آن طایری که در قفس تنگ خانه داشت
در دل کجا دگر هوس آب و دانه داشت
دست زمانه کی کندش پایمال جور
هر سر که پاس خدمت این آستانه داشت
بهر گرهگشایی دل تاخت تا ختن
آن باد مشکبوی که در دست شانه داشت
ما را به روز وصل چرا آشنا نکرد
تأثیر در دلت اگر آه شبانه داشت
چون نی نوا شد از دل هر بینوا بلند
ساز تو بس که شور و نوا در ترانه داشت
دیشب به جرم آنکه ز هجران نمردهایم
امروز بهر کشتن ما صد بهانه داشت
چون نافه خون به دل ز غزالان مشکموست
هر کس چو فرخی غزل عاشقانه داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.