گنجور

 
یغمای جندقی

اسمعیل، این چار پنجسال که از من بدخیال شده ای و مکرر مخاطبت و مکاتبت کرده ای اگر من تقصیر خود را دانسته ام یا مقصود ترا فهمیده ام در دو دنیا از رحمت خدا دور باشم. آنچه مکنون خاطر تست پارسی و پا برهنه برنگار. اگر انجام آن به حسب دنیا و آخرت موجب ملامت خلق و رنجش خدا نباشد، بدون توانی و تاخیر صورت داد. چنانچه اینجا مایه آنجا علت عذاب گردد. خود بر من نخواهی پسندید. هر چه دانی و داری بگوی و به آخرت مینداز که حتما یکی را شرمساری خواهد زاد. اول دفع و چاره مکروهات و... خاطر و کاوش و معادات دشمن لازم است آن که از میان برخاست ما و تو با هم به سخن و چاره رنجش خواهیم نشست.

آنی از حاکم و پیشکار غافل مباش. با حاجی سید میرزا البته ترک مکاتبه و مماشات مکن. از حیله و پیله دشمن های نزدیک هراسان زی. اگر از من شنیده بودی کار به اینجا نمی رسید. با عرب ها راه برو، دل بجوی. با برادرها پدری کن. از راحت خانه نشینی بگذر. بر نوایب و تلبیس مردم بردباری نمای، و به روی خود میار. زود زجر و چاره پرداز باش. خلق را وسعت بده، با حاکم و پیشکار گرم ونرک و سازگار باش. چاره فساد کار خود و عناد دشمن را از ایشان بخواه. فریب نوید و پیمان مردم مخور. عاشق خیالات و معلومات خود مباش. نزدیک به چهل سال پند نمی خواهد و اگر ناصح آزموده بگوید نشنودن از نفهمیدن بدتر است زیاده حاجت نیست.

اگر غالب با حاکم و پیشکار سمنان نباشی و سالی سه چهار ماه در طهران با معارف رجال دولت آمیزش نکنی، درنگ سمنان از وقوف بیابانک بدتر خواهد بود، سوراخ دعا را گم مکن.حرره یغما.

 
sunny dark_mode