ای آفتاب رویت از غایت نکویی
افزون ز هرچه دانی برتر ز هرچه گویی
گر نیکویی رویت یک ذره رخ نماید
دو کون مست گردد از غایت نکویی
یارب چه آفتابی کاندر دو کون هرگز
در چشم جان نیاید مثلت به خوبرویی
چون از کمال غیرت بر جان کمین گشایی
از خون عاشقانت روی زمین بشویی
عطار در ره او از هر دو کون بگذر
وانگه ز خود فنا شو گر مرد راه اویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و زیبایی صورت معشوق میپردازد و میگوید که زیبایی او فراتر از همهی تصورات و گفتهها است. اشاره میکند که چهرهاش اگر تنها یک ذره از زیباییاش نمایان شود، دو جهان (دنیا و آخرت) از زیبایی او مست میشوند. شاعر از خداوند میخواهد که چنین زیباییای در دنیا وجود ندارد که در چشم جان قابل مشاهده باشد. او همچنین به این نکته اشاره میکند که اگر خداوند بخواهد، میتواند به عاشقان آسیب برساند و حتی خون آنها را بر روی زمین بریزد. در نهایت، شاعر به عطار (عاشق و سالک) میگوید که اگر در مسیر عشق واقعی قرار دارد، باید از خود بگذرد و به عشق الهی بپردازد.
هوش مصنوعی: ای خورشید زیباییات، از حد زیبایی فراتر رفتهای و برتر از هر چیزی هستی که میشناسیم و میگوییم.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهرهات تنها کمی نمایان شود، آسمان و زمین از شدت زیبایی به وجد میآیند.
هوش مصنوعی: ای خدای من، چه خورشیدی است که در دو جهان هیچگاه در چشم جان نمیافتد، مثل تویی از نظر زیبایی.
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر غیرت و محبت خود، به جان عاشقان آسیب میزنی، خون آنها را بر روی زمین میریزی.
هوش مصنوعی: عطار میگوید که اگر واقعاً در مسیر الحق و حقیقت قدم برداری، باید از همه چیز در این دنیا و جهان مادی بگذری و حتی از خودت نیز فانی شوی. برای کسی که در جستجوی حقیقت است، این گذر از خود، ضروریست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی
بدخو چرا شدستی آخر مرا نگویی
در نیکویی تمامی در بدخویی بغایت
یارب چه چشم زخمست خوبیت را نکویی
گه دوستی نمایی گه دشمنی فزایی
[...]
ای طره های خوبان از نافه تو بویی
هژه هزار عالم در عرصه تو گویی
چون شمع جمله دادی پروانه غمت را
وانگه ز تو ندیده پروانه هیچ رویی
حسن هزار لیلی از گلبن تو رنگی
[...]
ای طرههای خوبان، از نافهٔ تو بویی
هجدههزار عالم، در عرصهٔ تو گویی
چون شمع، جمله رویی در بزمگاه دلها
وانگه ز تو ندیده، پروانه هیچ رویی
ای دست غیرت تو، در چارسوی عشقت
[...]
ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی؟
وی بوی مهربانی، وه از کدام بویی؟
گر چه غمت به خونم تعویذ می نویسد
تعویذ جانت سازم، ای آیت نکویی
پنهان مشو ز دلها، آتش زن آشکارا
[...]
هر کس به جست و جویی هر گوشه گفت و گویی
در پرده وصالش کس ره نبرده بویی
یک چند بت شکستند یک چند بت پرستند
در هر سری هوایی ما را هوای رویی
جایی که حاضر آید خوبان هر دو عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.