نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد مهدی هادی چنان بگریم زار
که راه و رسم فراق از جهان براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی مهدی هادی علم برافرازم
هوای منزل او آب زندگانی و من
به خاک آتش بیگانه سوزم و سازم
به کوی تو نتوانم به خویش ره بردن
مگر به بال عنایت دهی تو پروازم
نه همدمی نه رفیقی نه مژدهٔ وصلی
بنال فیض که جز ناله نیست دمسازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شکست و غم ناشی از جدایی از مهدی هادی اشاره میکند و با برپایی نماز شام غریبان، احساس اندوه خود را ابراز میکند. او میگوید که یاد مهدی باعث گریهاش میشود و به یاد کردن از دوستان و رفقا میپردازد. در این مسیر، او به دعا از خداوند مینماید تا در راه رسیدن به مهدی یاریاش کند. شاعر احساس میکند که در غم و سختی تنهاست و هیچ امیدی به وصال ندارد، لذا تنها میتواند با ناله و بیکسی خود را تسلی دهد.
هوش مصنوعی: نماز شبهای غریب مثل گریهای برایم آغاز میشود و من با نالههای غریبانه، داستانی را روایت میکنم.
هوش مصنوعی: من به یاد مهدی به شدت میگریم، به حدی که عادات و روشهای جدایی را از زندگیام پاک کنم.
هوش مصنوعی: من از سرزمین محبوب خود میآیم و نه از کشور بیگانه. میخواهم این خبر را به دوستانم برسانم.
هوش مصنوعی: ای دوست، از خدا کمک بخواه تا من بتوانم علم و دانش را در راه مهدی، راهنمای هدایت، برافراشته کنم.
هوش مصنوعی: منظور از این بیت این است که جو و فضای خانه او برای من به مانند آب حیات است، در حالی که من در دنیای خود سوزان و تلخ، مانند خاکی که در آتش میسوزد، به سر میبرم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به تنهایی به راهی که به تو میرسد بروم، جز اینکه تو با رحمت و لطف خود، اجازه پرواز به من بدهی.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که نه کسی برای همصحبتی و نه دوستی وجود دارد و نه خوشحالیای از وصالی. تنها چیزی که باقی مانده، ناله و اندوه است که همراه اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمازِ شامِ غریبان چو گریه آغازم
به مویههایِ غریبانه قِصه پردازم
همین شعر » بیت ۱
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
کجا روم که کمند تو میکشد بازم
ضرورت است که با دیگری نمیسازم
چه میکنم به هوای دگر که مرغ توام
بدین طرف به طرب جان خویش در بازم
کبوتری که ز شهر تو نامهای آرد
[...]
به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
ز رویِ بازی منگر که عشق می بازم
به غیرِ خانه بر انداز هر بنا که نهم
به هرزه بر گذرِ سیل خانه می سازم
خوش است خانه ی ابرو و تختِ پیشانی
[...]
نمازِ شامِ غریبان چو گریه آغازم
به مویههایِ غریبانه قِصه پردازم
به یادِ یار و دیار آن چُنان بِگِریَم زار
که از جهان رَه و رسمِ سفر براندازم
من از دیارِ حبیبم نه از بِلاد غریب
[...]
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد مهدی هادی چنان بگریم زار
که راه و رسم فراق از جهان براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
[...]
چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم
چو مرغ رنگ بتنگست بال پروازم
رسید ضعف بجایی که نارساست اگر
کنند کوک بساز خموشی آوازم
ز بس جهان شده خالی ز دوستان صدیق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.