گنجور

 
یغمای جندقی

نی زن ای...آهنگ قرامحمود زن

از دل خود در دلم هی داد زن هی دود زن

دور چرخم ریخت خون... ساقی راد زی

بانگ پندم ساخت کر... مطرب رود زن

خیز و بی... گی از گرمی بازار عشق

شمعکی بفروز و آتش در زیان و سود زن

طیش راهی جوی بین هی جای جو هی جام بخش

عیش راهی عید شد هی عود کن هی عود زن

از ایازی راز ران وز صلح درویشان دوست

رزم نامه خسروان بر تربت محمود زن

خاتم جم لعل تو دزدید این... زلف

گر نه دزدی دست اندر سلسله داود زن

صاف این... خم جز درد درد آلود نیست

سنگ بر پیمانه این درد درد آلود زن

بر شکست نفس هی رزم آزما هی نصرجو

در زیان خویش هی سودا گزین هی سود زن

گر نه ای... دریا در به رتبت رود باش

رود هم گر نیستی چه در کنار رود زن

جام مرد آویز ده هی زود ده هی دیر شد

نای درد انگیز زن هی دیر شد هی زود زن

گر همی ...گی را رخت خواهی سوخته

هست و بود خویش را آتش به تار و پود زن

ضعف خود سردار منگر قوت... گان

داستان این مثل از پشه و نمرود زن

خاک ارواح مکرم بوس و تیغ سگ کشی

هی بکش هی گردن... لر موجود زن