گنجور

 
ابن یمین

خرد را دوش میگفتم بخلوت

که ای بیدار دل پیر مجرد

که باشد کز می جود وی امروز

رخ اهل هنر گردد مورد

زبان بگشاد پیرکار و گفتا

علاء الدین و الدنیا محمد

سپهر حشمت و رفعت که دارد

بزیر پای همت فرق فرقد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

شده پاک از بدی میر ممجد

گشاده دست و منصور و مؤید

تنش صافی تر از جان محمد

بدو دین محمد شده مؤکد

چو تاج الملک با تیغ مهند

[...]

سوزنی سمرقندی

پری دیدار حوری یاسمن خد

دری رفتار کبکی نارون قد

نه نی خدوی اندر یاسمن رنگ

نه بی قد وی اندر نارون حد

برشک از نور رویش ماه و خورشید

[...]

قوامی رازی

ز عشق تو کشیدم گرد دل سد

نهادم در میان سینه مسند

به مسند در نشین فرمان همی ران

که دارد حسن تو ملک مؤید

نشان خال تو بر روی رنگین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه