صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد
بهمدمان کهن دوستی به جا آورد
رسید باد مسیحا دم ای دل بیم
بر آر سرکه طبیب آمد و دوا آورد
نه من ز گرد رهش دل به باد دادم و بس
که باد مشک ختن هم ازین هوا آورد
برای چشم ضعیف رمد گرفته ما
ز خاک مقدم محبوب توتیا آورد
خیال بار که بر سر طبیب حاذق اوست
به جان خسته دلان مژده شفا آورد
شب فراق شد ابر دو دیده در باران
چو در خیال خود آن لعل جانفزا آورد
همیشه مردم چشمم برهنه بر می گشت
ندانم این همه بارانی از کجا آورد
کمال درانه دل با کبوتری در باره
که نامه ای به تو از بار آشنا آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر پیام عشق و دوستی را از سوی صبا دریافت میکند. او از باد به عنوان مریم مسیحا یاد میکند که خبر شفا و آرامش را برای دلهای رنجور میآورد. شاعر به یاد محبوب خود، درد فراق را تجربه کرده و چشمانش به باران اشک میافتد. او همچنین از کبوتر و نامهای اشاره میکند که از سوی دوست آشنا برایش آورده شده است. این اشعار بیانگر احساسات عمیق عشق، دوستی و انتظار هستند.
هوش مصنوعی: باد صبا پیامی از جانب دوست برای ما آورد و به همراه آن دوستی قدیمی را زنده کرد.
هوش مصنوعی: ای دل، خوشحال باش که باد مسیحا رسیده و درمانگر آمده است. حالا زمان آن است که نگرانیهایت را کنار بگذاری، چرا که طبیب با داروهایش آمده تا به تو کمک کند.
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر عشق و دلبستگیام به او، دل را به خطر ننداختم، بلکه آنچنان هوایی از گلهای ختن در این مسیر است که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: چشم بیمار ما که ضعف دیده دارد، از خاک پای محبوب تو دارویی آورده است.
هوش مصنوعی: تصور میکند که بار نگرانی و مشکلات بر دوش یک پزشک ماهر است و او با دانش و توانایی خود، امید به بهبودی و سلامتی را برای دلهای خسته و پر درد به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: شب جدایی فرا رسید و اشکهای چشمانم مانند باران میبارند. در ذهنم، آن گوهر جانبخش را به یاد آوردم.
هوش مصنوعی: همیشه وقتی مردم را میدیدم، چشمم به آنها خیره میشد و نمیدانستم چرا اینقدر غم و باران در دل من وجود دارد.
هوش مصنوعی: کمال در دل من با کبوتری در ارتباط است که پیامی را از یک آشنا برای تو آورده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟
تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر
که مرغ نغمه سُرا سازِ خوش نوا آورد
دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن
[...]
طریق شیوه رندی کسی بجا آورد
که روی دل سوی میخانه فنا آورد
نداشت نور صفا شام هجر ما آن مه
ز چهره نور رسانید و می صفا آورد
حیات بخش دلم شو چو آهویی ای عمر
[...]
دل غریب مرا بوی گل بجا آورد
کز آن بهار خبرهای آشنا آورد
به بوی پیرهن مصر بد مرساد!
که کار بسته ما را گرهگشا آورد
ز تیغ، فیض دم صبح عید می یابد
[...]
مرا دلیست که جان را به سر چهها آورد
دهم بباد که پیغام آشنا آورد
هزار عقده بدل داشتم تمام گشود
که بوی زلف تو باد گره گشا آورد
چه طعنه ها که بادراک و هوش چرخ زدیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.