گنجور

 
یغمای جندقی

فرزندی میرزا جعفر می گوید: باز نامه ای پارسی نهاد بنیاد افکن، و بدان سخت و گران درشو تا اندیشه های پراکنده فراموش دارد و زبان دیو درون که راهنمای بدی هاست از گفت جگر سفت و مفت روان آغال خاموش. مگر آن مایه تاب و توش ودانش و هوش ازین خشک مغزان تر فروش و زنان مردانه پوشم بر جای مانده که دمی دو آسوده و راست اندیشه کیش نگارش پیشه گیرم و در و تخته گزارش را از دست و زبان اره و تیشه داد از بیداد دوستان و فریاد از دو رنگی گل های بوستان، مصرع: از مهر و وفای دوستانم گله هاست. از خویشان بیگانه روش پریشانم و از دوستان دشمن منش زادن و زیستن را پشیمان، فرد:

چنان کون خران مادر نزاید

زن این ریش گاوان خر بگاید