گنجور

 
غالب دهلوی

لرزه دارد خطر از هیبت ویرانه ما

سیل را پای به سنگ آمده در خانه ما

تفی از برق بلا تعبیه دارد در خویش

دهن خاک کند آبله از دانه ما

چشم بر تازگی شور جنون دوخته است

در خزان بیش بود مستی دیوانه ما

می به اندازه حرام آمده ساقی برخیز

شیشه خود بشکن بر سر پیمانه ما

تنگیش نام برآورده تماشا دارد

در پی مور فرو رفتن کاشانه ما

به چراغی نرسیدیم درین تیره سرا

شمع خاموش بود طالع پروانه ما

دم تیغت تنک و گردن ما باریک است

آفرین بر تو و بر همت مردانه ما

دود آه از جگر چاک دمیدن دارد

زلف خیزست زهی دستگه شانه ما

خوش فرو می رود افسون رقیبت در دل

پنبه گوش تو گردد مگر افسانه ما

مو برآید ز کف دست اگر دهقان را

نیست ممکن که کشد ریشه سر از دانه ما

داده بر تشنگی خویش گواهی غالب

دهن ما به زبان خط پیمانه ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عبدالقادر گیلانی

بی حجابانه درآ از در کاشانه ما

که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما

گر بیائی به سر تربت ویرانه ما

بینی از خون جگر آب زده خانه ما

فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای

[...]

جامی

کاش ویران شود از سیل فنا خانه ما

تا کشد گنج جفا رخت به ویرانه ما

چرخ فیروزه که بینی ز شفق گلگونش

درد آلوده سفالی ست ز خمخانه ما

ما و پیمان می ای زاهد پیمانه شکن

[...]

صائب تبریزی

آب حیوان زند آب در میخانه ما

می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما

از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی

گل ابری شود از گریه مستانه ما

در دل ما نبود منزلتی دنیا را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

تا بود گریه کی آباد شود خانه ما؟

جغد را پای به گل رفته به ویرانه ما

ما از آن سوختگانیم که معمار ازل

طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما

عشق پیوسته به دنبال دلم می‌گردد

[...]

اسیر شهرستانی

می کند مشق تپیدن دل دیوانه ما

بال پرواز شود باده به پیمانه ما

حاصل نشو و نما دیده بیدار شود

گشته صحرا صدف پر گهر از دانه ما

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اسیر شهرستانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه