آن غالیه گون نقش نگر بر گل سوری
بر ماه دو هفته رقم است از گل سوری
چشم بد حساد که بر کنده ز سر باد
افکند ز تو دورم و فریاد ز دوری
از ظلمت فرقت برهان ذره وشم ز آنک
چون چشمه خورشید فلک منبع نوری
زلف ار نکند بر رخت آرام عجب نیست
کس بر سر آتش ننمودست صبوری
با زلف بگو کابن یمین میخرد از تو
یکموی بجانی بچه در بند قصوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت یک معشوقه اشاره دارد و احساس دوری و حسادت را به تصویر میکشد. شاعر از زیباییهای او، شگفتیهایی مثل موهایش و تأثیرش بر زندگیاش سخن میگوید و همچنین از شدت عشق و رنجی که از جدایی میکشد، ابراز ناراحتی میکند. در کل، این شعر ترکیبی از تمجید، احساسات عمیق و نارضایتی ناشی از دوری معشوق است.
هوش مصنوعی: به نقش زیبایی که بر روی گل سرخ با رنگ و حالتی خاصی وجود دارد، دقت کن. شکوه و جاذبهاش به قدری است که میتوان گفت مانند نوری که بر صورت ماه در دو هفته به طور خاص نمایان میشود، زیبا و جذاب است.
هوش مصنوعی: حسادت و چشم بدی که از دور به من مینگرد، باعث شده که از تو دور بیفتم و از این جدایی فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: از تاریکی جدایی نجات بده، مانند ذرهای که در نور میدرخشد، زیرا همچون چشمهای که خورشید است، آسمان من منبعی از نور است.
هوش مصنوعی: اگر موهای تو روی چهرهات آرامش نداشته باشد، جای تعجب نیست؛ چرا که هیچکس در برابر آتش، صبوری از خود نشان نداده است.
هوش مصنوعی: با زلف خود بگو که یمین، تنها یک مو از تو میخرد در ازای جان بچهای که در بند قصوری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری
چون سنگدلان دل بنهادیم به دوری
بعد از تو که در چشم من آید که به چشمم
گویی همه عالم ظلمات است و تو نوری
خلقی به تو مشتاق و جهانی به تو روشن
[...]
گر تو دل ما سوختی از آتش دوری
ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری
هر چند که دور از تو چو فرهاد فتادیم
چون سنگدلان دل ننهادیم به دوری
دانم نخوری غم ز هلاک من رنجور
[...]
مختار نبودم که فتادم ز تو دوری
درماندهام ای دوست به هجران ضروری
بیرون مرو از سینهٔ بیکینه که جانی
غایب مشو از دیدهٔ غمدیده که نوری
هر نامهٔ موزون که به سوی تو نوشتم
[...]
ای هر نفس تافته بر دل ز تو نوری
از سرّ تو جان یافته هر لحظه سروری
در سایه جان ز آتش سودای تو سوزیست
آن نیست که خاص است ظهورت به ظهوری
تا پرتو خورشید تو بر کون بتابید
[...]
سودای تو آتش زده در رخت صبوری
از آب کجا تشنه کند صبر به دوری
پای از دل اغیار برون نه که بریبی
در خانه ظلماتی ای پیکر نوری
خاموشم اگر ناله من گوش تو آزرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.