گنجور

 
رودکی

کار همه راست، آن چنان که بباید

حال شادیست، شاد باشی، شاید

انده و اندیشه را دراز چه داری؟

دولت خود همان کند که بباید

رای وزیران ترا به کار نیابد

هر چه صوابست بخت خود فرماید

چرخ نیارد بدیل تو ز خلایق

و آن که ترا زاد نیز چون تو نزاید

ایزد هرگز دری نبندد بر تو

تا صد دگر به بهتری نگشاید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

کار همه راست چنانکه بباید

حال شادیست شاد باشی شاید

انده و اندیشه را دراز چه داری

دولت تو خود همان کند که بباید

رای وزیران ترا به کار نیاید

[...]

قطران تبریزی

بار خدایا ز مرگ منت چه آید

بی گنهان را ز غم مکش که نشاید

خامشی خویش خوار داری لیکن

خامشی من ترا همی نکزاید

تا تو یکی ره بسوی من نگرائی

[...]

امیر معزی

جز تو مرا یار و غمگسار نشاید

بی تو مرا جاودان بهشت نباید

صبر من از دل همی بکاهد هر روز

عشق توام هر زمان همی بفزاید

مونس من در شب سیاه ستاره

[...]

محمد بن منور

کار همه راست شد چنانک بباید

حالت شادیست شاد باشی شاید

انده و اندیشه را دراز چه داری

دولت تو خود همان کند که بباید

رایِ وزیران ترا بکار نیاید

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از محمد بن منور
جمال‌الدین عبدالرزاق

رو که ز عشق تو جز عنا نفزاید

از تو و خوی تو کارکس نگشاید

خود نه حدیثی نه پرسشی نه سلامی

نیک بدیدم من از تو هیچ نیاید

خون دلم میخوری مخور که روانیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه