گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

ای ز آتش می در گل روی تو اثرها

در سینه ازان آتشم افتاده شررها

سنگ لب رودی ز قتیل تو رود خون

باشد ز تموج به کنار آمده سرها

در خلعت گلگون قد رعنای تو سرو است

کو نشو و نما یافته با خون جگرها

هر نخل تمنی که به عشق تو نشاندیم

از سنگ ملامت همه آورده ثمرها

از عشق یکی مغبچه در دیر مغان دوست

آورده پی جرعه می روی به درها

بی راهبری دشت فنا طی نتوان کرد

کافزونست درو ازحدو اندازه خطرها

فانی بود و جام می و عشق و خرابات

کز دهر مراد این شد و بیهوده دگرها

 
 
 
خاقانی

ای آتشِ سودایِ تو خون کرده جگرها

بر باد شده در سرِ سودایِ تو سرها

در گلشنِ امّید به شاخِ شجرِ من

گل‌ها نشکفتند و برآمد نه ثمرها

ای در سرِ عشّاق ز شورِ تو شغب‌ها

[...]

جامی

گر در دلم از داغ نوت ماند اثرها

غم کی خورم این نیز به بالای دگرها

هر رمز و معما که در افواه فتاده ست

هست از دهن تنگ تو آن جمله خبرها

بگشا کمر ناز و قصب پوش بتان بین

[...]

صائب تبریزی

ای خانه زنبور ز فکر تو جگرها

آیینه حیرت ز جمال تو نظرها

مژگان نبود گرد نظرها، که بود چاک

از شوق لقای تو گریبان نظرها

از سنگدلی بود که از شرم لب تو

[...]

حزین لاهیجی

ای شور خیالت، نمک زخم جگرها

مجنون بیابان سراغ تو، نظرها

بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت

خورشید بر آرد رگ خامی، ز ثمرها

ای مرغ بهشتی، به کدامین لب بامی

[...]

سعیدا

ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها

چون غنچه پر از خون ز خیال تو جگرها

بس سنگدلانی که در این راه ز دوری

چون کوه گرفتند به هر گوشه کمرها

ایام جوانی است مرادی طلب از حق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه