روز جشن عربست ای مه خوبان عجم
وقت شادیست مباش از غم ایام دژم
می خور اندوه و غم گیتی بد عهد مخور
که کرا می نکند گیتی بد عهد بغم
بعد ازین رایت عیش و طرب افراخته دار
کز افق ماه نو عید برافراخت علم
روز عیدست بخور باده گلگون و بده
کآرزو میکندم باده ولی با تو بهم
باده از دست تو در مجلس دستور جهان
آب حیوان بود اندر چمن باغ ارم
جان فزاید می گلگون ز کف همچو توئی
خاصه در مجلس دارای عرب شاه عجم
آصف عهد علاء دول و دین هندو
که بود تارک ترک فلکش زیر قدم
آن جوانبخت که دائم فلک پیر بود
بر درش حلقه صفت پشت بخدمت زده خم
آنکه از غیرت بحر کف او ابر بهار
دارد اندر دل و در دیده مدام آتش و نم
کان ممسک بسخا چون کف رادت نبود
رشحه کوزه شناسد خرد از بحر خضم
دشمن از وی شود انجم صفت از مهر نهان
گر چه ز انجم بودش بر صفت مهر حشم
تیغ برانش گه رزم تو گوئی که مگر
رود نیل است روان گشته دراو آب بقم
خسروا چون سخن از رتبت و جاه تو رود
آسمانرا نرسد دم زدن از ملکت جم
کسوت ملک ببالای تو خیاط ازل
آن چنان دوخت که یکحبه نه بیش است و نه کم
تا در حضرت میمون تو اقبال گشاد
دولت احرام درش بست چو زوار حرم
صیقل رأی تو چون آینه از زنگ زدود
هر چه بر صفحه اوراق بد از ظلم و ظلم
شد سیاه آینه جان بد اندیش ز زنگ
بس که دادش فلک آینه گون عشوه و دم
گر بر آهو بره از نام تو حرزی بندند
از دلیری نخورد شیر جز از شیر اجم
خاکپای تو اگر باد رساند بچمن
گردش از دیده نرگس ببرد آفت نم
خلق را گر نزدی داعی جود تو صلا
کی بصحرای وجود آمدی از کتم عدم
حرص را گر چه بود علت جوع کلبی
چار پهلو کند از خوان نوال تو شکم
خرد ار رأی تو بیند که ببازار فلک
از زر مغربی مهر روانست درم
بر دعا ختم کند ابن یمین مدح ترا
ز آنکه بر کسوت مدح تو دعائیست علم
تا ز نوک قلم کاتب تقدیر بود
بر رخ تخته گردون به بد و نیک رقم
بادش از آب سیه دیده بکردار دوات
هر که سر بر خط فرمانت ندارد چو قلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به جشن و شادیای اشاره دارد که در آن باید از غم و اندوه دوری کرد و به خوشیها پرداخت. شاعر از می و باده صحبت کرده و بر لزوم شکرگزاری در روز عید تأکید دارد. او به ویژگیهای ویژه شخصیتی دارای جاه و مقام اشاره میکند و از جوانب فضل و بخشایش او میستاید. همچنین به زیباییهای طبیعت و تأثیراتی که بر زندگی انسانها دارد، اشاره میشود و شاعر یادآور میشود که چگونه شخصیتهای بزرگ از فضیلتها و خصایص نیکو بهرهمند هستند. در نهایت، شاعر بر اهمیت دعا و مدح در مقامهای بزرگ تأکید میکند و به قدرت قلم و سرنوشت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: امروز روز جشن و شادی برای عربهاست، ای ماه زیبای بیگانگان. وقت خوشحالی است، پس از غم و اندوه گذشتۀ خود دوری کن.
هوش مصنوعی: شراب بنوش و به غم و ناکامیهای دنیا دل مبند، زیرا هیچکس در این دنیا نمیتواند به خاطر اندوهها به دیگران وفادار بماند.
هوش مصنوعی: پس از این، پرچم شادی و خوشی را برپا کن، زیرا از افق، ماه نو عید را به اهتزاز درآورده است.
هوش مصنوعی: روز عید است، بادهٔ سرخی بنوش و به من بده، زیرا من آرزو میکردم که باده بنوشم، اما همراه تو.
هوش مصنوعی: در مجلس تو، نوشیدنی که در دستت است، به مانند آب حیات در باغ ارم میباشد.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب قرمز جان را فزونی میبخشد، تو نیز مانند او به ویژه در جمع افرادی که از نظر مقام و ثروت شایسته هستند، درخشان و خاص هستی.
