سینه تا سوده ای از مهر تو بر سینه ما
سینه ای نیست که خالی بود از کینه ما
باغ را برگ طرب نو شده رفتم بپذیر
عذر تقصیر من ای توبه دیرینه ما
کهنه شد وز گرو باده نیامد بیرون
چه جوان دولتی ای خرقه پشمینه ما
جام در قهقهه بیخود شده ترسم گوید
چشم پرهیز به روز شب آدینه ما
کافرم قومی و قومیم مسلمان خوانند
هر که بینی رخ خود دیده در آئینه ما
کند از راز جهان قصه تو گوئی دارد
نسب از کاسه جم جام سفالینه ما
خسروانیم و سرشک و غم و سودا و سکون
تختگاه و کله و لشکر و گنجینه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده عشق، دلتنگی و تعهد به معشوق است. شاعر به تأثیر عمیق مهر معشوق بر دل و جان خود اشاره میکند و بیان میکند که هیچکس نمیتواند از کینه و عشق او فرار کند. او از باغی میگوید که به تازگی برگهای شاداب و خوشحال را پذیرفته و از عذرخواهی در برابر گذشته صحبت میکند. شعر همچنین به تضادهای درونی و احساسات متناقض اشاره دارد؛ شاعر خود را در میان عشق و غم، شادابی و اندوه مییابد. او به تعبیر خود از روابط انسانی و اجتماعی و نیز جستوجوی حقیقت میپردازد، در حالی که به جایگاه خود در این دنیا و ارتباطاتش با دیگران مینگرد. در نهایت، شاعر به ویژگیهای سلطنت و حاکمیت اشاره دارد و بیان میکند که آنها ترکیبی از احساسات عمیق و غمگینند.
هوش مصنوعی: هر کس که به عشق تو دلی دارد، نمیتواند از حسد و کینهای که در دل ما وجود دارد، خالی باشد. قلبهای ما به خاطر محبت تو، پر از احساسات متفاوتی هستند و نمیتوانیم از این حسد و کینه صرف نظر کنیم.
هوش مصنوعی: به باغی که پر از شادی و زندگی شده رفتم و از تو میخواهم که مرا ببخشی، ای توبهای که مدتهاست فراموش شده.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زمان طولانی گذشته و از دُردِ میخوارگی خبری نیست. جالب این است که ما هنوز از دنیای جوانی و خوشبختی خود محروم نشدهایم؛ حتی با وجود این که لباس ساده و زهدانهای بر تن داریم.
هوش مصنوعی: جامی که در حال خوشحالی و شادی زده شده، خیلی بیخود و سرخوش است. نگرانم روز جمعه، چشم پرهیزکار بگوید که نباید بیشتر از این خوش بگذرانیم.
هوش مصنوعی: من شخصی بیدین هستم و قومم را مسلمان میدانند؛ هر کسی که خود را در آینهی وجود ما ببیند، ما را چنین میشناسد.
هوش مصنوعی: از رازهای جهان، داستان تو را نقل میکند و نسب تو به کاسه جمشید مربوط میشود، که خود ظرفی سفالی است.
هوش مصنوعی: ما بزرگانی هستیم که غم و اندوه و افکار پریشان بر ما مستولی است، در حالی که قدرت و عظمت و ثروت هم در اختیار داریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که بر ما رقم کین زده از کینه ما
نقش خود دیده در آیننه ز آیینه ما
عید و نوروز بود مکتب ما را هر روز
به محبت گذرد شنبه و آدینه ما
محضر سلطنت عشق اگر بخوانند
[...]
روشن است از دل بی کینه ما سینه ما
گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما
گرچه در نافه ما جز جگر سوخته نیست
جگر نافه بود داغ ز پشمینه ما
(صبح شنبه به نظر جلوه کند مستان را
[...]
گشته چون آینه روشن دل بیکینه ما
تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما
غمزهات ناوک بیداد نیاورده به زه
دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما
گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست
[...]
ورق مشق شد از یاد خطت سینه ما
طبق لعل شد از عکس تو آیینه ما
محو کن نقش دویی از ورق سینه ما
ای نگاهت الف صیقل آیینه ما
وقف تاراج غم تست چه پیدا چه نهان
همچو رنگ از رخ ما، رفت دل از سینه ما
چه تماشاست ز خود رفته خویشت بودن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.