تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد
دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد
دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کرد
فریاد برکشید چو مست از شراب عشق
بیخود شد و ز ننگ خودی احتراز کرد
چون دل بشست از بد و نیک همه جهان
تکبیر کرد بر دل و بر وی نماز کرد
بر روی دوست دیده چو بر دوخت از دو کون
این دیده چون فراز شد آن دیده باز کرد
پیش از اجل بمرد و بدان زندگی رسید
ادریس وقت گشت که جان چشم باز کرد
چندان که رفت راه به آخر نمیرسید
در هر قدم هزار حقیقت مجاز کرد
عطار شرح چون دهد اندر هزار سال
آن نیکویی که با دل او دلنواز کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجلی عشق و تأثیر آن بر دل سخن میگوید. او بیان میکند که چگونه عشق دوست، دل را از نیازهای دنیا آزاد کرده و به حالت مستی و بیخودی میکشاند. دل با نوشیدن شراب عشق، از تمامی خوبیها و بدیها رها میشود و در نهایت به درک عمیقتری از وجود دست مییابد. شاعر همچنین به گرایش دل به سوی خدا و حقیقت اشاره میکند و از سفر دل در مسیر عشق و معرفت سخن میگوید. در پایان، شاعر تاکید میکند که این زیبایی و نیکویی که دل را نوازش داده، قابل بیان نیست و درک آن به زمان طولانی نیاز دارد.
هوش مصنوعی: دوست با محبت و توجهش در دلم احساس عروج و بلندی ایجاد کرد و عشق او به قدری عمیق بود که مرا از نیاز به هر چیز دیگری بینیاز ساخت.
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق مانند شرابی که بر خود میریزد، از جان خود دست شسته و به معشوق روی آورده است.
هوش مصنوعی: او از شادی عشق مانند کسی که از شراب مست شده فریاد میکشد و به خاطر بیخودیاش دیگر به شرم و خودخواهیاش توجهی نمیکند.
هوش مصنوعی: زمانی که دل از خوبیها و بدیها پاک شد، تمام جهان به احترام او تسبیح گفت و بر او نماز خواند.
هوش مصنوعی: وقتی که چشم من را بر روی دوست دوخت، از دو طرف این چشم، وقتی که به بالا رفت، آن چشم را دوباره باز کرد.
هوش مصنوعی: ادریس قبل از اینکه زمان مرگش فرا برسد، از دنیا رفت و به زندگی دیگری دست یافت. زمانی رسید که جانش آغاز به مشاهده و درک کرد.
هوش مصنوعی: در طول مسیر، هرگز به پایان نرسید و در هر قدم، هزاران واقعیت غیرواقعی را تجربه کرد.
هوش مصنوعی: عطار چگونه میتواند به مدت هزار سال توصیف کند آن زیبایی و نیکی که دل او را نوازش کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد
بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد
آن بت که بر دلم در شادی فرازکرد
یک باره بر دلم دری ز مهر باز کرد
زلف جو سام بر دل مسکین من فکند
تا بر دلم جهان در خورشید باز کرد
بیخواب کرد چشم دلم در فراق خویش
[...]
تا بر دل من آن بت طناز ناز کرد
صد در ز ناز بر دل من باز باز کرد
ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر
چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد
ای دلبری که عارض چون آفتاب تو
[...]
چشمت به سعی غمزه در فتنه باز کرد
زلفت به ظلم دست تطاول دراز کرد
محمود را چه جرم که شد پای بند عشق
آن فتنه ها همه سر زلف ایاز کرد
گویند ناز پر بېرة مهر و عشق من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.