. در واقع، این تصویر از ما میتواند نمادی از آنچه هستیم و چه احساسی داریم باشد، و این نمایشی است که در آینه به ما ارائه میشود.
هوش مصنوعی: فضای روابط با دیگران برای ما تنگ و ناخوشایند شده است، اما خوشبختانه حس خوب شما ما را به آرامش رسانده و این باعث میشود که کینه ما را فراموش کنیم.
هوش مصنوعی: ما در دورانی پر از عدم و ناچیزی زندگی میکنیم، اما مانند نگینی با ارزش از تخم پرندهای افسانهای، دارای گنجینهای از ارزشها و زیباییها هستیم.
هوش مصنوعی: مردم شاد و خوشحال نیستند و این جدایی باعث شده که در شب جمعه ما، ماه باده و زیبایی را نبیند.
هوش مصنوعی: امشب همه به خاطر دلشکستگی و اندوه، اشک میریزند. آیا این تنها به خاطر شراب کهنهای نیست که دیشب نوشیدیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که بر ما رقم کین زده از کینه ما
نقش خود دیده در آیننه ز آیینه ما
عید و نوروز بود مکتب ما را هر روز
به محبت گذرد شنبه و آدینه ما
محضر سلطنت عشق اگر بخوانند
[...]
روشن است از دل بی کینه ما سینه ما
گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما
گرچه در نافه ما جز جگر سوخته نیست
جگر نافه بود داغ ز پشمینه ما
(صبح شنبه به نظر جلوه کند مستان را
[...]
گشته چون آینه روشن دل بیکینه ما
تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما
غمزهات ناوک بیداد نیاورده به زه
دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما
گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست
[...]
ورق مشق شد از یاد خطت سینه ما
طبق لعل شد از عکس تو آیینه ما
سینه تا سوده ای از مهر تو بر سینه ما
سینه ای نیست که خالی بود از کینه ما
باغ را برگ طرب نو شده رفتم بپذیر
عذر تقصیر من ای توبه دیرینه ما
کهنه شد وز گرو باده نیامد بیرون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.