ای آنکه بخوبی بمه چارده مانی
از دیده چرا همچو هلالی تو نهانی
هستی صنما غایت آمال و امانی
افسوس که غارتگر ایمان و امانی
بس صافتر و پاکتر از آب روانی
هم قوت دل از تو و هم قوت روانی
گر چه همه عمر ای مه بد مهر برانی
کز پیش خودم بی سببی دور برانی
محبوب همه خلق جهان همچو جهانی
آخر چو جهان ز ابن یمین از چه جهانی
آری تو مرا کی ببر خویش نشانی
من بنده گدا پیشه و تو شاه جهانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش معشوقی میپردازد که زیباییاش چون ماه کامل و درخشان است. شاعر از غیبت معشوق گلایه میکند و ابراز احساس میکند که معشوقش سرچشمهی امید و آرامش اوست. او به این موضوع اشاره دارد که با وجود دوری و جدایی، معشوق محبوب همه است و نگاهش به او سرشار از عشق و اشتیاق است. در پایان، شاعر خود را یک بنده فقیر معرفی میکند و معشوق را همچون سلطانی بزرگ و باعظمت میداند.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات همچون ماه روشن است، چرا از دید ما پنهانی و در خفا به سر میبری؟
هوش مصنوعی: وجودت ای عشق، آرزوی نهایی و آرزوی من است، اما افسوس که تو خود باعث ویرانی ایمان و آرزوهایم هستی.
هوش مصنوعی: تو مثل آب زلال و روان هستی که هم دل را خستگی نمیدهد و هم جان را تقویت میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه همیشه، ای ماه زیبای من، با بیمهری به من پشت کردهای، اما تو حتی بدون هیچ دلیلی از پیش من دور میشوی.
هوش مصنوعی: محبوب همه انسانها در دنیا، همچون جهان آخرت است. این جهان، بر اساس آراء ابن یمین، از کدام جهانی شکل گرفته است؟
هوش مصنوعی: بله، تو کی مرا از خودت بیخبر میکنی؟ من خواری هستم که به دنبالت آمدهام، در حالی که تو پادشاه جهانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست
گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه
گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
ای دوست به صدگونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی
چون ناز کنی ناز ترا نیست قیاسی
چون خشم کنی خشم ترا نیست کرانی
مانند میان تو و همچون دهن تو
[...]
روزی که تو آن زلف پر از مشک فشانی
ما را ندهد هیچ کس از مشگ نشانی
زلف تو شکنج است و تو بازش چه شکنجی
جعد تو فشانده است تو بازش چه فشانی
گاه این زبر سیم کند غالیه سائی
[...]
در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی
گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری
و آواز برآورده چو آواز جوانی
ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست
[...]
ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.