چشمت به سعی غمزه در فتنه باز کرد
زلفت به ظلم دست تطاول دراز کرد
محمود را چه جرم که شد پای بند عشق
آن فتنه ها همه سر زلف ایاز کرد
گویند ناز پر بېرة مهر و عشق من
شد بیشتر بروی تو چندان که ناز کرد
من در زمانه پایه و قدری نداشتم
سودای قامت تو مرا سرفراز کرد
روی تو برد از دلم اندیشه بهشت
ناز تو از نعیم مرا بی نیاز کرد
رفتم بر طبیب که پرسم علاج درد
چون ناله ام شنید روان در فراز کرد
ننشست بر وجود ضعیفت مگس کمال
از تار عنکبوت مگر احتراز کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند و احساسات عمیق خود را نسبت به عشق و جذبهاش بیان میکند. او از غمزه و زلف معشوقه یاد میکند و اینکه چگونه این زیباییها او را به عشق وابسته کردهاند. شاعر درباره سختیهای عاشق بودن و احساس ناتوانی در برابر این جذابیت صحبت میکند و بیان میکند که عاشقبودن او را از دنیا جدا کرده و به او عزت و افتخار بخشیده است. همچنین به تأثیرات مثبت عشق بر روح و روانش اشاره میکند و در نهایت از تلاش برای درمان دردهای درونیاش سخن میگوید. شعر نسبت به زیبایی، عشق و تأثیرات آن بر زندگی انسان حاوی اندیشههای عمیق و احساسات لطیف است.
هوش مصنوعی: چشمانت با ناز و ریشخند به خواستههای دل من خیره شد و موهایت به شکل پروازی نامعقول به سوی من دراز شد.
هوش مصنوعی: محمود چه گناهی داشت که به عشق گرفتار شد؟ تمام آن مشکلات و فتنهها به خاطر زیبایی و جذابیت ایاز بود.
هوش مصنوعی: میگویند که گردنکشی و ناز تو باعث شده محبت و عشق من به تو بیشتر شود، به گونهای که با هر ناز و محبت تو، عشق من هم افزونتر میشود.
هوش مصنوعی: در دنیای پر از نیرنگ و فریب، من هیچ ارزش و موقعیتی نداشتم، اما آرزوی دیدن زیبایی تو باعث شد تا احساس greatness و سربلندی کنم.
هوش مصنوعی: چهرهات به قدری زیباست که فکر بهشت را از دلم برده و ناز تو باعث شده که دیگر به نعمتها و خوشیهای دنیا نیازی نداشته باشم.
هوش مصنوعی: به طبیب مراجعه کردم تا درمان دردم را بپرسم. وقتی نالهام را شنید، روحش به آسمان پرکشید.
هوش مصنوعی: به خودت اجازه نده که کمبودها و ضعفهایت، تو را از رسیدن به موفقیت باز دارند. باید مثل عنکبوتی که در تارش مراقب است، هوشیار و مراقب باشی تا گرفتار ناپسندها نشوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد
بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد
آن بت که بر دلم در شادی فرازکرد
یک باره بر دلم دری ز مهر باز کرد
زلف جو سام بر دل مسکین من فکند
تا بر دلم جهان در خورشید باز کرد
بیخواب کرد چشم دلم در فراق خویش
[...]
تا بر دل من آن بت طناز ناز کرد
صد در ز ناز بر دل من باز باز کرد
تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد
دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد
دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کرد
فریاد برکشید چو مست از شراب عشق
[...]
ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر
چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد
ای دلبری که عارض چون آفتاب تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.