دو سال است از خدمت تمام سعادت دورم، و با آن مایه آمیزش و مودت بهر راه و روش از وصول دو سطر نگارش به کلی مهجور. مرا که از هر بابت به ترقیم و نگاشت چند کلمه نای ارادت توان بست و پاس خلوصیت را به اظهار برخی عنایات دل توان جست، چرا از روی لطف یادم نکنی؟ بنی نوع جنس را از هر مایه مخالطت و معاشرت مادام هستی با هم جز نمود محبت و نواخت و فزود تفقد و شناخت چنانچه نیک پیداست و بینم چه ثمر حاصل است و کدام اندیشه در دل؟
با وجود این مراحل چرا خامه از راز نگارش خاموش است و مولی را به یاد آوری دوستان پیشین پیمان گفت و گزارش فراموش؟ این نه شرط صفا و پیوند است. مخلص را با همه فرط عبادت به دو حرف که مظهر عنایت آید، چنبر اتحاد در گردن و پای عقیدت در کمند است، اگر این نباشد مراودت را چه ثمر خواهد رست، و معاشرت را چه حاصل خواهد خاست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.