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت آصف اشاره دارد که در زمان علاء الدوله و دین هندو زندگی میکرد و بیان میکند که او شخصیتی برجسته و با نفوذ بوده است. همچنین به اشاره به تأثیر او بر دنیا و ملاحظات اجتماعی و سیاسی دوران خود دارد. به طور کلی، این بیت به وضعیت و نقش آصف در تاریخ و جامعه اشاره میکند و نشاندهنده جایگاه والای اوست.
هوش مصنوعی: آن خوشاقبال کسی است که همواره تقدیر برای او در پاسخگویی به درگاهش آماده است و به رسم ادب، در برابرش خم شده است.
هوش مصنوعی: کسی که از غیرت و شجاعتش به اندازهای برخوردار باشد که در دل و چشمانش همواره شعلهای از عشق و همچنین اشکهای محبت وجود داشته باشد، همانند دریا که به خاطر غنای خود، باران بهاری را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: بیشتر از آنکه بخواهی از دست بدهی، سخاوت و generosity را در دل خود پرورش ده. چراکه خرد و دانش واقعی، همچون مفهوم معین و عمیق در یک کوزه، تنها در عمق وجودت قابل شناسایی است.
هوش مصنوعی: اگر دشمنی از او به ستارهها شبیه شود، این به دلیل پنهان بودن مهر و محبت اوست. هرچند که به ستارهها تشبیه شده، ویژگی محبت و مهربانی همیشه در پس آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: تیغ تند و برندهاش چنان است که گویی در میدان جنگ، نیرومند و سرکش مانند رود نیل در حال جریان است و آب خروشانش در درونش به راه افتاده است.
هوش مصنوعی: وقتی سخن از مقام و جایگاه تو به میان میآید، کسانی که در مرتبهای پایینتر هستند، حتی از آسمان هم نتوانند درباره ی مملکت جم صحبت کنند.
هوش مصنوعی: لباس سلطنتی که بر دوش توست، به دست خیاطی که از ابتدا تمام عالم را خلق کرده، به گونهای دوخته شده که نه چیزی از آن کم است و نه چیزی به آن افزوده شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در حضور تو بخت و اقبال روی خوش نشان داد، مانند زائری که در حرم بسته میشود و وارد آرامش میگردد، برکت و خوشبختی از آن او خواهد شد.
هوش مصنوعی: دقت نظر و تفکر تو مانند آینهای است که زنگارها را از خود دور کرده و هر آنچه ناپسند و ناشایست بر صفحات زندگی وجود دارد را پاک کرده است.
هوش مصنوعی: آینهی جان شخص بداندیش تیره و سیاه شده است، بهخاطر زنگارهایی که از طرز رفتارهای سخت و تند فلک بر آن نشسته است؛ زیرا مدام به او فریب و ناز و عشوه داده است.
هوش مصنوعی: اگر بر آهو برهای از نام تو حفاظ بگذارند، از شجاعت او شیر تنها از شیر آجم نمینوشد.
هوش مصنوعی: اگر بادی خاک پای تو را به من برساند، چنانچه نگاهم به تو بیفتد، آسیب و آفتی نمیتوانند به من برسند.
هوش مصنوعی: اگر صدای بخشندگی تو به گوش مردم نرسد، چگونه ممکن است به دشت وجود قدم بگذارند؟ تو از عالم نیستی به اینجا آمدهای.
هوش مصنوعی: هرچند که حرص و علاقه به داشتن بیشتر میتواند موجب گرسنگی شود، اما حتی سگ هم با اینکه گرسنه است، از سفرهی نعمت تو دست برنمیدارد و سیر نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر اندیشه تو ببیند که در بازار فلک، طلا و نقرهای از سرزمین مغرب میدرخشد، پس توجه کن که ارزش و جایگاه آن در کجاست.
هوش مصنوعی: ابن یمین در مدح تو دعا میکند، زیرا مدح تو خود نوعی علم و معرفت است که باید در آن توجه شود.
هوش مصنوعی: تقدیر و سرنوشت انسانها به وسیله قلم خداوند بر صفحه گیتی نوشته شده است و شامل خوبیها و بدیها میشود.
هوش مصنوعی: بادش از آب تیره کارنامه را نوشت، هر کسی که سر بر فرمانت ندارد مثل قلم نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم
آبها جاری و می روشن و دلها بی غم
باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست
ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم
خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی
[...]
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری بتن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم
تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی
[...]
چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم
وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم
بچگان زاد مدور تنه، بیقد و قدم
صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم
تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم
آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم
از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید
چو پراکنده بمینا در دینار و درم
لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار
[...]
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا شدهاند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.