ترانه عندلیب خامه بلاغت پرداز و شمامه طیب نامه براعت طراز سپاس صانعی است که به حسن تربیت طوطی شکرخای نفس را در تنگنای این آخشیجی قفس، ساز و برگ ترنم داد، و به لطف تعبیت بلبل دستان سرای ناطقه را گوهر گرانبهای فصاحت در درج منقار ودیعت نهاد. هیکل این پیکر عنصری را که بیت القصیده دیوان آفرینش است و شمسه ایوان بینش، از مصاریع اندام و مقطعات عظام پرداخت و خامه ترکیب بند بلغارا در فضای نامه ترجیع صریر بلند آوا ساخت. لطف مقال غزل سرایان انجمن سخنوری را پیرایه حسن دلال شاهدان بدیع شمایل کرد و حسن دلال لفیف مویان را سرمایه لطف مقال لطیف گویان قبائل:
بلبل از عشق گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
طبع ودایع پرداز فصحای هر عصر ترجمان لطایف بکراوست، و کلک بدایع طراز بلغای هر مصر ترزبان وظایف شکر او؛ اقراباسم ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم. و درود پیاپی ورود بر حادی کاروان امم و شادی فصیح نوای انا افصح العرب و العجم که بیان معجز بنیانش مصداق: و ما ینطق عن الهوی، و تبیان وحی توامان ترجمان ان هو الا وحی یوحی، سلاله اصفیا، خلاصه انبیاء صدر مسند اصطفا محمد مصطفی و روان پاک پیروان چالاک آن والی لوای لولاک که آیات جریده نبوتند و ابیات قصیده فتوت.
و بعد بر خردمندان صاف اندیشه این خرده پیداست و خرده دانان انصاف پیشه را این نکته هویدا که مجرد تلفیق اسجاع و تطبیق قوافی که نخستین پایه موزونان هر انجمن است از هراخرس نادی آید ولی ترقیق معانی و تصفیق مبانی که بهین پیرایه شاهد سخن جز قس ایادی را نشاید، ایداع ودایع هم با قل قبایل داند، و ابداع بدایع جز سحبان و ایل نتواند. پیوند پیکر کار هر کس است و نفخ روح شعار روح القدس است. که تن بی روح نپاید و کشتی را نوح باید از اینرو است که چندانکه رشته سخن به جواهر تصنعات و زواهر محسنات آراسته، مادام که از فواید ابتداع و فراید اختداع که سر مکنون بلاغت است و در مخزون براعت بی بهره، در بازار گوهر شناسانش بهای خرمهره است، و در نزد بلغاء حکم صغیر زاغ و نفیر کلاغ و نعیب غراب و طنین ذباب دارد، که ادای آن نه از مصدر فکرت است بل قضیت فطرت، و سوق آن نه از مساق رویت بل حکم سجیت. لاجرم تناسب اطراف و تشابه اسجاع و سلامت مبانی و جزالت معانی و رقت مقال و سرعت انتقال و حسن ترتیب و لطف ترکیب سخن را شرط قبول است و با اهمال یکی از این شرایط در شمار فضول. چون به عبرت نگری و به خبرت گرائی نوادر طبع بکر و جواهر بحر فکر ناظم این گرانبها فراید را عقدی بینی حاوی لآلی فصاحت و نقدی حاکی عیار ملاحت، صورت هر بیت حور عینی در کسوت محاسن و معنی هر قطعه ماء معینی غیر آسن و انهار من عسل مصفی و انهار من خمر لذه للشاربین نی نی برجی پراختر رخشان است بل درجی پر گوهر درخشان، الفاظش پیوند روح وراح دارد و معانی روایح روح و رواح، نقطه ها چون سقطه های نافه طیب اندای مشام ناقل و سامع و سطرها چون قطره های سلافه طرب افزای محافل و مجامع. اگر سحر حلالش خوانم از کلک موسوی اعجازش به شرمم و اگر بحر زلالش رانم از طبع گوهر مثالش در لجه آزرم.
گوهر پاکش پرورده خاک جندق است و طبع چالاکش خجلت ده روان جریر و فرزدق. نام خجسته انجامش ابوالحسن و گوهر شعرش هم سعر یاقوت بوالحسن. با این مایه فضل و هنر پایه طبعش چندان بلند است که زاده فکر خود را که غاده بکر است فضول و هزل شمارد و از فرط تواضع خویشتن در شمار شعرا نیارد.
این مجموعه از بوستان خیالش گلدسته ای چند است به رشته تالیف بسته، و از عمان طبعش گسسته لآلی چند در سلک ترتیب پیوسته، رخشنده جواهر طبعش چون عقدی گسیخته بود و نقدی از کیسه ضبط فرو ریخته که سالیان دراز کهین بنده ذلیل حاج محمد اسمعیل طهرانی در طلب آن نشیب و فراز پیموده تا پس از کد بسیار و جد بی شمار در یوزه کنان از هر بقعه ای رقعه ای و از هر شقه حقه ای اندوخته به کلک ضبط در سلک ربط کشیده در ترصیع و ترصیف آن به قدر الطاقه کوشیدم.
و چه بسا از آن جواهر زواهر که در خزاین و سفاین دور و نزدیک و ترک و تاجیک مخفی و مستور و پنهان و مغمور است که تسلیم آنرا به گنجور این خزینه و امین این دفینه مضایقه و دریغ کردند. از همت و کرم یاران آینده که بعد از روزگاران ما آیند مسالت می رود که در هر عصر از آن مقالت های بدیع بیانی بینند و از یوسف گم کرده ما نشانی یابند در این دفتر مسطور و روح جامع این مجموعه را از خود مسرور فرمایند.
امید دیگر آنکه گوهر شناسان سخن و خرده دانان انجمنش به حرز قبول از گزند چشم زخم طعن فضول ایمن دارند، و نظر عفو و اغماض بر لغزش جمع آورنده آن گمارند.چه با قصور همت و فتور ذمت و تفرق حواس و تطرق وسواس در تنظیم این خجسته نقود و تنضید این گسسته عقود از این بیش فکرت را توان امکان و نظر را مجال امعان نبود.
تاریخ پیوند این سلک درر و نظم این رشته گهر را به اعداد فکر مختل و امداد طبع معتل این رباعی اختیار افتاد:
شد جمع چو این طرفه کتاب زیبا
دستان و هنر را خطر افزود و صفا
تاریخ نگاشت کلک اسمعیلش
دیوان دلاویز نکوی یغما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.