مشق شوخی میکند طفلی به قصد جان ما
بادهای در غوره دارد ساقی دوران ما
شوخی حسن ترا نازم که در هجران و وصل
جلوه از هم نگسلد در دیدة حیران ما
گرچه ما خون میخوریم اما ز گردون ایمنیم
عشق ما شد هم بلا و هم بلاگردان ما
در برون آسمان بهتر که جایی خوش کنیم
شورش سیل فنا ره کرد در ایوان ما
ما ز دلگیری چه میکردیم در دیر وجود
گر عدم را ره نمیدادند در بنیان ما؟
عمرها شد تا رگ خواهش گشودیم و هنوز
خون حسرتهای فاسد جوشد از شریان ما
ما قبای هستی خود واژگون پوشیدهایم
ابرهاش مضمون ما و آستر عنوان ما
یوسف کنعان عقلیم و زلیخا نفس شوم
چاه ما دنیا و ابنای زمان اخوان ما
نوبت پرسش نمیافتد به دست هیچکس
در قیامت داور ما گر کند دیوان ما
زین خجالتها که ما را از گناهان حاصل است
زهد زاهد را نیارد در نظر عصیان ما
عهد ما از بیوفاییها نگردد رخنهدار
کرده با ایمان ما همطینتی پیمان ما
وه که ما چشم قبول از عشق داریم و هنوز
پر نکرد از خامسوزی رنگ کفر ایمان ما
غرق نافرمانییم و طرفهتر این کز کرم
میبرد فرمانروای ما همان فرمان ما
هست خط تیرهرو در مصحف روی بتان
در بیان تیرهروزی آیهای در شان ما
ما کجا و طالع صید مراد دل کجا
همسری با آسمان! کی گنجد این در شان ما؟
تا به کی فیّاض بر ما ظلم و بیداد فراق
گو رعیتپروری بهتر کند سلطان ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بررسی حال و هوای عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر به شوخیهای کودکانه و عواطف عاشقانه اشاره میکند و از بادهای که ساقی به او میدهد صحبت میکند. او به تضاد بین شادی و غم در عشق اشاره میکند و میگوید که با وجود درد و مشکلات، عشق هم مانند بلا و هم مانند نجاتدهنده است. همچنین، شاعر به احساس کاهی و حسرت ناشی از ناکامیهای عشق و احساس عدم وجود اشاره میکند. او در نهایت از ظلم و بیعدالتی در روابط انسانی و الزام به پذیرش وضعیت موجود سخن میگوید و ابراز میکند که با وجود تمام مشکلات، عشق و ایمانش همچنان پابرجاست.
هوش مصنوعی: یک کودک با شوخی و شیطنت به ما میتازد و در دل خود آرزوی آسیب به ما دارد، در حالی که ساقی خوشسخن در حال نوشاندن به ما است.
هوش مصنوعی: من به شوخی حسن تو میبالم، زیرا که در فاصله و نزدیکی، زیباییات هیچگاه از چشمان حیرتزدهام دور نمیشود.
هوش مصنوعی: اگرچه ما در سختیها و دردها زندگی میکنیم، اما به یاری عشقمان از مشکلات و خطرات در امان هستیم. عشق ما هم سرنوشتساز و هم محافظ ماست.
هوش مصنوعی: در بیرون، آسمان بهتر است که جایی خوش و خرم باشیم، زیرا طوفان فنا و نابودی به درون خانه ما راه یافته است.
هوش مصنوعی: ما از دلزدگی چه میتوانستیم بکنیم در جایی که اگر وجود را نمیپذیرفتیم، عدم هم برای ما راهی نمیگشود.
هوش مصنوعی: سالها گذشته و ما به خواستههای خود پرداختهایم، اما هنوز حسرتهای ناکامی در وجودمان جریان دارد.
هوش مصنوعی: ما در زندگیمان به گونهای زندگی میکنیم که ظاهر و باطن ما به هم مربوط است. آنچه نشان میدهیم و آنچه درونمان داریم، در واقع یکدیگر را تکمیل میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به داستان یوسف و زلیخا است. یوسف نماینده عقل و فضیلت است، در حالی که زلیخا نماد نفس اماره و تمایلات دنیوی است. چاه بهعنوان نمادی از مشکلات و مشکلات جهانی به تصویر کشیده شده است و ابنای زمان نیز به روابط و ارتباطات اجتماعی اشاره دارند. به طور کلی، این شعر به تضاد بین عقل و تمایلات دنیوی و چالشهای زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هیچکس نمیتواند از دیگران سوال کند یا به قضاوت بپردازد. قاضی ما، خدای بزرگ است که کتاب اعمال ما را بررسی خواهد کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر خجالتهایی که ما از گناهانمان داریم، زهد و پارسایی زاهد نمیتواند در مقابل نافرمانیهای ما معنایی پیدا کند.
هوش مصنوعی: ما با یکدیگر عهد کردهایم که وفادار بمانیم و این عهد نباید به خاطر بیوفاییها دچار آسیب و شکست شود. ارتباط و ایمان ما باید محکم و پایدار بماند.
هوش مصنوعی: ما در عشق، دیدگاه و پذیرش ویژهای داریم، اما هنوز رنگ آن عشق، آتشسوزی و دردهای ناشی از کفر و بیاعتمادی به ایمانمان را پر نکرده است.
هوش مصنوعی: ما در حالتی از نافرمانی غرق شدهایم، اما جالبتر این است که فرمانروای ما به لطف کرم و رحمتش، همان دستوری را اجرا میکند که خودمان میخواهیم.
هوش مصنوعی: در کتابهای مقدس، خط تیرهای وجود دارد که بر روی بتها قرار گرفته است و این خط، نشاندهندهی روزهای سیاه و سختی است که به نوعی به ما مربوط میشود.
هوش مصنوعی: ما در کجا هستیم و سرنوشت و هدف دل ما در کجا؟ اینکه با آسمان همراستا شویم! آیا این برای ما ممکن است؟
هوش مصنوعی: تا کی باید تحمل کنیم که ایزد، با ظَلَم و بیعدالتی، دوری ما را سختتر کند؟ بهتر است که سلطانی که به رعیتپروری معروف است، به ما توجه بیشتری کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پی شمس حق و دین دیده گریان ما
از پی آن آفتابست اشک چون باران ما
کشتی آن نوح کی بینیم هنگام وصال
چونک هستیها نماند از پی طوفان ما
جسم ما پنهان شود در بحر باد اوصاف خویش
[...]
گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما
می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما
ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی
تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما
یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال
[...]
بیگل رویت ندارد، رونقی بستان ما
بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما
گر بسامان سر کویش رسی ای باد صبح
عرضه داری شرح حال بی سرو سامان ما
در دل ما، خار غم بشکست و در دل غم، بماند
[...]
عاقبت رحمی کند بر درد ما، درمان ما
بندگان خویش را یاد آورد سلطان ما
گر نخواهد بود وصل یار ما اندر بهشت
لاجرم باغ جنان خواهد شدن زندان ما
تو ز وصل خویشتن هرگز نیفتادی جدا
[...]
دردمندم از لب لعلت بده درمان ما
کز رخ چون خورفکندی آتشی در جان ما
در دلم دردیست درمانش نمی دانم ز وصل
خود نمی آید به سر این درد بی درمان ما
خلق گویندم تو را بودی سر و سامان چه شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.