گنجور

 
صائب تبریزی

روشن است از دل بی کینه ما سینه ما

گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما

گرچه در نافه ما جز جگر سوخته نیست

جگر نافه بود داغ ز پشمینه ما

(صبح شنبه به نظر جلوه کند مستان را

از فروغ می گلگون شب آدینه ما)

گر شود موجه دریای حوادث صیقل

نیست ممکن که شود صیقلی آیینه ما

دل ما را بشکن گوهر اگر می خواهی

که شکست است کلید در گنجینه ما

جای شکرست که امسال شد از گردش چرخ

چون می کهنه گوارا غم دیرینه ما

چشم زخمی ز گرانان جهان گر نرسد

خطر از سنگ ندارد دل آیینه ما

هر کماندار که از دست قضا قبضه گرفت

می کند دست روان بر ورق سینه ما

کار فانوس کند در دل شبها صائب

خانه ما ز صفای دل بی کینه ما

 
 
 
غزل شمارهٔ ۵۶۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نظیری نیشابوری

آن که بر ما رقم کین زده از کینه ما

نقش خود دیده در آیننه ز آیینه ما

عید و نوروز بود مکتب ما را هر روز

به محبت گذرد شنبه و آدینه ما

محضر سلطنت عشق اگر بخوانند

[...]

صائب تبریزی

گرد اندوه پذیرد ز طرب سینه ما

سبزی بخت شود زنگ بر آیینه ما

روز تعطیل به عرفانکده مشرب نیست

صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما

همچو خورشید بود بر همه عالم روشن

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

گشته چون آینه روشن دل بی‌کینه ما

تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما

غمزه‌ات ناوک بیداد نیاورده به زه

دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما

گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست

[...]

واعظ قزوینی

ورق مشق شد از یاد خطت سینه ما

طبق لعل شد از عکس تو آیینه ما

یغمای جندقی

سینه تا سوده ای از مهر تو بر سینه ما

سینه ای نیست که خالی بود از کینه ما

باغ را برگ طرب نو شده رفتم بپذیر

عذر تقصیر من ای توبه دیرینه ما

کهنه شد وز گرو باده نیامد بیرون

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه