گنجور

 
یغمای جندقی

سرکار ساسان را بنده چهرم و زنده مهر، شاگردی خام نگارشم و نوآموزی سرد گزارش. بندگان والا والی سه نامه فرمایش کرده بود اینک نگاشته نیاز فرگاهش افتاد. اگر بنگه آرای سراست مهربانی فرموده به دست خودش چشم گذار آور. چنانچه خرمی بخشای باغ سرکار سردار است، همراه هر که دانی و هر هنگام توانی، بدیشان باز فرست. مگر فر شتاب تو این درنگ دیر آهنگ رهی را چاره فرماید، همین نیاز نامه را نیز بر روی نگارش های سه گانه کشیده، که آن روی را به سرکار ایشان نگاشته ام و گرفت و بخشایش را به مهر و کین سرکارش گذاشته. اگرت پروائی هست همه را از ایشان بستان و برنگار. جاجا به کار خواهد خورد. کوتاهی در فرستادن و نگاشتن روا نیست و از من نیز بیش از این گفتن سزا نه.