طریق شیوه رندی کسی بجا آورد
که روی دل سوی میخانه فنا آورد
نداشت نور صفا شام هجر ما آن مه
ز چهره نور رسانید و می صفا آورد
حیات بخش دلم شو چو آهویی ای عمر
دمی مرو که ترا این طرف خدا آورد
بلای عشق مرا بر سر آمد از ره چشم
ندید روز خوش ار بر سرم بلا آورد
درون میکده در بزمگاه رندان ریخت
ز سیر کوی مغان هر چه این گدا آورد
قضا نشد متغیر خوش آنکه داد رضا
بهر چه بر سر برگشته اش قضا آورد
نگوید آنکه سوی فانی آمد آن مه لیک
به خود رقیب سیه روی را کجا آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی است، و شاعر به میخانه و رندان اشاره میکند. او به نوری که در میخانه میبیند و تأثیر آن بر دلش اشاره دارد. شاعر از بلای عشق و چشمان معشوق سخن میگوید که بر او فرود آمده و خوشی را از او گرفته است. در میکده، جمع رندان و صفای میبه چشم میخورد و تقدیر را با رضا میپذیرد. در نهایت شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و میپرسد که دشمن سیهروی چگونه به این عشق دست یافته است.
هوش مصنوعی: کسی که بخواهد به شیوه رندانه زندگی کند، باید دل خود را به سوی میخانه و جهان ناپایدار بگرداند.
هوش مصنوعی: در شبهای جدایی ما، نور روشنی نبود؛ اما آن ماه رنگی از چهرهاش تابید و خوشی و طراوتی را به ما هدیه آورد.
هوش مصنوعی: ای عمر، همچون آهویی به دلم زندگی بده و مرو! چرا که خدا تو را به این طرف آورد.
هوش مصنوعی: مصیبت عشق بر من چیره شده و از طریق چشمان سرزمین خوشبختی را ندیدم، حتی اگر بلاهای سختی هم بر من نازل شود.
هوش مصنوعی: در میخانه و محفل دوستان، هر چه از سفره و مطبخ ماهرترین ها فراهم آمده است، در پیش روی میزبان گسترده شده و در اختیار میهمانان قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر تقدیر به ما رضایت داده باشد، بهتر است به تغییرات خوشایند زندگی یا سرنوشتمان راضی باشیم، چون هر آنچه که بر ما میگذرد، در نهایت از قضا و قدر میآید.
هوش مصنوعی: بگوید کسی که به دنیای فانی و زودگذر آمده است، آن ماه زیبا که برای او جذابیت دارد، اما چه کسی میتواند رقیب زشت و بدچهره را به کنار خود آورد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد
بهمدمان کهن دوستی به جا آورد
رسید باد مسیحا دم ای دل بیم
بر آر سرکه طبیب آمد و دوا آورد
نه من ز گرد رهش دل به باد دادم و بس
[...]
چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟
تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر
که مرغ نغمه سُرا سازِ خوش نوا آورد
دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن
[...]
دل غریب مرا بوی گل بجا آورد
کز آن بهار خبرهای آشنا آورد
به بوی پیرهن مصر بد مرساد!
که کار بسته ما را گرهگشا آورد
ز تیغ، فیض دم صبح عید می یابد
[...]
مرا دلیست که جان را به سر چهها آورد
دهم بباد که پیغام آشنا آورد
هزار عقده بدل داشتم تمام گشود
که بوی زلف تو باد گره گشا آورد
چه طعنه ها که بادراک و هوش چرخ زدیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.