طریق شیوه رندی کسی بجا آورد
که روی دل سوی میخانه فنا آورد
نداشت نور صفا شام هجر ما آن مه
ز چهره نور رسانید و می صفا آورد
حیات بخش دلم شو چو آهویی ای عمر
دمی مرو که ترا این طرف خدا آورد
بلای عشق مرا بر سر آمد از ره چشم
ندید روز خوش ار بر سرم بلا آورد
درون میکده در بزمگاه رندان ریخت
ز سیر کوی مغان هر چه این گدا آورد
قضا نشد متغیر خوش آنکه داد رضا
بهر چه بر سر برگشته اش قضا آورد
نگوید آنکه سوی فانی آمد آن مه لیک
به خود رقیب سیه روی را کجا آورد