گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

در دیر زار مغبچه شوخ مهوشم

کز هجر او چو خال عذارش بر آتشم

شام فراق از طرف کوی او وزید

باد صبا و کرد چو زلفت مشوشم

نقد دلی که بود چو ترکان ظلم خوی

از کف کشید و بردمان شوخ دلکشم

مجروحم از سپهر و غشی های او بدار

ساقی برغم او قدح صاف بیغشم

طعنم ز زاهدی مزن ای پیر می فروش

هر چند پر کنی قدح باده در کشم

گردون اگر بود خوش و ناخوش چه غم چو من

ز اقبال فقر هر چه به پیش آیدم خوشم

فانی اگر ز آدمیان گشته‌ام ملول

عیبم مکن که واله شوخ پریوشم