ای دوست به صدگونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی
چون ناز کنی ناز ترا نیست قیاسی
چون خشم کنی خشم ترا نیست کرانی
مانند میان تو و همچون دهن تو
من تن کنم از موی و دل از غالیه دانی
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای ماه
گویی نتوان کرد زِ یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میان سازمت ای دوست
گویی نتوان ساخت ز یک موی میانی
جانیست مرا جان پدر جز دل و جز تن
وین نیز بر من نکند صبر زمانی
گر گویی بفرست، نگویم نفرستم
با دوست بخیلی نتوان کرد به جانی
جانی بدهم تا به زیانی ز تو برهم
من سود کنم گر ز تو برهم به زیانی
جان بدهم و دل ندهم، کاندر دل من هست
مدح ملکی مال دهی شکر ستانی
شهزاده محمد ملک عالم عادل
کز شاکر او نیست تهی هیچ مکانی
تا او به امارت بنشست از پی گنجش
هر روز به کوه از زر بفزاید کانی
گیتی چو یکی کالبدست او چو روانست
چاره نبود کالبدی را ز روانی
کافیتر ازو دهر نپرورده امیری
وافیتر ازو ملک ندیده ست جوانی
او را ز پی فال پدر تخت فرستاد
تختی همه پر صورت و پر صنعت مانی
با تخت فرستاد یکی پیل چو کوهی
پیلی که بر او شیفته گشته ست جهانی
مر دولت را برتر ازین نیست دلیلی
مر شاهی را برتر ازین نیست نشانی
آنچیز کزین پیش گمان بود یقین گشت
دانی نتوان داد یقینی به گمانی
آن چیز کزین پیش خبر بود عیان گشت
دانی که نگیرد خبری جای عیانی
آب و شرف و عز جهان روز بهان راست
نا روز بهان جمله نیرزند به نانی
از بخشش او خالی کم یابم دستی
وزنعمت او خالی کم یابم خوانی
بابخشش او بحر چه چیزست: سرابی
باهمت او چرخ چه چیزست: کیانی
او را ز جفا دهر امان داد و نداده ست
مر هیچ شهی را ز جفا دهر امانی
با او به وفا ملک ضمان کرد و نکرده ست
با هیچ ملک ملک بدینگونه ضمانی
ای بار خدایی که کجا رای تو باشد
خورشید درخشنده نماید چو دخانی
زیر سخن خوب تو صد نکته نهانست
زان هر نکتی راست دگرگونه بیانی
فضل تو همی جوید هر فضل ستایی
مدح تو همی خواند هر مدحت خوانی
هر چند نهان همه خلق ایزد داند
از خاطر تو نیست نهان هیچ نهانی
پیکان تو مانند ستاره ست که نونو
هر روز کند بر دل خصم تو قرانی
اندر دل هر شیر ز قربان تو تیریست
وندر برهر گرد ز رمح تو سنانی
چون تیر و کمان خواستی اندر صف دشمن
انگشت کسی برد نیاردبه کمانی
چون تیغ به کف گیری هر جای بجویی
ا ز کشته و از خسته نگونی و ستانی
تا گیتی راست به هر فصلی طبعی
تا ایزد راست به هر روزی شانی
شاه ملکان باش و خداوند جهان باش
بگشای جهان را ز کرانی به کرانی
در خدمت تو هر چه به ترکستان ماهی
زیر علمت هر چه در آفاق میانی
دایم دل تو شاد به دیدار نگاری
شیرین سخنی نوش لبی لاله رخانی
چشم من و آن روز که بینم لب دجله
از رنگ علمهای تو چون لاله ستانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره روابط دوستانه و عشق به دوست و همچنین ستایش از یک پادشاه عادل، شهزاده محمد، است. شاعر به زیباییها و نازهای دوست اشاره میکند و میگوید که محبت و خشم او قابل مقایسه نیست. او از عشقش میگوید و اینکه جان و دلش را برای دوستش میدهد، حتی اگر در این راه متضرر شود.
