تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم
آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم
از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید
چو پراکنده بمینا در دینار و درم
لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار
همچو آمیخته پیروزه و بیجاده بهم
سمن از باد همی جنبد چون پشت شمن
چمن از لاله همی خندد چون روی صنم
بوستان بر گل هر روز همی آرد گل
وآسمان بر گل هر روزه همی بارد نم
گر نخورد آب طبر خون و بقم لاله ستان
چون بیاراست چمن را بطبر خون و بقم
لاله نعمان مانند یکی جام عقیق
زده از غالیه اندر بن آن جام رقم
بلبل از گلبن با چنگ بهم ساخته نای
صلصل از عرعر با زیر بهم ساخته بم
چمن آراسته از دیبا چون کاخ قباد
گلشن افروخته از گوهر چون افسر جم
ابر با کوس وعلم بسته مصاف از بر کوه
نعره رعدش کوس است و همی برق علم
گلبنان صف زده آراسته پیرامن باغ
همچو پیرامن تخت شه استاده خدم
خسرو آدمیان تاج کیان لشگری آن
که به نیکیش زند هرچه بنی آدم دم
بقلم بحر دمانست و همه موجش زر
بسنان ابر دمانست و همه سیلش دم
از بس جودش مردم نکند یاد نیاز
وز بس دادش مردم نبرد نام ستم
مهر او جان موالی بسپارد بنشاط
کین او طبع معادی بسپارد به الم
ز سخا و کرمش مردم نشناسند چه حرص
ز نشاط و طربش مردم نشناسند چه غم
الم از تیغش بر کرگدن و شیر و پلنگ
وز کفش بر درم و دیبه و دینار الم
گر دو صد شهر بگیرد نکند فخر بدان
گر دو صد گنج ببخشد نکند روی دژم
ای جهانگیر و جهانبخش بمردی و کرم
ای جگر سوز و دل افروز بشمشیر و قلم
با رضای تو ظلم گردد مانند ضیا
با خلاف تو ضیا گردد مانند ظلم
دل میران ز غم هیبت تو یافته رنج
قد شاهان ز پی خدمت تو یافته خم
آن شهانی که همی چرخ بسایند بپای
فخر دارند که سرشان تو بسائی بقدم
جان خویشان تو از ماه طرب یابد نور
چشم خصمان تو از دود بلا گیرد نم
عید فرخنده فراز آمد و نوروز بزرگ
هر دو بگذار بکام دل و غمها کن کم
ای بمردی و جوانمردی و نام از بر لوح
به ثنای تو قلم هرگز ننویسد قدتم
ای به پیمان شفیع تو خداوند عرب
وی بفرمان تو پیوسته خداوند عجم
تا نه چون سیم بود سنگ بمقدار و بلون
تا نه چون سم بود شهد بآثار و بشم
ناصحانت را هر جای حجر باد چو سیم
حاسدانت را هر جای عسل باد چو سم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف زیباییهای طبیعت و جشن نوروز سروده شده است. شاعر از جلوههای بهاری مانند گلها، آهوها و چمنهای سرسبز سخن میگوید و به زیبایی باغها و دلانگیزی روزگار اشاره میکند. او همچنین به ویژگیهای پادشاهی چون فراوانی، سخاوت، و عدل اشاره دارد و از حال و روز مردم در زیر سایه این پادشاهی سخن به میان میآورد. شاعر با اشاره به قدرت و مفاخر پادشاه میگوید که او با بخششها و کرمهایش مردم را شاد میکند و به طور کلی، فضایل و خصوصیات نیک وی را ستوده و او را ستارهی دیار میداند. در پایان، شاعر به عید نوروز اشاره کرده و آرزوی شادی و کاهش غمها را برای مردم دارد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، چون باغی زیبا و پر از گل و خوشبوست، آهوها در امن و آرامش بر روی چمنها در حال چرا هستند، مانند پرندگانی که در حرم امن و محفوظ زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: در کنار سوسن، برگهای گل زرد و سفید دیده میشوند؛ مانند اینکه در دینار و درم پراکنده شدهاند.
هوش مصنوعی: درختان و گلها با وزش باد بهاری به هم گره خوردهاند، گویی که پیروزی و شکست با هم در هم آمیختهاند.
هوش مصنوعی: گلهای سمن در باد به آرامی حرکت میکنند و چمن در کنار لالهها خود را شاداب و سرزنده نشان میدهد، درست مثل لبخند زیبای یک معشوق.
هوش مصنوعی: بوستان هر روز گلهای جدیدی به خود میبیند و آسمان نیز هر روز بر این گلها باران میبارد.
هوش مصنوعی: اگر خون لالهها به آب طبرستان نریزد، وقتی چمن را با خون لالهها آراسته کنند، جلوهای ندارد.
هوش مصنوعی: گل لالهای که در دشت نعمان روییده، همچون جامی از عقیق است که نقش و نگار زیبایی در درون آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: بلبل از باغ گل با نغمهاش هماهنگ شده و صدای نای با صدای عرعر درختان نیز در هماهنگی است.
هوش مصنوعی: چمن به زیبایی آراسته شده است و مانند کاخ قباد جلوهگری میکند، همچنین گلشن با درخشش خود همچون زینتی از جواهرات دیده میشود.
هوش مصنوعی: ابر که به صورت یک نیروی عظیم و با پرچم و علم آماده نبرد است، از بالای کوه فریاد رعدش مانند صدای طبل جنگ زده میشود و در عین حال برق درخشان نیز نشانه قدرت اوست.
هوش مصنوعی: در اطراف باغ، درختان زیبا و سرسبز به صف ایستادهاند، مانند دربانی که در اطراف تخت پادشاه برای ارائه خدمت آماده است.
هوش مصنوعی: خسرو آدمیان، یعنی بهترین انسانها، مانند تاج سلطنت است. او لشکری را رهبری میکند که با خوبی و نیکیاش، هر چه از نسل آدمی است را حمایت میکند.
هوش مصنوعی: خنای زندگی مانند دریا است که در آن امواجی از طلا وجود دارد و باران نیز مانند سیلی است که در جریان است.
هوش مصنوعی: به دلیل بخشش زیاد او، مردم به یاد نیازی نمیافتند و به خاطر سخاوتش، کسی بر او نام ستم نمیگذارد.
هوش مصنوعی: محبت او جان بندگان را با شوق و نشاط میسپارد، در حالی که طبع او معادی را با درد و رنج منتقل میکند.
هوش مصنوعی: افراد به خاطر سخاوت و بزرگواری او او را نمیشناسند و نشانههای علاقه و شادیاش را نمیبینند؛ همچنین، غم و اندوهش نیز برای دیگران قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: غم و درد او از کشتن جانورانی مانند کرگدن، شیر و پلنگ به وجود میآید و همچنین از بین رفتن ثروت و داراییاش که در کفشها، پارچههای گرانقیمت و سکههایش نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر کسی دوصد شهر را به چنگ آورد، در آن حال به خود نبالد و فخر نکند. حتی اگر دوصد گنج wealth را هم به کسی ببخشد، بازهم نباید روی غمگینی به خود بگیرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر جهان تسلط داری و آن را در دست میگیری، تو با مهربانی و بزرگواری خود دلی را میسوزانی و روحی را شاد میکنی، هم با شمشیر و هم با قلم.
هوش مصنوعی: هرگاه رضایت تو باشد، ظلم در زندگی مانند نور درخشان میشود، اما اگر خلاف خواستهات باشد، حتی نور هم به مانند ظلمت و تاریکی درمیآید.
هوش مصنوعی: دلها از غم زیبایی تو به درد آمده و زحمتهایی که برای خدمت به تو کشیده میشود، مثل زحمتهای شاهان است.
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش از جایگاه بلند و مقام والای فردی اشاره دارد که سرنوشت و روزگار بر او تاثیر میگذارد. کسانی که در دنیا به مقام و منزلت رسیدهاند، به خاطر وجود چنین شخصیتی احساس افتخار میکنند. به عبارت دیگر، این فرد به قدری با عظمت است که دیگران به خاطر او به خود میبالند و اعتبار مییابند.
هوش مصنوعی: جان نزدیکان تو از زیبایی و شوق زندگی روشن میشود، در حالی که دیدگان دشمنانت از مشکلات و سختیها اندوهگین میگردد.
هوش مصنوعی: عید خوب و خوشی فرا رسیده و نوروز بزرگ نیز به همراه آن است. بیایید هر دو را به دل خوش بگذرانیم و غمها را کم کنیم.
هوش مصنوعی: تو به محافظت از زندگی و شخصیت نیکو مشهور هستی و هیچگاه نام تو بر روی لوحی برای ستایش از قد و قامت تو نوشته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ای کسی که برای تو خداوند عرب و عجم به عنوان شفیع و پشتیبان قرار دارد و همواره تحت فرمان تو هستند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند سیم درخشان و زیبا نباشد، سنگ در اشکال و اندازههای مختلف وجود دارد. همچنین تا وقتی که مانند سم زهرآلود نباشد، شهد نیز اثرات و نشانههایی ندارد.
هوش مصنوعی: مشاوران و نصیحتگویان خود را در هر کجا مثل سنگ حسابی و بیفایده بدان، و حاسدانت را در هر جا همچون عسل ببین که شیرین و جذاب هستند، ولی در واقع سموم مضر پشت آنها نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم
آبها جاری و می روشن و دلها بی غم
باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست
ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم
خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی
[...]
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری بتن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم
تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی
[...]
چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم
وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم
بچگان زاد مدور تنه، بیقد و قدم
صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا شدهاند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
[...]
صاحب عالم عادل ملک اهل قلم
ملکت آرای وزیر ملک ترک و عجم
ملک ترک و عجم را تو وزیری فرخ
همچو برسید صدیق و چو بر آصف جم
آسمان قدر وزیری که بپیروزی بخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.