خداوندگارا از روزیکه اقتضای کبود سواران افلاک قبضه اقتداران فارس عرصه بختیاری را مالک لجام توسن اختیار کرده، این پیاده طریق ارادت را در مواد حصول هر گونه مراد بر رخش کامرانی نشانیده نگذارده اند از لطمه حسرت زدگی رخ به دیوار آورده مات و متحیر باشیم، باری کنونم نیز از سایس التفات عالی تمنائی است که مرا از حصول آن کمیت سعادت در کمند خواهد افتاد و آن شاه سوار میدان سماحت را گزندی به احوال و اوضاع نخواهد رسید. من بودم و یک اسب سواری که همواره از ترکتاز نوائب در پناه حمایت سرکار می گریختم، در این اوقات خون دماغ شده حتما خواهد مرد و اگر بر فرض محال بزید به کار کمترین نخواهد خورد، فرد:
وزیر شاهی و صداسب پیل تن به کمندت
پیاده رخ به ره آورده ام ز حسرت و ماتم
چنانچه یک راس اسب سواری ضمیمه سایر التفات های سرکاری آید، مصرع: رحمتی باشد به جای خویشتن، دیگر صاحب اختیارند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.