در ادامه، شاعر به ویژگیهای پادشاه عادل میپردازد و او را بالاترین و بهترین پادشاه میداند. او میگوید که عدالت و بخشش او مانند دریایی بیکران است و هیچ پادشاهی نمیتواند به او برسد. شاعر همواره به برکت و نعمتهای او اشاره دارد و درخواست میکند که او را از جفاهای دنیا حفظ کند.
شاعر در نهایت، آرزوی موفقیت و پیروزی برای پادشاه را دارد و از خداوند میخواهد که او را همیشه خوشحال ببیند.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو به شیوههای مختلفی رفتار میکنی؛ گاهی زمانی را میگذرانیم که سخنان شیرین و محبتآمیز میگویی و زمانی دیگر با کلمات تند و تلخ با من صحبت میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی تو ناز میکنی، ناز تو را نمیتوان با چیزی مقایسه کرد، و وقتی خشمگین میشوی، خشم تو هم قابل اندازهگیری نیست.
هوش مصنوعی: من مانند فاصلهای که بین تو و دهانت وجود دارد، خود را از مو تن میکنم و دلم را با عطر خوشی پر میکنم.
هوش مصنوعی: میگویم از دل خود برای تو میگویم ای ماه، اما گویی نمیتوان از یک نقطه دهان باز کرد.
هوش مصنوعی: میگویم که ای دوست، از تن خودم چیزی در اختیارت میگذارم، اما به راستی نمیتوان از یک تار موی من هم چیزی ساخت.
هوش مصنوعی: من در دنیا هیچ چیز دیگری جز دل و بدن پدر ندارم و حتی اینها نیز نمیتوانند مرا برای مدتی سر پا نگه دارند.
هوش مصنوعی: اگر بگویی بفرست، من نمیتوانم بگویم که ارسال نمیکنم. با دوستی که بخیل است، نمیتوان به راحتی ارتباط برقرار کرد.
هوش مصنوعی: من حاضرم جانم را برای تو فدای زیانی کنم که ممکن است از تو به من برسد، چرا که اگر از تو آسیبی ببینم، برای من سودی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: آمادهام تا جانم را فدای تو کنم، اما دل را نمیدهم، چون در دل من، ستایش تو وجود دارد. اگر به من عطا کنی، من به جای شکرگزاری از تو، مدح و ستایش تو را میکنم.
هوش مصنوعی: پسر شاه محمد، حاکم عادل، در هیچ جایی از عالم، از نعمت شکرگزاری او کم نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که او به مقام و قدرت رسید، هر روز مانند گنجشک در پی گنج و ثروت به کوه میرود تا از معادن زر و طلا بیافزاید.
هوش مصنوعی: جهان مانند یک بدن است و روح در آن جای دارد. برای یک بدن، جدایی از روح غیرممکن است.
هوش مصنوعی: زمانه هیچگاه امیری بهتر از او پرورش نداده و جوانی نیز ملکهای کاملتر از او ندیده است.
هوش مصنوعی: او برای پیدا کردن سرنوشت پدر، تختی زیبا و هنرمندانه را فرستاد که پر از نقش و نگار بود.
هوش مصنوعی: یکی از لشکریان تاج و تخت، فیل بزرگی را فرستاد که مانند کوه است و جهانی از آن شیفته شدهاند.
هوش مصنوعی: برتری دولت و شاهی را نمیتوان با هیچ دلیلی یا نشانهای بیشتر از این توجیه کرد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که قبلاً تنها در ذهن ما به صورت گمان و حدس بود، حالا به واقعیت تبدیل شده است. میدانی، نمیتوان به یک گمان، یقین و اطمینان بخشید.
هوش مصنوعی: هر آنچه که پیش از این فقط در خیال و شنیدهها بود، اکنون به وضوح نمایان شده است. میدانی که هیچ خبری نمیتواند جای دیدن و عیان شدن را بگیرد.
