آن که بر ما رقم کین زده از کینه ما
نقش خود دیده در آیننه ز آیینه ما
عید و نوروز بود مکتب ما را هر روز
به محبت گذرد شنبه و آدینه ما
محضر سلطنت عشق اگر بخوانند
خاتم و سکه برآرند ز گنجینه ما
خورده دل زخمی از آن غمزه که نتوانی دوخت
تو که صد بار فزون دوختهای سینه ما
زان نگاهی که به دنبال چشمت نرسد
خون فرو می چکد از خرقه پشمینه ما
آزمودیم، به زور می امسال نبود
قدحی داشت خم از باده پارینه ما
طرفه شوری سحر از سینه «نظیری » برخاست
ساخت کار همه را گریه دوشینه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و کینهجویی میپردازد. شاعر به توصیف عشق و زیباییهای آن، همچنین به درد و رنج ناشی از جدایی و غم میپردازد. عید و نوروز به عنوان نمادی از شادی و عشق یاد میشود، در حالی که دل زخمی و غمزهی معشوق به شاعر آسیب میزند. شاعر از عشق و محبت صحبت میکند که زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده و غم و شادیاش intertwined است. در انتها، به تأثیر عواطف بر زندگی و احساساتش اشاره میکند و با این ترکیب، عمیقترین احساسات انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: کسی که با ما دشمنی کرده و بر ما کینه دارد، در واقع با دیدن کینه ما، انعکاس خودش را در آینه ما مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: نوروز و عید برای ما هر روز مانند یک مدرسه است که در آن با محبت و دوستی از شنبه تا جمعه میگذرانیم.
هوش مصنوعی: اگر در محضر سلطنت عشق حاضر شوند، نشان و نمادهای ارزشمندی از گنجینهی ما به نمایش در خواهند آورد.
هوش مصنوعی: دل شکسته و زخمخوردهام از آن نگاهی که نتوانی آن را ترمیم کنی، در حالی که تو بارها و بارها دل ما را رنجاندهای.
هوش مصنوعی: از نگاهی که نمیتواند به چشمت برسد، خون از لباس پشمین ما میریزد.
هوش مصنوعی: ما تلاش کردیم، اما شراب امسال به زور هم نمیچسبید، چون تنها یک جام خم از شراب کهنه داشتیم.
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، شوری دلانگیز از وجود «نظیری» برخواست که باعث شد همه به یاد گذشته و غمهایشان اشک بریزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روشن است از دل بی کینه ما سینه ما
گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما
گرچه در نافه ما جز جگر سوخته نیست
جگر نافه بود داغ ز پشمینه ما
(صبح شنبه به نظر جلوه کند مستان را
[...]
گشته چون آینه روشن دل بیکینه ما
تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما
غمزهات ناوک بیداد نیاورده به زه
دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما
گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست
[...]
ورق مشق شد از یاد خطت سینه ما
طبق لعل شد از عکس تو آیینه ما
سینه تا سوده ای از مهر تو بر سینه ما
سینه ای نیست که خالی بود از کینه ما
باغ را برگ طرب نو شده رفتم بپذیر
عذر تقصیر من ای توبه دیرینه ما
کهنه شد وز گرو باده نیامد بیرون
[...]
محو کن نقش دویی از ورق سینه ما
ای نگاهت الف صیقل آیینه ما
وقف تاراج غم تست چه پیدا چه نهان
همچو رنگ از رخ ما، رفت دل از سینه ما
چه تماشاست ز خود رفته خویشت بودن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.