گنجور

 
امیر معزی رودکی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها امیر معزی مصرع یا بیتی از رودکی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۵۹ :: رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۴

    امیر معزی (بیت ۲۱): «‌نه جز عیب چیزی است‌ کان تو نداری - نه جز غیب چیزی است‌ کان تو ندانی‌»

    رودکی (بیت ۲): نه جز عیب چیزیست کان تو نداری - نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۶:ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما - به دلبری دل ما را همی زنی یغما

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۲:همیشه باد بقا و سلامت بُت ما - که از وصالش ما را سلامت است و بقا


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۸:به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا - به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی


  2. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۷:هزار شکر کنم دولت مؤیّد را - که داد باز به من دلبر سَهی قد را


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۹:بتا، نخواهم گفتن تمام مدح ترا - به شرم دارد خورشید اگر کنم سپری


  3. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۵:بر ماه لاله ‌داری و بر لاله مشک ناب - در مشک حلقه‌داری و در حلقه بند و تاب

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹:ماه است جام باده و شاه است آفتاب - سیارگان سپاه و فلک مجلس شراب


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۸:تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟ - تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟


  4. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷:آسمان است آن یا عالم پر تصویرست - نوبهارست آن یا جنت پر نخجیرست


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۲:با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست - بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت


  5. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۵۵:ای شده ملک و دین ز کلک تو راست - کلک تو کار ملک و دین آراست


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵:به سرای سپنج مهمان را - دل نهادن همیشگی نه رواست


  6. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۶۰:ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست - رای تو چو خورشید، درخشنده و والاست


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶:امروز به هر حالی بغداد بخاراست - کجا میر خراسانست، پیروزی آنجاست


  7. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۷۳:چه صورت است که بی‌جان بدیع رفتارست - چه پیکرست که بی‌دل شگفت‌ گفتارست


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹:به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را - چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست


  8. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸۷:ماه‌کند بر فلک ستایش آن خَدّ - سرو کند در چمن پرستش آن قد


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۵:فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید - جامهٔ خانه بتیک فاخته گون شد


  9. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸۸:به فال فرخ و روز مبارک از بغداد - شه ملوک سوی دارملک روی نهاد


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷:جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد - برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد


  10. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵:ز بهر عید نگارا همی چه سوزی عود - چرا شراب نپیمایی و نسازی عود

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶:ایا شهی‌ که چو تو کس ندید و کس نشنود - چو تو نباشد در عالم و نه هست و نه بود


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴:اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود - چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود


  11. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۴۳:بنازد جان اسکندر به سلطان جهان سنجر - که سلطان جهان سنجر شرف دارد بر اسکندر

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵:جهان خواهد شد از خوبی چنان تا هفته دیگر - که‌گویی جنه‌الفردوس را بگشاد رضوان در

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱:فری عید مسلمانان و فرخ جشن پیغمبر - همایون و مبارک باد بر سلطان نیک‌اختر

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰:همیشه بر گل و نسرین دو زلف آن بت دلبر - یکی‌کارد همی سنبل یکی بارد همی عنبر


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۳:نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت - سه پیراهن سلب بوده‌ست یوسف را به عمر اندر


  12. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱:چو بشنید فرخنده عید پیمبر - که روزه ز گیتی برون برد لشکر

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷:عزیزست و پاینده دین پیمبر - به پیروزی شاه فرخنده اختر


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۲:کسی را که باشد به دل مهر حیدر - شود سرخ رو در دو گیتی به آور


  13. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷:ایا نوشته هنرنامه‌ها فزون ز هزار - و یا شنیده ظفرنامه‌ها برون ز شمار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۵:توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار - شراب و سبزه و آب روان و روی نگار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۸:چه جوهر است ‌که آن را ز آهن است حصار - سر از حصار کشد بر سپهرْ دایره‌وار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۹:مبارک آمد بازی بدیع طرفه شکار - از آشیانهٔ شرع محمد مختار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۸ - در مدح عمادالدین شرف الملک ابوسعد محمد بن منصور بن محمد خوارزمی:گل و مَه است همانا شکفته عارض یار - که ‌گونهٔ ‌گل و نور مهش بود هموار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۹:ربود از دلم آن زلف بی‌قرار، قرار - نهاد بر سرم آن چشم پرخمار خمار


