گنجور

 
عراقی

دیدی چو من خرابی افتاده در خرابات

فارغ شده ز مسجد وز لذت مباحات

از خانقاه رفته، در میکده نشسته

صد سجده کرده هر دم در پیش عزی و لات

در باخته دل و دین، مفلس بمانده مسکین

افتاده خوار و غمگین در گوشهٔ خرابات

نی همدمی که با او یک دم دمی برآرد

نی محرمی که یابد با وی دمی مراعات

نی هیچ گبری او را دستی گرفت روزی

نی کرده پایمردی با او دمی مدارات

دردش ندید درمان، زخمش نجست مرهم

در ساخته به ناکام با درد بی‌مداوات

خوش بود روزگاری بر بوی وصل یاری

هم خوشدلیش رفته، هم روزگار، هیهات!

با این همه، عراقی، امیدوار می‌باش

باشد که به شود حال، گردنده است حالات

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۹ به خوانش سهیل قاسمی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عراقی

مست خراب یابد هر لحظه در خرابات

گنجی که آن نیابد صد پیر در مناجات

خواهی که راه یابی بی‌رنج بر سر گنج

می‌بیز هر سحرگاه خاک در خرابات

یک ذره گرد از آن خاک در چشم جانت افتد

[...]

نورعلیشاه

ما عاشقان مستیم افتاده در خرابات

باما سخن مگوئید از زهد و زرق و طامات

چندان شدیم سرمست از جام عشق جانان

کز خود نمیشناسیم تسبیح از تحیات

ایزن صفت ز غفلت خواب و خیال تا کی

[...]

رضاقلی خان هدایت

ای زن صفت به غفلت خواب و خیال تا کی

مردانه وار بگذر زین خواب و زین خیالات

از کشف و از کرامات بیهوده چند لافی

حیض الرجال آمد این کشف و این کرامات

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه