ای دست منت تو بمن بنده در دراز
درگاه تو ز حادثه من بنده را جواز
درهای رنج بسته بمن بر سخای تو
بر من در سرای تو بیگاه و گاه باز
صد کس نیازمند من و من بجاه تو
در خدمت تو از همه آفاق بی نیاز
امروز بی تو خیره و سرگشته مانده ام
جان در میان آتش و دل در دهان گاز
از غبن روزگار پر از آب هر دو چشم
اندر ستاره دوخته شبهای دیر یاز
گر دانمی که جای تو اندر هری کجاست
زان سو بطبع خوش کنمی روی در نماز
دردا بکام خویش ، نه در پایگاه خویش
پوشیده مهره باخت بداندیش مهره باز
اندر جهان که دید و که دانست کین چنین
جغد حقیر غدر کند با سپید باز؟
کار جهان خدای جهان این چنین نهاد
نفع از پی گزند و نشیب از پی فراز
گر کار چند روز بر آشفت اندکی
نیکو شود ببخت خداوندگار باز
در ناز و در نیاز چه باید نشاط و غم ؟
چون پایدار نیست بمابر نیاز و ناز
ای مهتری که سیرت و افعال خوب تست
بر جامۀ بزرگی و آزادگی تراز
زودا که باز یابم و بینم بکام خویش
آن عیش روح پرور و آن بخت کارساز
بی دیدن تو رسته نگردد بهیچ روی
جان من از تفکر و شخص من از گداز
چون اعتقاد بنده شناسی ، خود این بسست
ابرام گشت بی حد و گفتار شد دراز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از وضعیت خود و پیوندش با خداوند سخن میگوید. او خود را بندهای نیازمند توصیف میکند که در درگاه خداوند منتظر رحمت و بخشش است. شاعر در عذاب و سردرگمی به سر میبرد و به ناتوانی و غم روزگار اشاره میکند. او تأکید میکند که حتی در سختیها و رنجها، امید به فضل و کرم خداوند دارد و به دنبال راهی برای بازگشت به حالت خوش و بخت خوب است. در نهایت، او بر این باور است که تنها با شناخت خدا و ارتباط با او میتواند آرامش پیدا کند و از رنجهای زندگی رهایی یابد.
هوش مصنوعی: ای دست پرمهر تو به من که غلام تو هستم، در برابر درگاهت همیشه زندهام و از حوادث دنیا، افکار و مشکلاتم را به تو منتقل میکنم و خواستار جواز و اجازه از تو هستم.
هوش مصنوعی: درهای مشکلات و دردها به روی من بسته است، اما به مهربانی تو در خانهام در هر زمان که بخواهم، باز میشود.
هوش مصنوعی: صد نفر به کمک من نیاز دارند، اما من برای تو کار میکنم و در خدمت تو هستم. از همه چیز و همهجا بینیازم.
هوش مصنوعی: امروز بدون تو حیران و سردرگم ماندهام؛ جانم در آتش است و دلم به شدت میتپد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از تلخیها و دشواریهای زندگی صحبت میکند و بیان میکند که به خاطر روزگار سخت و غمانگیز، چشمانش پر از اشک است. او به جای نگرانی در شبهای طولانی و تاریک، به ستارهها نگاه میکند، به امیدی که در دل شب وجود دارد. این اشاره به تلاش برای یافتن نور و امید در میان تاریکیها است.
هوش مصنوعی: اگر میدانستم که کجا باید در هری به تو نزدیک شوم، با دل خوشی در نماز به سوی آنجا روی میآوردم.
هوش مصنوعی: آه، چقدر دلم میخواهد که به آرزوهایم برسم، نه اینکه در جایگاه خودم پنهان بمانم. کسی که بداندش به دیگران آسیب میزند، در بازی زندگی شکست خورده است.
هوش مصنوعی: در این جهان چه کسی را دیده و چه کسی را شناخته که این جغد حقیر بتواند بر پرواز باز سفید غالب آید؟
هوش مصنوعی: خدای جهان سرنوشت دنیا را به این نحو مقدر کرده است که منافع همواره در پی آسیبها و مشکلات هستند و کمبودها و چالشها به دنبال پیشرفتها و موفقیتها میآیند.
هوش مصنوعی: اگر کارها مدتی به هم بریزد، با تلاش و کمی نیکویی، سرانجام به لطف خداوندگار بهبود خواهد یافت.
هوش مصنوعی: در حالت ناز و وابستگی، چرا باید شادی و غم را دنبال کنیم؟ زیرا این احساسات پایدار نیستند و بر اساس خواستهها و نیازهای ما متغیرند.
هوش مصنوعی: ای بزرگمرد، تو خصلتها و رفتارهای نیکویی داری که در وجودت نمایان است و این ویژگیهای بزرگ و آزادگیات بر قامت تو مینشیند.
هوش مصنوعی: ای کاش دوباره به خوشیهایی که مرا شاداب میکنند و شانسهای مساعدی که در زندگی دارم، دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: بدون دیدار تو، جان من به هیچوجه آرام نمیگیرد و لحظهای از فکر تو دور نمیشود.
هوش مصنوعی: زمانی که اعتقاد به شناخت خداوند پیدا شد، این کفایت کرد و باعث شد رابطه قویتری ایجاد شود و سخن به طول انجامید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هجر روی و لعل تو،ای لعبت طراز
بر روی زرد کرده ام از خون دل تراز
ناکامم از تو ، ور چه برآوردمت بکام
رنجورم از تو ، ور چه بپروردمت بناز
هستم ز حسرت بر چون سیم خام تو
[...]
ایچرخ سفله پرور خس یاردون نواز
تا کی خطا و چند دغا راستی بباز
چرخ و زمین ز برف و ز یخ کرد برگ و ساز
در پوش پوستین که دی آمد ز در فراز
بس مومن بهشتی کز خوف رنج دی
خواهد که در میان جهنم شود دراز
هست از کمال شدت سرما در آبگیر
[...]
ای خسروی که از تف تیغ تو در نبرد
جان عدو فتد چو دل شمع در گداز
هرجا که می روی ظفر اندر رکاب توست
در هیچ منزل از تو نخواهد فتاد باز
دیگر شکی نماند جهان را درین که هست
[...]
چون کرد دیده بان افق چشم خفته باز
میگفت با سیاهه ظلمت، سپیده راز
دندان نمود صبح شکر خنده گفتمی
کز غبغب هلال بخواهد ربود کاز
خاتون حجله بسته چو گل صبح خوش نفس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.