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۷:اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت - هر آینه چو همه می‌خورد گل آرد بار


  14. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸:بر فتح همی دور کند گنبد دوار - بر سعد همی سیرکند کوکب سیار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۴:از هیبت شمشیر تو ای شاه جهاندار - شد رایت بدخواه نگونبخت و نگونسار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۶:امسال در آفاق دو عید است به یک بار - بر ملت و دولت اثر هر دو پدیدار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۸:تا باد خزان حُلّه برون کرد ز گلزار - ابر آمد و پیچید قَصَب بر سر کُهسار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۵:از بهر وفاداری آمد بر من یار - شد ساخته از آمدن یار مرا کار


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵:ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی - همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار


  15. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹:ای آمده ز مشرق پیروز و کامکار - کرده نشاط مغرب دلشاد و شاد خوار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰:تا باغ زرد روی شد از گشت روزگار - بر سر نهاد تودهٔ کافور کوهسار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷:مستی و عاشقی و جوانی و نوبهار - آن را خوش است کز بر او دور نیست یار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱:بازآمد از سفر به حضر صدر روزگار - با عصمت و عنایت و تأیید کردگار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۳:این مهرگان فرخ و جشن بزرگوار - فرخنده باد و میمون بر شاه روزگار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۸:ای تاج دین و دنیا ای فخر روزگار - بر تو خجسته باد چنین عید صدهزار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۹:بی‌روح پیکری است‌ گه جنگ جان شکار - بی‌دود آتشی است گه رزم پرشرار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۱:راز نهان خویش جهان کرد آشکار - در منصب وزارت دستور شهریار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲:پوشیده نیست واقعهٔ تیر شهریار - و آن روزگار تیره که بر من‌ گذشت پار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۷:دل بی‌قرار دارم از آن زلف بی‌قرار - سر پر خمار دارم از آن چشم پر خمار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۰:آن زلف مشکبار بر آن روی چون نگار - گر کوته است کوتهی از وی عجب مدار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۱:دیدم شبی به خواب درختی بزرگوار - از علم و عقل و فضل بر او برگ‌ و شاخ‌ و بار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۵:تا طَیْلسان سبز برافکند جویبار - دیبای هفت رنگ بپوشید کوهسار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۰:ای پرنگار گشته ز تو ‌دور روزگار - وز دور آسمان تن تو گشته پر نگار

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۴:شادیم و کامکار که شاد است و کامکار - میر بزرگوار به‌عید بزرگوار

    امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۱۲:دریاست خاطر من و گوهر در او سخن - در مجلس شریف تو گوهر کنم نثار


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۹:ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار - بادام تر و سه‌یکی و بهمان و باستار


  16. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۵۸:همی بنازد تیغ و نگین و تاج و سریر - به شهریار ولایت گشای کشورگیر

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۵۹:کنون‌ که خور به ترازو رسید و آمد تیر - شدند راست شب و روز چون ترازو و تیر

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۰:پیام دادم نزدیک آن بت کشمیر - که زیر حلقهٔ زلفت دلم چراست اسیر

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۲:ز بهر تهنیت عید پیش من شبگیر - معطر آمد و آراسته بت‌ کشمیر

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۳:چه پیکرست ز تیر سپهر یافته تیر - به شکل تیر و بدو ملک راست گشته چو تیر

    امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۱۳:امام بود محمد، علی خلیفه ی او - کنون علی است مشیر و محمدست وزیر


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۵:همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع - همی بدادی تا در ولی نماند فقیر


  17. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶۱:ای چو جد و پدر اندر خور دیهیم و سریر - ناصر دین و خدایت به همه کار نصیر


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۴:چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند - گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر


  18. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۸۱:شهی‌که دولت باقی بدوگرفت جلال - شهی‌که ملت تازی به او فزود جمال

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۸۳:تکاوری که قوی‌تر ز رخش رستم زال - به حمله همچو هژبر و به پویه همچو غزال

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۸۵:به درّ و مشک ز ابر بهار و باد شمال - مُوشََّح است زمین و معطر است جبال

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۸۷:مرا خیال تو هر شب دهد امید وصال - خوشا پیام وصال تو بر زبان خیال


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۰:کسان که تلخی زهر طلب نمی‌دانند - ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال


  19. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۰۵:رسید عید و ز قندیل نار داد به جام - ز جام نور به قندیل داد ماه تمام


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۱:دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام - بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۳:اگر امیر جهاندار داد من ندهد - چهار ساله نوید مرا که هست خرام


  20. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۱۴:چون پدید آمد مبارک ماه نو بر آسمان - بر بساط نیلگون زرین کمان بردم گمان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۱۶:چون قوام‌الدین و فخرالدین ندیدم میهمان - چون شهاب‌الدین به دنیا هم ندیدم میزبان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۲۷:آنچه‌ کرد امسال در روم و عرب شاه جهان - هیچکس هرگز نکرد از خسروان باستان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۲۸:چون بهشت است این همایون بزم سلطان جهان - حَبّذا بزمی همایون چون بهشتِ جاودان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۲۹:چیست آن دریا که هست از بخشش او در جهان - نیل و سیحون و فرات و دجله و جیحون روان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۳۰:طبع‌ گیتی سرد گشت از باد فصل مهرگان - چون دم دلدادگان از هجر یار مهربان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۳۱:زرگری سازد همی باد خزان اندر رزان - زان همی زرین شود برگ‌رزان اندر خزان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۳۳:رای سلطان معظم خسرو خسرونشان - معجزات فتح را بنمود در مشرق عیان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۴۵:ای جهانداری که از تو تازه باشد جاودان - گوهر طغرل‌بک و جغری‌بک و الب‌ارسلان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۵۰:ای شکفته سنبل و شمشاد تو بر ارغوان - ای نهفته آهن و پولاد تو در پرنیان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۵۱:هر جهانداری بود پاینده از بخت جوان - در جهانداری جوانبخت است سلطان جهان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۵۴:پرنیان بافد همی باد صبا در بوستان - هر درختی طَیْلسان سازد همی از پرنیان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۵۶:تازه و نو شد ز فر باد فروردین جهان - خرم و خوش‌ گشت کوه و دشت و باغ و بوستان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۲:شد ز تاثیر سپهر سرکش نامهربان - هجر یار مهربان چون وصل باد مهرگان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۶:باد نوروزی همه کلّه زند در بوستان - ابر نیسانی همی بر گل شود لؤلؤفشان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۸:چون نماز شام پروین نور زد بر آسمان - ساربان از بهر رفتن بانگ زد بر کاروان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۹:کیمیا دارد مگر با خویشتن باد خزان - ور ندارد چون همی زرین کند برگ رزان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷۱:آنچه من بر چهره دارم یار دارد در میان - وآنچه من در دیده دارم دوست دارد در دهان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷۹:بوستان شد زرد روی از وصل باد مهرگان - چون دم دلدادگان از هجر یار مهربان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۸۲:ماهرویا روی در اقبال دارد بوستان - هرکه را اقبال خواهد می خورد با دوستان


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۲:خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان - لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان


  21. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۲۶:هست آفتاب روی زمین خسرو زمان - گسترده روشنایی او بر همه جهان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۳۴:ای گوهری که سنگ یمانی توراست کان - ای آتشی‌ که هست تورا آب در میان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۳۵:بشکفت و تازه گشت دگرباره اصفهان - از دولت و سعادت شاهنشه جهان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۴۳:تا فرّ نوبهار بیاراست بوستان - باد صبا ز خاک برآورد پرنیان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۴۹:از هیبت و نهیب تو ای خسرو جهان - گشتند دشمنان بی‌جان‌ تو و بی‌روان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۵۳:منت خدای را که به‌فرّ خدایگان - من بنده بی‌گنه نشدم کشته رایگان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۵۹:گفتم مرا بوسه ده ای ماهِ دلستان - گفتا که ماه بوسه که را داد در جهان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۴:صنع خدای و عدل وزیر خدایگان - هستند پرورنده و دارندهٔ جهان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷۰:خطّ است ‌گرد عارض آن ماه دلستان - یا سنبل است ریخته بر طرف ‌گلستان


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۰:هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان - زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان

    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۴:ای مج، کنون تو شعر من از بر کن و بخوان - از من دل و سگالش، از تو تن و روان


  22. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۴۶:معزِّ ِ دین ِ یزدان است سلطان - عزیز از نام او شد دین یزدان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۵۲:سزد گر بشنود توحید یزدان - هر ان مؤمن که او باشد سخندان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۸۱:به دارالملک باز آمد تن آسان - خداوندِ بزرگانِ خراسان


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۶:چه چیزست آن رونده تیرک خرد؟ - چه چیزست آن پلالک تیغ بران؟


  23. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۴۷:جاودان باد دولت سلطان - دل او شاد باد و بخت جوان

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷۴:دوش رفتم به خیمهٔ جانان - تازه کردم به بوی جانان‌، جان


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۲:یاد کن: زیرت اندرون تن شوی - تو برو خوار خوابنیده، ستان


  24. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۵۸:بنگر به صبوح مجلس سلطان - خرم شده همچو باغ در نیسان


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۱:شاهی، که به روز رزم از رادی - زرین نهد او به تیر در پیکان


  25. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۸۰:یک امشب زبهر من ای ساربان - زدروازه بیرون مَبَر کاروان


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۰:جگر تشنگانند بی‌توشگان - که بیچارگانند و بی‌زاوران

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۱:وگر پهلوانی ندانی زبان - ورز رود را ماورالنهر دان

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۲:که هرگه که تیره بگردد جهان - بسوزد چو دوزخ شود با دران


  26. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۹۰:صنع یزدان بی‌چگونه و چون - داد ما را چهار چیز کنون


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف » پاره ۲۲:بودنی بود، می بیار اکنون - رطل پرکن ، مگوی بیش سخون


  27. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۹۴:خدای ماست خداوند آسمان و زمین - منزه از زن و فرزند و از همال و قرین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۹۶:نگار من خط مشکین کشید بر نسرین - خطاکشید به نسرین بر آن خط مشکین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۰۲:فزود قیمت دینار و قدر دانش و دین - به شهریار زمان و به پادشاه زمین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۰۴:بیافرید خداوند آسمان و زمین - دو آفتاب که هر دو منورند به دین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۰۷:زمان چو خلد برین شد زمین چو چرخ برین - کنون‌که صدر زمان شد وزیر شاه زمین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۱:خدایگان زمان است و شهریار زمین - سپاهدار جهان است و پهلوان ‌گزین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۲:زباغ و راغ به آسیب لشکر تِشرین - گرفت راه هزیمت سپاه فروردین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۳:تو راست روی چو نسرین تازه‌ ای بت‌چین - مراست از غم عشق‌ تو روی چون نسرین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۵:همی فرازد دولت همی فزاید دین - قوام دین هدی و نظام ملک زمین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۶:زهی خجسته و فرخنده باد فروردین - به فرخی و خوشی آمدی زخلد برین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۷:ایا معزی برهانی این جمال ببین - که با ولایت صاحبقران شدست قرین

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۹:چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین - نظام دین هدی هست کدخدای گزین


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۱:ترنج بیدار اندر شده به خواب گران - گل غنوده برانگیخته سر از بالین


  28. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۴:آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین - صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۲:با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین - با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین


  29. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۳۳:گرفت صدر وزارت جمال و حشمت و جاه - به دین و دانش و داد وزیر شاهنشاه


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۴:سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه - اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه


  30. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۳۷:ای تو را بر مه و زهره ز شب تیره ردی - زهره از چرخ به زیبایی تو کردندی


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۶:از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی - موزهٔ چینی می‌خواهم و اسب تازی


  31. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۳۸:ایا تن تو همه ساله پیش روح فدی - به سوی مادرت از آسمان رسیده ندی


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۹:مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی - چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی


  32. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۵۸:مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی - مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۶۰:چو تو ندید و نبیند زمانه سلطانی - چو تو نَبُود و نباشد به هیچ دورانی


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۳:مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب - چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟


  33. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۵۹:ایا شهریاری که صاحب قرانی - ز جدّ و پدر یادگار جهانی

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۶۱:شهنشه ملک شاه الب ارسلانی - جهان را خداوند و صاحب قِرانی

    امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۶۲:دلم چون دهان کرد کوچک دهانی - تنم چون میان ‌کرد نازک میانی

    امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۳۴:مرا از پی خدمت شاه باید - دل و دیده و عمر و جان و جوانی


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۴:کسی را چو من دوستگان می چه باید؟ - که دل شاد دارد بهر دوستگانی


  34. امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۶۳:نگارا ماه‌ گردونی سوارا سرو بستانی - دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۰:ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی - به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟


  35. امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۲:ماهرویا ز غم عشق نگه دار مرا - مگذر از بیعت دیرینه و مگذار مرا


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸:کس فرستاد به سر اندر عیار مرا - که: مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا


  36. امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰:ای روی تو رخشنده‌تر از قبلهٔ زردشت - بی‌روی تو چون زلف تو گوژست مرا پشت


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲:چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت - نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت


  37. امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲:جز تو مرا یار و غمگسار نشاید - بی تو مرا جاودان بهشت نباید


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۹:کار همه راست، آن چنان که بباید - حال شادیست، شاد باشی، شاید


  38. امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:نگارا تو دلبند و زیبا نگاری - پسندیده ترکی و شایسته یاری


    رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۲:چه نیکو سخن گفت یاری به یاری - که تا کی کشم از خُسُر ذل و خواری


  39. امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۲:شریف خاطر مسعود سعد سلمان را - مسخرست سخن چون پری سلیمان را


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳:به نام نیک تو خواجه فریفته نشوم - که نام نیک تو دام است و زرق مر نان را


  40. امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۴:شاه بهرامشاه بن مسعود - خواجه مسعود سعد را بنواخت


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳:رودکی چنگ بر گرفت و نواخت - باده انداز، کو سرود انداخت


  41. امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۱۷:چو بنوشت بر لوح نام تو را - فرو ایستاد از نوشتن قلم


    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۵:دو جوی روان از دهانش ز خلم - دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۶:بهارست همواره هر روزیم - به منکر فراوان، به معروف کم

    رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۷:مکن خویشتن از ره راست گم - که خود را به دوزخ بری بافدم


  42. امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۲۶:بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی - و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی


    رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۳:بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی - و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی


  43. امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰:حوران سپاهت ای شه شیر شکر - در آب روان همی نمایند صُوَر

    امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۱:دست مَلِک ملوکِ عالم‌ْ سنجر - بحری است‌ که در جهان چنان نیست دگر

    امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲:چون بر دل و سر نهم دو دست ای دلبر - می پیش من آوری‌ که بستان و بخور

    امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳:ای رفته ز خانه مدتی سوی سفر - باز آمده سوی خانه با فتح و ظفر

    امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴:چون نرگس اگر نهیم در خاکستر - ور داریم اندر آب چون نیلوفر


    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر - ترسنده، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر


  44. امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۱:گر بخت بلند خواهی و عمر دراز - از دولت برکیارقی سر بفراز

    امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲:از کوی تو تا کوی من ای شمع طراز - دریاست ز اشک من همه راه دراز

    امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۳:چون چشم تو بر دلم شود تیر انداز - زلف تو شود پیش دلم جوشن ساز


    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:چون کُشته ببینی‌ام، دو لب گشته فراز - از جان تهی این قالب فرسوده به آز


  45. امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳:سقای ملک گرفت چنگ اندر چنگ - ساقی بنهاد بادهٔ مرجان رنگ


    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:در جستن آن نگار پر کینه و جنگ - گشتیم سراپای جهان با دل تنگ


  46. امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۴:چشم من و چشم آن بت تنگ دهان - در بیع و شری شدند و در سود و زیان

    امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۵:تیغ ملک شرق خداوند جهان - شیری است تنش به جمله چنگال و دهان

    امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۶:هر شاه که داشت دولت و بخت جوان - هر دو یله کرد و خود برون شد زمیان


    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان - از گریهٔ خونین مژه‌ام شد مرجان

    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:دیدار به دل فروخت، نفروخت گران - بوسه به روان فروشد و هست ارزان

    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:رویت دریای حسن و لعلت مرجان - زلفت عنبر، صدف دهن، در دندان


  47. امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۴:از بهر جمال چهرهٔ همچو پری - دستت به سوی آینه تا چند بری


    رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:دل سیر نگرددت ز بیدادگری - چشم آب نگرددت، چو در من نگری