هوش مصنوعی: آب و شرافت و عزت در دنیای روز روشن ارزشمند و حقیقی هستند، اما در روزهای تاریک و ناپایدار، همهچیز به خاطر لقمهای نان، ارزشش را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: از عطای او هیچگاه چیزی کم ندارم و از نعمتهایش هیچ وقت بینصیب نمیمانم.
هوش مصنوعی: بخشندگی او مانند دریایی است که هیچ چیز نمیتواند به عمق آن برسد و تلاش و تلاش او مانند آسمان گردانندهای است که فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: زندگی او را از آزار و سختیهای روزگار حفظ کرده، اما هیچ پادشاهی نتوانسته از این آزار و رنجها در امان باشد.
هوش مصنوعی: او به خاطر وفاداریاش، تمام ملک را در امانت گرفته و هیچ کس دیگری چنین امانی را نداشته است.
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، آیا اراده تو در کجاست که خورشید، به مانند دودی درخشان جلوهگر شود؟
هوش مصنوعی: در کلام زیبا و دلنشین تو، نکات بسیاری پنهان است که هر یک از آنها به گونهای متفاوت قابل بیان و تفسیر است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به ستایش و تمجید از خوبیها میپردازد، در واقع برای دریافت فضل و نعمت تو تلاش میکند و هر کسی که مدح و تعریف میکند، در حقیقت آوازه تو را میخواند.
هوش مصنوعی: هر چند همه انسانها در دل خود رازهایی دارند، اما خدا از همه آنها باخبر است و هیچ چیزی از نظر او پنهان نیست.
هوش مصنوعی: پیکان تو همچون ستارهای است که هر روز بر دل دشمن تو نشانه میرود و او را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: در دل هر شیر، به خاطر قربانی تو، دلی پر از شجاعت و قدرت وجود دارد و در هر دورانی، جلوهای از تیغ و قدرت تو نمایان است.
هوش مصنوعی: وقتی قصد داشته باشی به صف دشمن حمله کنی، باید به دقت عمل کنی و نباید کسی را بیدلیل آزار دهی. اگر این دقت و کارایی را نداشته باشی، مانند تیر و کمان تو اثرگذاری نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: اگر شمشیر به دست داشته باشی، هر جا که بروی، از قربانیان و آسیبدیدگان به غنیمت خواهی برد.
هوش مصنوعی: هر زمانی از سال، ویژگیهای خاصی دارد و خداوند هم برای هر روز از زندگی، نعمت و فضیلت خاصی قرار داده است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه پیشوای همه پادشاهان و مالک جهان، دنیای بزرگ را از گوشهای به گوشه دیگرش گشوده و فراخ کن!
هوش مصنوعی: هر چیزی که در خدمت تو باشد و به ترکستان برود، مانند ماهی که زیر پرچم تو است، هر آنچه در دنیا وجود دارد.
هوش مصنوعی: همیشه امیدوار باش که با چهرهی زیبا و کلام شیرین کسی دیدار کنی که لبهایش همچون نوش و چهرهاش مانند گل لاله است.
هوش مصنوعی: چشم من به انتظار روزی است که در کنار دجله، زیبایی لالهها را در رنگ پرچمهای تو ببینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست
گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه
گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
روزی که تو آن زلف پر از مشک فشانی
ما را ندهد هیچ کس از مشگ نشانی
زلف تو شکنج است و تو بازش چه شکنجی
جعد تو فشانده است تو بازش چه فشانی
گاه این زبر سیم کند غالیه سائی
[...]
در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی
گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری
و آواز برآورده چو آواز جوانی
ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست
[...]
ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
[...]
ای کس به سزا وصف تو ناکرده بیانی
حیران شده از ذات لطیف تو جهانی
ذاتت نه مکان گیر ولیکن ز تصرف
خالی نه ز آیات تو یک لحظه مکانی
بردیده نهان ذات تو از کشف ولیکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.