ایزلف تو سر تا قدم آشوب جهانی
وی در چمن حسن قدت سرو روانی
یکنقطه موهوم سخنگوی نمودی
در دایره ماه که این هست دهانی
چون سایه رخسار تو خورشید ندیدست
چون داد چنین روشن از آنچهره نشانی
بوسی بروانی لب میگونت روان کرد
برخاست خریدار بهر سوی روانی
برخاسته ایم از سر جان تا بنشینیم
در پای سهی سرو خرامانت زمانی
دور از رخ زیبای تو در چشم پر آبم
مژگان شده هر یک چو گهر دار سنانی
جان در سر سودای تو کردیم و نگفتیم
در حضرت جانان که کند یاد ز جانی
بگشاد کمین ناوک مژگان چو کشیدی
از عنبر تر بر سپر ماه کمانی
چون ابن یمین دست در آرد بمیانت
آن به که شود این تن خاکی بکرانی
ز آنروی که خلوتگه یاران سبکروح
دانم که تحمل نکند بار گرانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به زیبایی توصیف میکند که ایزلف، با زیبایی برجستهاش، بهطور کامل دنیای اطرافش را تحت تأثیر قرار داده است. او به مانند سروی در چمن میدرخشد و زیباییاش به گونهای است که دیگران را مجذوب میکند. شاعر بیان میکند که چهرهاش به خورشید نورانی میماند و در این بینظیری، لبانش پر از شیرینی و دلربایی هستند. او در دل آرزوهایش به عشق و خواستهایش میپردازد و تحمل دوری از زیبایی او برایش دشوار است. در نهایت، شاعر احساس میکند که برای دیدار با محبوبش آماده است و نمیتواند بار غم جدایی را به دوش بکشد.
هوش مصنوعی: دوست من، تو با زیباییهای خود دنیایی از آشوب را به وجود آوردهای، در حالی که قدت مانند سرو در میان گلها به آرامی میرقصد.
هوش مصنوعی: یک نقطهٔ غیرواقعی در دایرهٔ ماه، صدایی را به نمایش میگذارد که این نمایش به مانند دهانی است.
هوش مصنوعی: چون خورشید نتوانسته چهره تو را ببیند، اینگونه روشنایی از چهرهات ساطع شده است.
هوش مصنوعی: لبهای زیبای تو با بوسهای شیرین به جانت زنده میشود و تو همچون یک فرشته به سمت کسانی که تو را میخواهند، در حرکت هستی.
هوش مصنوعی: ما از عمق جان خود برآمدهایم تا مدتی در زیر سایهی نازک و زیبايی تو بنشینیم.
هوش مصنوعی: من به دور از چهره زیبا و دلنشین تو، چشمانم پر از اشک است و مژگانم به مانند دانههای گرانبها و شفاف شدهاند.
هوش مصنوعی: ما در دل خود شیفتگی و عشق به تو داریم و هرگز در پیشگاه محبوب اصلی نگفتیم که او از یاد ما بگذرد.
هوش مصنوعی: چشمهای دلربا و زیبا به مانند تیرهای زنندهای هستند که وقتی به تیر کمان (صورت) ماه برخورد میکنند، زیبایی و عطر دلپذیرش را منتشر میسازند.
هوش مصنوعی: زمانی که ابن یمین به یاری تو بیاید، بهتر است که این جسم خاکی از بین برود.
هوش مصنوعی: از آنجا که میدانم محل تجمع دوستانی که روحیهای سبک و شاد دارند، نمیتواند بار سنگینی را تحمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست
گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه
گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
ای دوست به صدگونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی
چون ناز کنی ناز ترا نیست قیاسی
چون خشم کنی خشم ترا نیست کرانی
مانند میان تو و همچون دهن تو
[...]
روزی که تو آن زلف پر از مشک فشانی
ما را ندهد هیچ کس از مشگ نشانی
زلف تو شکنج است و تو بازش چه شکنجی
جعد تو فشانده است تو بازش چه فشانی
گاه این زبر سیم کند غالیه سائی
[...]
در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی
گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری
و آواز برآورده چو آواز جوانی
ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست
[...]
ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.