گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

طریق شیوه رندی کسی بجا آورد

که روی دل سوی میخانه فنا آورد

نداشت نور صفا شام هجر ما آن مه

ز چهره نور رسانید و می صفا آورد

حیات بخش دلم شو چو آهویی ای عمر

دمی مرو که ترا این طرف خدا آورد

بلای عشق مرا بر سر آمد از ره چشم

ندید روز خوش ار بر سرم بلا آورد

درون میکده در بزمگاه رندان ریخت

ز سیر کوی مغان هر چه این گدا آورد

قضا نشد متغیر خوش آنکه داد رضا

بهر چه بر سر برگشته اش قضا آورد

نگوید آنکه سوی فانی آمد آن مه لیک

به خود رقیب سیه روی را کجا آورد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال خجندی

صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد

بهمدمان کهن دوستی به جا آورد

رسید باد مسیحا دم ای دل بیم

بر آر سرکه طبیب آمد و دوا آورد

نه من ز گرد رهش دل به باد دادم و بس

[...]

حافظ

چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد

که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر

که مرغ نغمه سُرا سازِ خوش نوا آورد

دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن

[...]

صائب تبریزی

دل غریب مرا بوی گل بجا آورد

کز آن بهار خبرهای آشنا آورد

به بوی پیرهن مصر بد مرساد!

که کار بسته ما را گرهگشا آورد

ز تیغ، فیض دم صبح عید می یابد

[...]

صفای اصفهانی

مرا دلی‌ست که جان را به سر چه‌ها آورد

دهم بباد که پیغام آشنا آورد

هزار عقده بدل داشتم تمام گشود

که بوی زلف تو باد گره گشا آورد

چه طعنه ها که بادراک و هوش چرخ زدیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه