گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
یغمای جندقی

نی همین در چار ارکان شش جهت ماتم بپاست

کی رواست سرنگون گردی فلک

زین عزا هشتم زمین تا نه فلک ماتم سراست

کی رواست سرنگون گردی فلک

بال قدرت قاصر و دام گرفتاری بلند

زین کمند نای آزاد بلند

دست فتنه زود خون پای امان اندر حناست

کی رواست سرنگون گردی فلک

خسروان را خاک و خون تن، تیغ فرسا تیر سفت

خورد و خفت دختران را طاق و جفت

اشک محرم آه همدم غم قرین درد آشناست

کی رواست سرنگون گردی فلک

بس بهرسو رسته درهم خاره پر پولاد پی

سخت کی تیرسان زوبین و نی

کس بنشناسد همی کاین نیستان یا نینواست

کی رواست سرنگون گردی فلک

هر کجا جانی شهید جعبه ها تیر ستم

بیش و کم یک سر از شه تا خدم

هر که را حلقی اسیر حلقه ها بند بلاست

کی رواست سرنگون گردی فلک

نهب قومی را سپاهی سست مهلت سخت کین

در کمین از یسار و از یمین

خون خیلی را اجل از پیش و دشمن در قفاست

کی رواست سرنگون گردی فلک

بازوی تاراج فربه ساعد فرصت نزار

بخت خوار پایمرد و دستیار

داد قاصر پنجه و چنگ ستم زور آزماست

کی رواست سرنگون گردی فلک

پیکر دل خستگان کز باد پا با گل عجین

روز کین مشت کردی بر زمین

ز آتش لب تشنگان افلاک دودی بر هواست

کی رواست سرنگون گردی فلک

گر همی رانی ز عزت رازشان یا گفتگوی

ز آبروی آن بباد این آب جوی

ور حدیث از مال و خون هم این هدر هم آن هباست

کی رواست سرنگون گردی فلک

صید مرغان حرمرا سگ سگالان زاغکان

بی امان پویه آرا پر زنان

ایمنی بر شاخ آهو رحم بر بال هماست

کی رواست سرنگون گردی فلک

گر امیری زان میان بر بست زی میدان کمر

داد سر جان هبا شد خون هدر

ور اسیری حجله ای آراست عیش او عزاست

کی رواست سرنگون گردی فلک

غالب و مغلوبی آوردی به کار از کفر ودین

آن و این با هم افکندی قرین

قاهر آن مقهور این زاین الامان زآن مرحباست

کی رواست سرنگون گردی فلک

از سپاهی ز آتش لب تشنگی تا شهریار

شعله سار کام کانون شرار

اشک بی آبی حواشی تا حرم را بحرزاست

کی رواست سرنگون گردی فلک

پای ها از دستیاری ها عنفت در کمند

جان نژند دل غمین تن مستمند

دست ها از پایمردی های جورت بر خداست

کی رواست سرنگون گردی فلک

از سرشک و آه یغما زآتش لب تشنگان

جاودان و آنچه پیدا و نهان

ماجرای خاک و طوفان فتنه برق و گیاست

کی رواست سرنگون گردی فلک